لطفا صبرکنید
27953
- اشتراک گذاری
در هر گزاره و جملهاى اگر مراد گوینده از جمله یا واژههایى که در آن به کار برده است معلوم نباشد، باید به سراغ قرینههایى رفت که مقصود وى را از آن کلام روشن نماید؛ و در رابطه با آیه 23 سوره شورى «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»، قراین و نشانههایى وجود دارد که ما را در دستیابى به مقصود واقعى خداوند از «القربى» یارى میرسانند.
- به تصریح اهل لغت، واژه «القربى» به معناى خویشاوندى و نزدیکى در نسب است. و در قرآن هم به همین معنا آمده است، لکن به جز آیه مورد سؤال، در سایر آیات، کلمات «ذى» یا «ذوى» و یا «اولى» بدان اضافه گشته است و با این اضافه مفاد ذوالقربى، خویشاوند میباشد؛ و از اینروى در آیه مورد نظر هم محققان واژه «اهل» و یا «ذوى» و... را در تقدیر گرفتهاند.
پس ما نمیتوانیم تفسیرى را بپذیریم که «القربى» را به معناى قرب الهى یا معانى دیگر گرفتهاند.
- قراینى گواهاند بر اینکه مراد از خویشاوند در آیه خویشاوندان پیامبرند و آیه به این معنا نیست که بر هر مسلمانى لازم باشد که به عنوان اجر رسالت، به خویشاوندان خود مودت بورزد.
- ذکر فعل «لا اسألکم» نشانهاى است بر اینکه مراد از «القربى» اقرباى سائل میباشند و این تعیین صاحب قرابت است از طریق تعیین منسوبالیه، و نظیر آن آیات 113 سوره توبه و 7 سوره حشر میباشد.
- با تعمق در آیاتى که پیرامون اجر رسالت وارد شده، به این نتیجه میرسیم که مراد از «القربى» اهلبیت پیامبر(ص) هستند؛ چون قرآن از طرفى طلب اجر را از پیامبر اسلام(ص) و سایر پیامبران(ع) نفى کرده، و از طرف دیگر در مورد پیامبر اسلام(ص) فرموده است: من از شما پاداشى نمیخواهم مگر دوستى خویشاوندانم. و از سوى دیگر استجابت دعوت پیامبر(ص) و اتخاذ سبیل الهى بهعنوان اجر رسالت قلمداد شده، و از سوى چهارم از پیامبرش خواسته است که به مردم ابلاغ کند: پاداشى که از شما خواستم تنها به سود شما است و اجر و پاداش من بر خداوند است. و با ضمیمه کردن این آیات، به این نتیجه میرسیم که: ذوالقربى سبیل الهیاند و پیروى از این سبیل الهى به نفع مردم است و تبعیت از آنها مصداق بارز پذیرفتن دعوت الهى است.
و در نهایت، از روایات معتبر به دست میآوریم: تنها اهلبیت پیامبرند که از چنین امتیازى بهرهمندند.
- روایات زیادى از پیامبر(ص) در تفسیر این آیه وارد شده است که مراد از «القربى» را مشخص مینماید که آنها عبارتاند از اهلبیت پیامبر(ص).
در هر واژه و جمله اگر مراد گوینده کلام را ندانیم باید به سراغ قراین و مسائلى برویم که مقصود وى را بر ما روشن کند، در آیه مورد سؤال،[1] قراینى[2] وجود دارد که ما را به مراد خداوند تعالى از واژه «القربى» نزدیک میکند.
- واژه «القربى» به تصریح اهل لغت به معناى قرب و نزدیکى در نسب است،[3] و در قرآن هم در مورد اشخاصى بهکار رفته است که داراى قرب و نزدیکى و عمدتاً داراى قرابت خویشاوندیند؛ و لذا گاهى کلمه «ذى» بدان اضافه شده،[4] و گاهى «ذوى»[5] و زمانى دیگر هم لفظ «اولى».[6] و تنها در یک مورد بدون اضافه آمده است، و این یک مورد همان آیهاى است که مورد سؤال و پرسش واقع گردیده است: «... إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى ». و از اینروى لازم است که لفظى مانند «اهل»،[7] یا «ذى» و یا «ذوى» و... قبل از «القربى» در تقدیر گرفته شود. و معناى «المودة فى القربى»، مودتِ قرابت و خویشاوندى (پیامبر که همان عترت و اهلبیت پیامبر میباشند) خواهد بود.
و با این بیان، تفسیر آن عده که «قربى» را در آیه به معناى قرب الی الله گرفتهاند،[8] صحیح نخواهد بود؛[9] زیرا بر اساس این تفسیر، واژه قربى به معناى نزدیک کننده خواهد بود، نه قرب و نزدیکى و این مخالف آن چیزى است که ارباب لغت گفتهاند.
افزون بر اینکه، چنین معنایى موجب ابهام در آیه گردیده، در نتیجه، مشرکان نمیتوانند مخاطبان آیه باشند؛ زیرا آنان منکر تقرب الى الله نبوده، بلکه عبادت بتها و خدایان را به منظور تقرب به خداوند میدانستند.[10]
ممکن است گفته شود که «القربى» مصدر است و این مصدر به معناى قرابت و خویشاوندى است نه خویشاوند. و «فى» هم به معناى سببیّت میباشد و طبق این نظر، سه احتمال در مفاد آیه وجود دارد:
الف) خطاب آیه به قریش است که از آنها میخواهد: اگر به پیامبر(ص) ایمان نمیآورید، لااقل به دلیل قرابت و خویشاوندى، دوستش بدارید و اذیتش نکنید.
ب) خطاب آیه به انصار است، و از آنها خواسته میشود که به جهت فامیلى و خویشاوندى پیامبر(ص) با آنها،[11] دوستش بدارند و... .
ج) خطاب آیه به قریش است، و مراد از «المودة فى القربى» مودت پیامبر(ص) است نه قریش؛ یعنى من از شما «قریش» اجرى نمیخواهم، ولى حب من به شما به دلیل خویشاوندى شما به من است و این به من اجازه نمیدهد که نسبت به شما بیتفاوت باشم و به هرحال، فامیلى مرا وادار میکند که هدایتان کنم نه مزد گرفتن از شما.
این سه احتمال گرچه ممکن است در ابتداى امر معقول و زیبا جلوه کند، اما با کمى تأمل روشن میگردد که هیچکدام صحیح نمیباشد؛ زیرا اگر مراد آیه کفار قریش باشد، آنها چیزى از پیامبر(ص) اخذ نکردند تا لازم باشد که اجرت آنرا، بپردازند. و اگر مقصود افرادى از قریش باشند که به پیامبر ایمان آوردهاند، در این صورت بُغضى تصور نمیشود تا از آنها خواسته شود که به عنوان مزد و اجر رسالت، از آن بغض دست بردارند، پس احتمال اول مردود خواهد بود.
همچنین دوستى انصار نسبت به پیامبر اکرم(ص) به حدى روشن بود که بر کسى پوشیده نیست؛ از اینرو معنا ندارد که پیامبر(ص) به جهت آن قرابت دورى که وجود داشته است از آنها بخواهد که دوستش بدارند. وانگهى عرب چندان اعتنایى به خویشاوندان مادرى نداشته،[12] و این اسلام است که اینگونه قرابت را مورد توجه قرار داده است؛ لذا احتمال دوم هم توجیه معقولى ندارد.
اما در نقد احتمال سوم میتوان گفت: آیا چنین احتمالى با شأن پیامبر(ص) و آیات قرآن منافات ندارد؟ مگر قرآن بارها نفرمود که وظیفه تو تنها دعوت است و هدایت به دست خدا است. و پیامبر(ص) نباید به خاطر کفار اندوهگین شود و چگونه میتوان باور کرد که پیامبر(ص) به جهت خویشاوندى، عدهاى را هدایت کند و به جهت بغض و کراهتى که از عدهاى دیگر دارد، از هدایت آنها، روى برگرداند.[13]
- حال که مراد از «القربى» در آیه معلوم گشت، جاى این سؤال است که پرسیده شود، مراد از اقرباء و صاحبان خویشاوندى و نزدیکى در نسب، چه کسانى هستند؟ پاسخ این است که اهلبیت پیامبر(ص) مقصود اصلى این آیه شریفه هستند؛ زیرا:
اوّلاً: تعیّن منسوب الیه، خود قرینهاى است براى تعین صاحب قرابت. گاهى، منسوب الیه در کلام آمده است و این خود میتواند نشانهاى باشد بر اینکه مراد از نزدیکان چه کسانى هستند؛ مثلاً در این آیه قرآن: «ما کان للنبى و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى»،[14] ذکر «نبى» و «الذین آمنوا»، گواه بر این نکتهاند که مراد از «اولى قربى» نزدیکان هر انسانى، میباشد. و یا در آیه «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى»،[15] «على رسوله» قرینه است که مراد از «لذى القربى» اقرباى رسولاند. و در آیه شریفه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً...» نیز تقدم فعل «لا اسألکم» نشانهاى است بر اینکه مراد از «القربى» اقرباى سائل میباشند.[16]
پس در خود آیه قرینهاى است که گواهى میدهد مراد از «القربى» اهلبیت و اقرباى رسول گرامى اسلام(ص) هستند؛ لذا نمیتوان این احتمال را داد که در آیه دوست داشتن نزدیکان به عنوان اجر رسالت تلقى شده و آیه از مسلمانان میخواهد که بستگان خود را دوست داشته باشند.[17]
ثانیاً: آیاتى که پیرامون اجر رسالت در قرآن وارد شده است، شامل مطالب ذیل میباشند:
- طلب اجر و پاداش از طرف انبیا[18] و همچنین پیامبر اکرم(ص)[19] را نفى میکنند.
- درباره شخص پیامبر(ص) آمده است: من از شما پاداشى نمیخواهم مگر دوستى خویشاوندانم.
- نیز بیان شده است: مزد من کسانى هستند که دعوت مرا به اختیار خود بپذیرند.[20]
- و از سوى چهارم در آیهاى دیگر آمده است: پاداشى که از مردم خواسته شد تنها به سود آنها است و اجر و پاداش پیامبر(ص) تنها بر خدا است.[21]
از ضمیمه کردن این آیات میتوان نتیجه گرفت که پیامبر گرامى اسلام(ص) هم مانند سایر پیامبران، پاداشى براى خود نخواسته است، بلکه مودّت خویشاوندان(عترت و اهلبیت) او راهى است به سوى خدا و در واقع به نفع خود مردم است؛ چون این مودت دریچهاى است به سوى مسئله امامت و خلافت و جانشینى پیامبر(ص) و هدایت مردم. و این مودت امرى است که به استجابت دعوت برگشت میکند.[22]
از یکسو؛ «اجر» واژهاى است که هم بر «اجر دنیوى» اطلاق میشود و هم بر «اجر اخروى». و آنچه در این آیات نفى شده، اجر دنیوى است؛ زیرا در این آیات آمده است که از شما مردم مزدى نمیطلبم و طلب مزد ننمودن، ظهور در اجر دنیوى دارد و زندگى آن پیامبر عظیم الشأن شاهد و گواه این معنا است[23] که به دنبال پاداش دنیایى نبود. از سوى دیگر؛ پاداش و اجر واقعى، زمانى تحقق مییابد که فایده پاداش به گیرنده پاداش برسد، در حالیکه مودت و محبت ذوالقربى، به نفع محبّ است نه پیامبر(ص)؛ چون محبت به ذوالقربى باعث خواهد شد که محب، در زندگى خود از ذوالقربى پیروى نموده و آنها را الگوى خود قرار دهد و خود را از دام شیطان برهاند.[24]
پس پیامبر(ص) از مردم اجر دنیوى نخواسته و اگر از آنان خواسته که به ذوالقربایش مودت و محبت ورزند، این اجر واقعى نیست؛ چون قرآن فرمود که نفع این به خود مردم میرسد.
حال باید پرسید که محبت به چه کسانى و پیروى از چه کسانى به نفع مردم است؟ و مودت به چه کسانى از مصادیق استجابت دعوت پیامبر اسلام(ص) است؟ و آیا مودّت و محبت کسانى که خود در گرداب جهل و گمراهى به سر میبرند، میتواند عامل نجات دیگران شوند؟ و آیا در صورتى که کورى عصاکش کور دگر شود، انسانها به سر منزل مقصود رهنمون میگردند؟!
هدایت الهى انسانها پاداش رسالت است و یقیناً این به نفع مردم است و این امر هم در پرتو هدایت افرادى محقق میشود که نفس و جان پیامبر(ص)،[25] چراغ هدایت،[26] کشتى نجات،[27] باب علم[28] و سبیل حق[29] و... باشند. و آیا چنین افرادى غیر از اهلبیت پیامبر(ص) میباشند.
ثالثاً: روایات زیادى که از فریقین در این باب وارد شده است به طور روشن و صریح، مراد از «قربى» را بیان مینمایند که به پارهاى از آنها اشاره میگردد:
- حاکم حسکانى در ذیل این آیه روایاتى را نقل میکند که بیان میدارند منظور از «ذوالقربى» چه کسانى هستند.[30] مانند: ابن عباس میگوید: وقتى آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» نازل شد، اصحاب از ایشان سؤال کردند، کسانى که خداوند ما را به دوستى آنان امر کرده است، چه کسانى هستند، فرمود: على و فاطمه و فرزندان این دو.
- سیوطى در ذیل این آیه روایتى را از پیامبر(ص) میآورد که بیان میکند: مراد آیه این است که حق مرا در اهلبیتم حفظ کنید.[31]
- قرطبى در تفسیر آیه از پیامبر(ص) روایت نقل کردهاند که منظور على و فاطمه و دو پسران او میباشند.[32]
- زمخشرى[33] و فخر رازى[34] هم با استناد به روایاتى از پیامبر(ص) آیه «ذوالقربى» را به على و فاطمه و فرزندان این دو، اختصاص میدهند.
البته پیرامون تفسیر «المودة فى القربى» به مودت اهلبیت(ع) اشکالاتى مطرح گردیده است. از جمله اینکه نمیتوان قبول کرد که مراد از «المودة فى القربى» اهلبیت(ع) باشد؛ زیرا آیه مذکور در سوره شورى است و این سوره، مکّى است و در مکّه، فاطمه زهرا و حسنین(ع) نبودند تا مودت آنان مزد رسالت باشد!
پاسخ این است که: اوّلاً: بسیارى از مفسران گفتهاند که این چهار آیه سوره شورى مدنى است نه مکّى. ثانیاً: روایات فراوانى است که نزول این آیه را در مدینه میدانند. ثالثاً: مکى بودن غیر از قبل از هجرت بودن است، ممکن است بعد از هجرت در مکه نازل شده است، مثل اینکه در حجة الوداع و بعد از ولادت فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده باشد.[35]
پرداختن به دیگر اشکالات و پاسخ آنان، مجال دیگرى را میطلبد.
[1]. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى». شورى، 23.
[2]. قراین به دو گونهاند: قراینى که در خود گزاره و جمله وجود دارند و یا در خارجاند، ولى کلام محفوف به آنها است، که از اینگونه قراین، به قرینه متصله تعبیر میشود، و قراینى که در همان کلام جاسازى نشده و گوینده در جاى دیگرى مقصود خود را از القا کرده، است و به چنین قرینهاى، قرینه منفصله میگویند.
[3]. مقاییس اللغة گفته: «فلان ذو قرابتى هو من یقرب منک رحما». وی در ادامه میگوید: «القربى و القرابة به یک معنا میباشند». ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 5، ص 80، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
لسان العرب در این باب بیان میدارد: «قرابت و قربى به معناى نزدیکى نسبى میباشند». ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 665، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. و دیگرى میگوید: «و (القربى) فى الرحم و (القربة) فى المنزلة و الاصل واحد»؛ اقرب الموارد، ج 2، ص 978.
[4]. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى». بقره، 83.
[5]. «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى». بقره، 177.
[6]. «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَ لَوْ کانُوا أُولی قُرْبى». توبه، 113.
[7]. زمخشرى در این باب میگوید: «القربى مصدر کالزلفى و البشرى، بمعنى القرابة و المراد فى الآیة اهل القربى»؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 219، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق، ذیل تفسیر آیه 23 سوره شورى.
[8]. این تفسیر «دوست داشتن امورى که انسان را به قرب الهى دعوت میکند»، مفاد آیه میداند.
[9]. البته این نظریه اشکالات دیگرى هم دارد که در جاى خود بدان پرداخته شده، مثلاً تعبیر به محبت و مودت تناسبى با این معنا ندارد؛ زیرا آنچه که موجب قرب الهى است عمل کردن به نماز و... است نه مودت و محبت آنها و علاوه مگر در میان مخاطبین پیامبر(ص) کسى بود که به این امور علاقهاى نداشت و آیه در شأن او نازل شده... . ر. ک: طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 18، ص 45-46، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417 ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج 9، ص 225 – 237، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1377 ش.
[10]. ر. ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 18، ص 45-46.
[11]. چون پیامبر(ص) از جهت مادر و از جهت سلمى بنت زید النجاریة با انصار قرابت داشته است.
[12]. مثلاً اعراب میگفتند:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الأباعد
یعنى فرزندان دختران ما فرزندان مردان بیگانهاند.
[13]. ر. ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 18، ص 43- 45؛ تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج 9، ص 225 – 237.
[14]. «شایسته نیست که پیامبر و مؤمنان براى مشرکان [از خداوند] طلب آمرزش کنند هر چند از نزدیکانشان باشند». توبه، 113.
[15]. «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا و رسولش و خویشاوندان او... است». حشر، 7.
[16]. ر. ک: سبحانى، جعفر، مفاهیم القرآن، ج 10، ص 268 - 269.
[17]. این احتمال نه تنها در خود آیه مؤیدى بر آن نیست، بلکه تناسبى هم با اجر رسالت ندارد وانگهى مگر تمامى افراد قریش (اگر خطاب آیه به قریش باشد) یا تمامى افراد بشر (اگر خطاب آیه بر عموم مردم باشد) خویشاوند مؤمن دارند که از طریق مودت آنها اجر رسالت را بدهند. ر. ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 18، ص 45ق؛ تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج 9، ص 225 – 237.
[18]. هود، 29 و 51؛ شعراء 109، 127، 145، 164 و 180.
[19]. انعام، 90.
[20]. فرقان، 57: «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً»؛ بگو: من در برابر ابلاغ رسالت هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمیکنم مگر کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند و این یعنى مزد من همین است که یکى از شماها بخواهد راهى به سوى پروردگارش اتخاذ کند و دعوت مرا اختیاراً بپذیرد پس به جز دعوت، مزد و اجرى در کار نیست.
[21]. سباء، 47: «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ».
[22]. ر. ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 18، ص 42- 49؛ مفاهیم القرآن، ج 10، ص 261 - 274؛ تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج 9، ص 225 – 237.
[23]. شیخ مفید در این باب میفرماید: «عمل باید براى خدا و خالص باشد و آنچه که براى خدا است، اجرش هم بر خداست نه بر غیرش و پیامبر در تمام زندگى خود اینگونه بوده است»؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص 140، قم، الموتمر العالمی، چاپ اول، 1413ق.
[24]. امام صادق(ع) در روایتى میفرماید: «مَا أَحَبَ اللَّهَ مَنْ عَصَاهُ» و آنگاه این شعر را قرائت فرمود:
تَعْصِی الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّه هَذَا مُحَالٌ فِی الْقِیَاسِ بَدِیع
لَوْ کَانَ حُبُّکَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیع
[25]. در آیه مباهله از على(ع) به جان پیامبر(ص) تعبیر شده است.ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 158، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1406ق؛ یعنى محبت به منظور اطاعت است و اطاعت، به منظور هدایت و این است استجابت دعوت که در آیه 57 سوره فرقان آمده است.
[26]. «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاه»؛ طبرسى، امین الاسلام فضل بن حسن، إعلام الورى، ص400، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1390ق.
[27]. پیامبر(ص) فرمود: «مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینة نوح، من رکبها نجا»؛صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن، ج 1، ص 297، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[28]. پیامبر(ص) فرمود: «انا مدینة العلم و علىٌ بابها....». شیخ صدوق، امالی، ص 345، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[29]. در دعاى ندبه آمده است: «فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الى رضوانک».
[30]. حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق، مصحح، محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 130 و 131 و 135 و 141، تهران، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
[31]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 6، ص 7، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1404ق.
[32]. قرطبى محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 21 -22، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[33]. زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 220-221، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[34]. فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 595، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ سوم، 1420ق.
[35]. ر. ک: جوادى آملى، عبدالله، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، ص 341، قم، مرکز نشر إسراء، چاپ دوم، 1379ش.