لطفا صبرکنید
1
روایتی که پرسش مطرح شده، چنین است:
على بن زید میگوید: اسبى داشتم که بسیار از آن خوشم میآمد و در همه جا از آن تعریف میکردم.
روزى خدمت ابى محمد(امام عسکری(ع)) رسیدم، حضرتشان به من فرمود: از اسبت چه خبر؟!
گفتم: هنوز آنرا دارم و اکنون از از آن پیاده شدم و جلوی در خانه شما است!
امام فرمود: اگر مشترى پیدا کردى تا شب نرسیده آنرا بفروش و اسب دیگری خریداری کن و این موضوع را به تأخیر نینداز!
در همین هنگام بود که مردى وارد شد و گفتوگوی ما قطع شد!
من به فکر فرو رفتم و به منزل برگشتم و جریان این گفتوگو را با برادرم در میان گذاشتم. او هم گفت: نمیدانم در این باره چه بگویم؟! من هم خسّت به خرج دادم و حیفم آمد که اسبم را بفروشم. شبهنگام و بعد از آنکه نماز عشایم را خوانده بودم، مسئول نگهداری اسب آمد و گفت: سرور من! اسب شما مُرد!
با شنیدن این خبر، اندوهگین شدم و دلیل توصیه آنحضرت را فهمیدم. سپس و بعد از چند روز، دوباره خدمت ایشان رسیدم و همزمان با خود میگفتم: از آنجا که به دلیل نتایج گفتوگوی قبلی با حضرتشان اندوهناکم، کاش چارپای دیگری به من هدیه دهد!
هنگامی که نشستم، (بدون آنکه چیزی مطرح کنم) امام(ع) فرمود: آرى به جایش چارپایى به تو هدیه میکنیم! ای غلام! آن اسب قوی هیکلم را به او بده! این اسب از اسب تو بهتر، چابکتر و عمرش هم درازتر است![1]
این روایت در منابع معتبر و کهن حدیثی نقل شده و با آنکه از لحاظ سند در رده روایات صحیح قرار نمیگیرد؛[2] اما اینگونه نیست که از لحاظ محتوا قابل پذیرش نباشد، و آن هم تنها به این دلیل که در صورت فروختن اسب، ضرری متوجه خریدار میشد و شایسته نیست که امام(ع) با استفاده با علم غیب توصیهای کند که نتیجهاش ورود خسارت به دیگران باشد!، زیرا در پاسخ میتوان گفت:
- امام(ع) تنها میخواست اعجاز و کرامت خود را به علی بن زید نشان دهد و اعتقاد او به امامت را تقویت کند؛ اما همزمان میدانست که او فروشنده نیست؛ از اینرو ضرر به شخص دیگری وارد نخواهد شد.
- امام(ع) میدانست که اگر اسب به ملکیت دیگران دربیاید، نخواهد مرد.
- ممکن است امام(ع) میدانست که فردی این اسب را خواهد خرید که مالش حرمت نداشته و ضرر زدن به او ایرادی ندارد، مثلا خریداری باشد که با استفاده از مالی که ظالمانه آنرا به دست آورده تصمیم به خریدن اسب داشته و یا آنکه اسب را برای آن میخرد که به راهزنی بپردازد و اتفاقا مردن این اسب در ملکیت او، مانع وقوع جرم و جنایت میشود.[3]
- با توجه به اینکه تمام افراد -از جمله مؤمنان- همواره با خسارات جانی و مالی مورد آزمایش خداوند قرار میگیرند، حتی اگر فرض را بر آن نیز بگذاریم که خریدار، فرد باایمانی بود و با خریدن آن اسب دچار خسارت میشد، آن خسارت را میتوان نوعی آزمایش برای او دانست که چه بسا با قبولی در آن، خداوند او را از خسارت بزرگتر و آزمایش سنگینتر -مانند مرگ فرزندان- معاف نماید. و ...
به هر حال، رفتارهایی که اولیای الهی با استفاده از دانش غیب انجام میدهند، رفتارهایی است که تمام جوانب آن سنجیده شده است، مانند آنچه در آیه 71 و آیه 79 سوره کهف مشاهده میکنیم که بر اساس آن، حضرت خضر(ع) به کشتی افراد تنگدستی آسیب رساند تا آن کشتی را از خطر راهزنی افرادی که به دنبال سرقت کشتیهای سالم بودند نجات دهد.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 510، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ع)، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 6، ص 159، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. ر. ک: مازندرانی، محمد هادی بن محمد صالح، شرح فروع الکافی، محقق، مصحح، محمودی، محمد جواد، درایتی، محمد حسین، ج 7، ص 325، قم، دار الحدیث للطباعة و النشر، چاپ اول، 1429ق.