لطفا صبرکنید
34010
- اشتراک گذاری
منظور از حرکت خروج تدریجی شیئی از قوه به فعل است و مراد از جوهر، آن ماهیتی است که برای ایجاد شدن در خارج نیازمند به موضوع نیست، برخلاف عرض که برای ایجاد شدن در خارج به موضوع نیاز دارد. مثل رنگ سفید یک عرض است و برای موجود شدن در خارج ، حتما باید بر روی یک موضوع ایجاد شود. ولی جوهر چون وجود مستقل دارد برای موجود شدن در خارج نیازمند موضوع نیست.
با این توضیح باید گفت مراد از حرکت جوهری این است که همانطور که اعراض تغییر و حرکت دارند، ذات و جوهر هر چیزی نیز حرکت دارد. یعنی جواهر لحظه به لحظه در حال حرکت هستند و حرکت جوهری عین وجود جوهر است. ملاصدرا که مبتکر این نظریه می باشد دلایل محکمی در اثبات آن بیان کرده از جمله اینکه می گوید حرکت در اعراض را همه قبول دارند و پذیرفته شده است و می دانیم که اعراض وجودی جدای از وجود جواهر ندارند و لذا چون حرکت عرض معلول حرکت جوهر است پس در خود جوهر هم حرکت انجام می شود.
بعضی از مفسرین آیاتی از قرآن، هم مانند (وَ تَرَى الجِْبَالَ تحَْسَبهَُا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) [i]را بر حرکت جوهری حمل کرده اند. یعنی کوه ها هم در حرکت جوهری در حال تبدیل و تغییر می باشند.
برای بیان حرکت جوهری لازم است در ابتدا معنای حرکت و جوهر بیان شود.
حرکت در بیان فلسفی عبارت است تغییر تدریجی یا خروج تدریحی شیئی از قوه به فعل، یعنی حرکت، نحوه وجودی است که شیئی به واسطه آن به تدریج از حالت قوه خارج شده و به فعلیت می رسد. تدریجی بودن آن به این معنی است که اجزایی که برای آن وجود فرض می شود در یک زمان واحد با هم جمع نمی شوند، بلکه در طول زمان به تدریج به وجود می آیند.[1]
جوهر ماهیتی است که برای موجود شدن نیاز به موضوع ندارد و دارای 5 قسم می باشد: 1. ماده 2. صورت 3. عقل 4. نفس 5. جسم[2] و برخلاف عرض که برای ایجاد شدن در خارج به موضوع نیاز دارد. مثل رنگ که یکی از انواع اعراض است و برای موجود شدن در خارج، حتما باید بر روی یک موضوع ایجاد شود. ولی جوهر چون وجود مستقل دارد مثل جسم برای موجود شدن در خارج نیازمند موضوع نیست.
اما حرکت جوهری (به بیانی ساده) به این معنی است که اساس عالم را جواهر تشکیل می دهند و همه جواهر دائماً و لحظه به لحظه در حال حرکت هستند .حتی اینکه اعراض یک جوهر مثل رنگ و حجم و ... تغییر می کند به خاطر حرکت در خود ذات این جوهر است. که به طور دائمی در حال حرکت است. به عبارت دیگر حرکت جوهری عین وجود جوهر است و تنها نیازمند به فاعل الهی و هستی بخش می باشد و ایجاد جوهر عیناً همان ایجاد حرکت جوهری است. اما حرکت اعراض تابع حرکت جوهر است.[3] و دگرگونی های اعراض معلول طبیعت جوهری آنها است. یعنی ما شکی در حرکت اعراض یک جوهر نداریم مثلاً می بینیم که رنگ سیب تغییر می کند اما علت این تغییر حرکت در جوهر آن است، از این رو فاعل طبیعی این دگرگونی ها باید مانند خود آنها متغیر باشد پس خود جوهر که فاعل طبیعی برای حرکات عرضی بشمار می رود باید متحرک باشد.
تا قبل از ملاصدرا بحث حرکت در جوهر مطرح نبود و تنها از بعضی فلاسفه یونان سخنانی نقل شده بود که قابل تطبیق بر حرکت جوهری بود، اما از بین فلاسفه اسلامی، این ملاصدرا (صدر المتألهین شیرازی) بحث حرکت جوهری را مطرح کرد و آن را با دلیل اثبات نمود. یکی از دلایل ایشان این است که اعراض وجود مستقلی از موضوعاتش ندارند بلکه اعراض از شؤون وجود جوهر می باشد و از طرفی وقتی این اعراض تغییر می کند و حرکت در آنها رخ می دهد. به ما این را می فهماند که جوهر نیز دارای حرکت است زیرا هر گونه تغییری که در شؤون یک موجود روی می دهد، تغییری برای خود آن و نشانه ای از تغییر درونی و ذاتی آن بشمار می رود در نتیجه حرکات عرضی نشان دهنده حرکت در جوهر است و این همان معنای حرکت جوهری است.
یکی دیگر از دلایل ملاصدرا بر اثبات حرکت جوهری این است که می گوید: هر موجود مادی زمان مند و دارای بعد زمانی است و هر موجودی که دارای بعد زمانی باشد تدریجی الوجود است. در نتیجه جوهر مادی نیز دارای حرکت می باشد.[4]
از طرفی بعضی ار مفسرین آیاتی از قرآن مانند آیه: "کوهها را مىبینى، و آنها را ساکن و جامد مىپندارى، در حالى که مانند ابر در حرکتند.."[5] را بر معنای حرکت جوهری حمل کرده اند و گفته اند تمامی موجودات با جوهره ذاتشان به سوی غایت وجود خود در حرکتند و این بیانگر حرکت جوهری می باشد.[6] به عبارتی، تو کوه ها را جامد می پنداری در حالی که با حرکت جوهری دائماً در حال حرکت می باشند.
دلایل دیگری هم برای بیان حرکت جوهری آوره شده است که در کتابهای فلسفی به طور مفصل بیان شده است.[7]
برای آگاهی بیشتر به کتاب های:
1. شرح منظومه، حاج ملا هادی سبزواری،نوشته استاد شهید مطهری
2. بدایة الحکمة و نهایة الحکمة ـ علامه طباطبائی
3. اسفار اربعه، ملاصدرا، مراجعه فرمائید.
[1] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 285 الی 293، نشر بین الملل، چاپ هفتم، قم، 1386 ش.
[2] طباطبائی محمد حسین نهایة الحکمه ص 207؛ نک: سؤال 785، نمایه: جوهر و عرض.
[3] آموزش فلسفه، ج 2، ص 334 و مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، ج 1، ص 286، انتشارات صدرا.
[4] آموزش فلسفه، ج 2، ص 335.
[5] نمل، 88، وَ تَرَى الجِْبَالَ تحَْسَبهَُا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ...
[6] معصومی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 15، ص 578، چاپ جامعه مدرسین.
[7] همان.