لطفا صبرکنید
65103
- اشتراک گذاری
در این باره میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
برخی معتقدند، بهشت آدم(ع) باغی از باغهای سرسبز و روحافزای زمین بود.
عدهای بر آنند که بهشت آدم در آسمان هفتم بوده، نه در زمین و دلیل آن هبوط است.
و گروهی دیگر معتقدند که بهشت آدم(ع) همان بهشت موعود بود.
نظریه چهارم آن است که بهشت آدم نه بهشت برین است، و نه باغی از باغهای زمین، بلکه بهشتی است برزخی مابین دنیا و آخرت بود.
در مورد محل سکونت حضرت آدم و حوا(ع) قبل از هبوط به زمین قرآن کریم میفرماید: «و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة»؛[1] و گفتیم: اى آدم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید.
«جنت» در لغت به معنای باغ پر درخت، گردشگاه، فردوس، و بهشت است.[2] و «جنات عدن»[3] که در قرآن آمده؛ یعنی باغهای که محل اقامت دائمی است. و چون باغ معمولاً پوشیده از درخت است، به آن جنت گفته میشود.
و در باره بهشت گفته شده است: بهترین جهان، جایی خوش آب و هوا و آراسته که نیکوکاران پس از مرگ در آن مخلد باشند.[4]
در اینکه منظور از بهشتی که حضرت آدم(ع) در آن سکونت داشت و بر اثر وسوسه شیطان از آنجا رانده شد، کدام بهشت است، میان مفسران اختلاف است:
عدهای معتقدند، این بهشت از نوع زمینی و باغی از همین باغهای دنیا بود. برخی از دلایل آنان در این مسئله از این قرار است.
- اگر بهشت آدم، بهشت اخروی بود، پس آن بهشت باید، جنت خلد باشد، و اگر آدم در جنت خلد ساکن بود، وسوسه شیطان بر وی عارض نمیشد؛ زیرا که آنجا، جای شیطان و وسوسههای او نیست.
- کسی که داخل آن بهشت شود، دیگر از آن خارج نمیشود؛ چراکه خداوند میفرماید: «و ما هم منها بمخرجین»؛[5] و هیچگاه از آن اخراج نمیگردند.
- ابلیس زمانی که از سجده بر آدم(ع) سرپیچی کرد، مورد لعن و غضب خداوند واقع شد، و بدیهی است که با غضب خداوند توان و قدرت رسیدن به جنت خلد را نداشت.
- بدون شک خدای متعال آدم را در زمین خلق کرده و در این قضیه هیچ جا ذکری از انتقالش به آسمان نیامده است.[6] تا در نتیجه بهشت آدم، بهشت برین باشد.
در بعضی از روایاتی که از اهلبیت(ع) به ما رسیده به این موضوع تصریح شده است و میتواند مؤید این معنا باشد، مانند روایتی که در آن از امام صادق(ع) راجع به بهشت آدم سؤال شد، آنحضرت در پاسخ فرمود: «جنة من جنان الدنیا، یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الآخرة ما خرج منها ابداً»؛[7] باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید و اگر بهشت جاودان بود، هرگز آدم از آن بیرون رانده نمیشد.
برخی دیگر از مفسران برآنند که بهشت آدم، همان بهشت اخروی بود. دلیل این گروه آن است که الف و لام در لفظ «الجنة» افاده عموم ندارد؛ به جهت اینکه سکونت در بهشتهای متعدد(جمیع جنان) محال است، پس به ناچار باید الف و لام در الجنة را انصراف داد به بهشت معهود سابق و بهشتی که معهود و معلوم در میان مسلمانان است، همان بهشت ثواب است.[8]
ظاهر کلام امام علی(ع) در نهج البلاغه، مؤید همین معنا است: «فاغتره عدوه نفاسة علیه بدار المقام و مرافقة الابرار»؛[9]
اما سرانجام ابلیس - که بر آدم، به سبب زندگی در سرای جاودان(دار مقام، خانه اقامتگاه) و همدمی با نیکان رشک میبرد - به دام فریبش افکند.
خانه اقامتگاه همان «دارخلد» یا سرای جاودان است. و آنجایی است که مؤمن همیشه در آن میماند و آن بهشت برین است. جایی است که نیکان و خوبان در آن هستند.
همچنین امام علی(ع) در ادامه باز میفرماید: «و وعده المرد الی جنته»؛[10] و خدا به آدم وعده داد که او را دوباره به جنت برگرداند.
ظاهر این کلام حضرت آن است که خداوند حضرت آدم(ع) را به جایی که در ابتدا بود برگرداند، و جایی که حضرت آدم(ع) بعداً خواهد رفت بهشت قیامت خواهد بود.
دیدگاه دیگر در این مسئله آن است که: بهشت حضرت آدم(ع)، در آسمان هفتم بود و دلیل آن قول خدای تعالی است که میفرماید: «اهبطوا منها»؛[11] (گفتیم همگی از آن فرود آیید). پس اهباط نخستین از آسمان هفتم به آسمان اول بود و اهباط دوم از آسمان به زمین.[12]
نظریه دیگر، در این موضوع که تقربیا خواسته بین آیات و روایات مختلف در این باب جمع کند، این است که اولا: الف و لام در لفظ «الجنة» برای عهده خارجی است، نه الف و لام جنس یا استغراق. ثانیا: مقصود از بهشت آدم، نه بهشت برین و نه باغی از باغهای زمین است، بلکه بهشتی است ما بین دنیا و آخرت؛ یعنی بهشت برزخی که از سوئی بعضی از احکام بهشت آخرت، نظیر نشاط دایمی، نبود رنج گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما را دارد، و از سوئی دیگر بعضی از احکام باغهای دنیا را دارد، و از ویژگیهای بهشت خلد برخوردار نیست، نظیر مصونیت از شیطان و وسوسههای وی؛ زیرا شیطان اگرچه در جنت خلد و جنت لقا راه ندارد، اما در جنتهای مثالی و برزخی راه مییابد و وسوسه میکند.[13]
البته طبق این نظریه، هم با روایت منقول از امام صادق(ع) قابل توجیه است. و هم دلایل گروهی که معتقدند بهشت آدم از باغهای زمینی بوده قابل جواب است؛ زیرا:
الف) دنیا مرادف زمین نیست و موجود آسمانی که در زمین نیست هرچند به زمین هبوط کند، مصداق موجود دنیایی است؛ از اینرو شامل موجود آسمانی هم میشود، پس آنچه در روایت آمده «جنة آدم من جنان الدنیا» دنیای در برابر آخرت(قیامت کبری) است و شامل برزخ هم میشود.
ب) طلوع خورشید و ماه که با پدید آمدن شب و روز همراه است، در غیر قیامت کبرا امکان دارد؛ یعنی موجودی که اخروی به معنای قیامت کبرا نیست و برزخی است میتواند دارای شب و روز باشد.
ج) خروج از بهشت معهود آدم، دلالت دارد بر اینکه آن بهشت، جنت خلد که در قیامت کبرا است نبود، ولی دلالت ندارد بر اینکه در دنیای مادی بود، پس خروج از برزخ غیر معقول و منافی با قرآن نیست.
د) موجود برزخی به برزخ نزولی و برزخ صعودی قابل تقسیم است. اگر جنت آدم بهشت برزخی باشد منحصراً برزخ بعد از مرگ که بین دنیا و آخرت(قیامت کبرا) است اراده نمیشود.[14]
هـ) زندگی در باغی از باغهای دنیا مقامی به حساب نمیآید تا هبوط و سقوط از آن تصور شود.
و) اوصافی که برای این بهشت ذکر شد، نظیر عاری بودن از رنجهای درونی (گرسنگی و تشنگی) و رنجهای بیرونی (سرما و گرما) با باغهای دنیایی هماهنگی ندارد.[15]
در جواب کسانی که قایل هستند به اینکه بهشت آدم بهشت اخروی بوده باید گفت:
اولاً: بهشت قیامت از سنخ عالم ماده نیست، بلکه از عالم مثال و بالاتر از آن است و حضرت آدم خلقتش از خاک بود و از عالم ماده. بنابراین اگر آدم با بدن مادی در بهشت اخروی سکونت داشته باشد، تناسبی با بدن مادی ندارد. بهشت قیامت فوق عالم ماده است و انسان در اثر تکامل و منتقل شدن از عالم طبیعت وارد آن عالم و بهشت میشود.[16]
ثانیاً: آنجا بهشت جاودان است و کسی که وارد آن شود دیگر خارج نخواهد شد.
ثالثاً: بهشت اخروی جایی است که عصیان در آنجا راه ندارد و به تعبیر قرآن جای لغو نیست.
«لا لغو فیها و لا تأثیم»؛[17] نه بیهودگی در آن است و نه گناه.
این دیدگاه با کلام مولا علی (ع) نیز منافاتی نخواهد داشت؛ زیرا چه بسا که وعده برگشت خدا به آدم به جایگاهش، میتواند همان بهشت برزخی باشد که انسان در سیر نزولی آنرا طی کرده و در سیر صعودی قبل از جنت لقاء و بهشت اخروی از آن عبور خواهد کرد.
[1]. بقره، 35.
[2]. جبران مسعود، فرهنگ البرائد، ج 1، واژه «جنت»؛ بهشتی، محمد، فرهنگ صبا، واژه «جنت».
[3]. بینه، 8.
[4]. معین، محمد، فرهنگ معین، ج 1، واژه «بهشت».
[5]. حجر، 48.
[6]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 3، ص 452، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 247، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. مفاتیح الغیب، ج 3، ص 452.
[9]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 43، خ 1، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[10]. همان.
[11]. بقره، 36.
[12]. مفاتیح الغیب، ج 3، ص 452.
[13]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 331 – 332، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1380ش.
[14]. همان، ص 356 – 357، برای دریافت این نکته که آدم با بدن طبیعی چگونه وارد برزخ شده است، ر. ک: همان، ص332-333.
[15]. برای اطلاع بیشتر در این موضوع، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 212، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش؛ صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق، خواجوی، محمد، ص 80- 84، قم، بیدار، چاپ دوم، 1366ش؛ جوادی آملی، عبد الله، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 329 – 357.
[16]. البته تبیین جسمانی بودن معاد که ظاهر متون دینی ما است، موجب گردید که دانشمندان اسلامی آراء گوناگونی ارائه کنند. مثلا ملاصدراء جسم آن عالم را متناسب با آن عالم میداند و ... تفصیل این مسئله را در جای خود ببینید.
[17]. طور، 23.