لطفا صبرکنید
3338
- اشتراک گذاری
غزوه «طائف» در شوّال سال هشتم هجرت و اندکی بعد از غزوه حنین رخ داد.[1]
علت وقوع این نبرد آن بود که هفتاد نفر از قبیلهی ثقیف که از ساکنان شهر طائف بودند در جریان جنگ حنین کشته شده و گروهی از آنان نیز مانند مالک بن عوف متواری شده و به شهر خود بازگشتند.[2] رسول خدا(ص) در تعقیب آنان از منطقه «یمانیه» «قرن»، «ملیح» و «بجرة الرغاء» عبور کرده تا به نزدیک شهر طائف رسیدند.[3]
وقتی مردم طائف از نزدیکشدن سپاه اسلام آگاه شدند، بر روی قلعه شهر منجنیقی نصب کرده و شروع به تیراندازی به سوی مسلمانان کردند.[4] مسلمانان نیز در این جنگ از دبابه استفاده کردند(وسیلهای جنگی که از چوب و چرم ساخته شده و جنگجویان در زیر آن پناه گرفته و به قلعه نزدیک میشدند تا سوراخی در آن ایجاد کنند[5])، ولی مردم طائف با ریختن قطعههایی از آهن گداخته روی آن وسیله جنگی، افرادی که زیر آنها بودند را مجبور کردند تا از آن پوشش خارج شوند و سپس به تیرباران آنان پرداختند که جمعی از سپاه اسلام در این رخداد به شهادت رسیدند.
در نتیجه این شیوه نظامی نیز با تدابیری که دشمن اندیشید به نتیجه مطلوب نرسیده و پیروزی به دست نیامد؛ اینروز در تاریخ به «یوم الشدخة» نامیده شد.[6]
گزارش شده است که پیامبر(ص) برای شیوه ادامه نبرد با یاران خود مشورت کرد. سلمان فارسی عرضه داشت: در سرزمین فارس برای شکستن قلعهها از منجنیق استفاده میشود. پیامبر(ص) با این طرح موافقت کرده و سلمان نیز به دست خود منجنیقی ساخته و در برابر قلعه دشمن نصب کرد[7] و یزید بن زمعه و یا خالد بن سعید را بر آن گماشت.[8]
همچنین در یکی از روزهای این نبرد، نافع بن غیلان به همراه برخی از افراد قبیلهی ثقیف از قلعه بیرون آمده و با امام علی(ع) و همراهانشان درگیر شدند. در این نبرد نافع کشته شد و بقیهی سپاه او فرار کردند.[9]
در جریان این جنگ، گروهی از اهل طائف - از جمله ابوبکره و وردان - مسلمان شدند. ابوبکره غلام حارث بن کلدة بود که مضطجع نام داشت، ولی پیامبر(ص) اسم او را به «منبعث» تغییر دادند.[10] گروهی از تازهمسلمانان طائف از رسول خدا(ص) درخواست کردند که غلامهای آنان را به ایشان برگرداند، اما پیامبر(ص) فرمود: آنها به نزد شما نخواهند آمد؛ زیرا آنان را در راه خدا آزاد کردیم.[11]
در این جنگ مغیرة بن شعبه و ابوسفیان بن حرب (که تازه مسلمان شده بود) خود را به نزدیک قلعه دشمن رسانده و از آنها امان خواستند تا با آنها مذاکره کنند. ابوسفیان از آنها خواست زنانی که از قریش و بنیکنانه در طائف هستند، به آنها بپیوندند تا به دست مسلمانان اسیر نشوند؛ اما هیچیک از آن زنها از جمله آمنه دختر ابوسفیان که همسر عروة بن مسعود بود، این پیشنهاد را نپذیرفته و از طائف بیرون نیامدند.[12]
پس از آنکه مدتی گذشت و در این جنگ پیشرفتی رخ نداد، رسول خدا(ص) - برای تضعیف روحی و اقتصادی دشمن - دستور داد تا برای وادار کردن آنان به تسلیم، تاکستانهای طائف را از بین ببرند؛ که به دنبال این دستور بود که آنان با نگرانی، ابن اسود بن مسعود را نزد ابوسفیان و مغیره فرستادند که به آنها گفت: اگر این تاکستانها نابود شوند، دیگر آباد نخواهند شد و از آنها خواست تا نزد پیامبر(ص) رفته و از ایشان بخواهند که یا این باغها را برای خود بردارد و یا به خاطر خداوند و پیوند خویشاوندی، از نابودکردن این باغها خودداری نماید![13] حضرتشان نیز بعد شنیدن این درخواست، دستور داد تا باقیمانده آن درختان را قطع نکنند.[14]
علت انصراف از ادامه جنگ طائف
پیامبر(ص) که در این جنگ و بر اساس گزارشهای مختلف، پانزده،[15] هفده،[16] هیجده[17] و یا بیش از بیست روز[18] قلعه طائف را در محاصره داشت، شیوههای متعددی را به کار برد، ولی گشودن آن دژ مستحکم به فعالیت و صبر بیشتری نیاز داشت که شرایط و امکانات ارتش اسلام، اجازه نمیداد تا آنان بیشتر در منطقه طائف مانده و به نبرد ادامه دهند.
در مورد علت بازگشت سپاه اسلام از این جنگ، میتوان احتمالاتی را برشمرد:
- از آنجا که این جنگ با فاصله کوتاهی بعد از نبرد حنین رخ داد، طبیعی بود که سپاه اسلام دچار خستگی شود. علاوه بر آن در طی این محاصره، گروهی از مسلمانان کشته شدند. به همین دلیل نوعی خستگی در روحیه سپاه اسلام مشاهده میشد.
- ماه شوال سپری شده بود و ماه ذیالقعده فرا میرسید که جنگ در آن از نظر ملت عرب حرام بود. اسلام هم بعدها این سنت صالح را تحکیم نمود؛ از اینرو، برای حفظ این سنت لازم بود که هرچه زودتر محاصره برچیده شود تا کسی پیامبر را به مخالفت با این سنت متهم نکند.
- از این گذشته، مراسم حج نزدیک بود و نظارت بر مراسم حج در آن سال بر عهده مسلمانان بود؛ بر خلاف سالهای گذشته که تمام مراسم حج زیر نظر مشرکان مکه اداره میشد.[19]
- رسول خدا(ص) در همان روزهایی که طائف در محاصره بود، در خواب دید قدحی پر از سرشیر برای ایشان هدیه آوردند و خروسی آمد و به آن قدح نوک زد و تمامی آن سرشیر را ریخت. آنحضرت(ص) در تعبیر این خواب فرمود: من هم امید فتح طائف را ندارم.[20]
لذا با در نظر گرفتن این شرایط، پیامبر محاصره طائف را ترک کرد و همراه سپاهیان خود به «جعرّانه» که محل حفاظت غنایم جنگی و اسیران بود، حرکت کرد و در آنجا غنائم نبرد قبلی یعنی جنگ حنین را بین مسلمانان تقسیم نمود.[21]
بر اساس گزارشها پیامبر(ص) در جنگ طائف با امام علی(ع) به نجوا پرداخت. برخی از صحابه گفتند که رسول خدا(ص)، علی(ع) را انتخاب کرد. آنحضرت(ص) فرمود: «ای مردم! شما میگویید من با علی به نجوا میپردازم، در حالی که واقعیت آن است که خداوند با او به نجوا میپردازد».[22]
[1]. ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، دار المعرفة، ج 2، ص 478، بیروت، چاپ اول، بیتا.
[2]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2، ص 588، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[3]. السیرة النبویة، ج 2، ص 482.
[4]. همان، ص 482 – 483.
[5]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 96، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، 1367ش.
[6]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 84، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[7]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 1، ص 367، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 234، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1417ق.
[9]. همان، ص 233.
[10]. همان، ص 233.
[11]. همان، ص 233 – 234.
[12]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 3، ص 84؛ السیرة النبویة، ج 2، ص 483.
[13]. السیرة النبویة، ج 2، ص 484.
[14]. اعلام الوری، ج 1، ص 234.
[15]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 3، ص 927، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.
[16]. السیرة النبویة، ج 2، ص 482.
[17]. کتاب المغازی، ج 3، ص 927.
[18]. السیرة النبویة، ج 2، ص 482.
[19]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم(ص)، ص 838 – 839، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یک، 1385ش.
[20]. السیرة النبویة، ج 2، ص 484.
[21]. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج 2، ص 251، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1414ق.
[22]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ص 410، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.