لطفا صبرکنید
17186
«منطق صوری» و بخشی که از خود مواد و محتوای معلومات بحث میکند «منطق مادی» یا «صناعات خمس» نامیده میشود. در منطق مادی یا صناعات خمس، استدلال و حجت، را به لحاظ مواد و محتوای مقدمات که آیا یقینیاند یا مشهور یا مسلم و یا مخیل و غیره به اقسامی تقسیم میکنند؛ زیرا هر یک از این مقدمات نتیجه خاصی را به بار میآورند و به لحاظ نتیجهای که می دهند، استدلال و قیاس را به «برهانی»، «جدلی»، «خطابی» و «شعری» تقسیم میکنند.
قیاس «جدلی»، قیاسی است که از ظنیات تشکیل شده باشد و مقدمات آن شامل مشهورات، مسلمات و مقبولات میشود. بنابر این «مقبولات» در صناعت جدل بکار میرود.[1]
تعریف خطابه
خطابه، قیاسی است که از مقبولات، مظنونات[2] و مشهورات[3] تشکیل شده است. غرض و هدف از خطابه، این است که، به وسیلهی آن میتوان مردم را نسبت به چیزی که انتظار تصدیق آن میرود در حد امکان قانع و تشویق کرد.[4] به دیگر سخن؛ هدف از آن اقناع ذهن طرف و ایجاد یک تصدیق است -گرچه ظنّى باشد- و منظور اصلى وادار ساختن طرف مقابل به سوى کارى یا بازداشتن او از کارى است.[5]
تفاوت خطابه با جدل
برخی از تفاوتهای میان جدل و خطابه عبارت است از:
1. جدل اختصاص به امور کلی دارد، ولی خطابه علاوه بر امور کلی، بیشتر به امور جزئی میپردازد.[6]
2. گرچه غرض در جدل و خطابه هر دو غلبه بر دیگران است، اما با این تفاوت که در خطابه غلبهی صرف مفید نیست، بلکه افزون بر آن گفتههای گوینده باید در عمق جان مخاطب نیز نفوذ کرده و او را قانع سازد؛ زیرا بیشتر مردم نمیتوانند مباحث قیاسات برهانی و جدلی در علم منطق را درک نمایند.[7]
3. بهره برداری عموم مردم از خطابه بیشتر از جدل است، و خطابه بیشتر از جدل در آنها تأثیر میگذارد.[8]
4. گرچه هر دو صناعت از مشهورات بهره میجویند، ولی در خطابه از مشهورات ظاهری(ابتدایی) نیز میتوان بهره جست، برخلاف جدل که تنها مشهورات حقیقی کاربرد دارد.[9]
[1]. برگرفته از نمایه «تعریف مقبولات در علم منطق»، سؤال 26405.
[2]. علامه حلى، القواعد الجلیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص 403، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ اول، 1412ق؛ مظفر، محمدرضا، المنطق، مقرّر و مصحح: حیدری، سید رائد، ج 3، ص 204، منشورات ذوی القربی، قم، چاپ اول، 1422ق.
[3]. فخر الدین رازى، شرح عیون الحکمة، ج 1، ص 243، مؤسسة الصادق(ع)، تهران، چاپ اول، 1373ش.
[4]. القواعد الجلیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص 403؛ المنطق، ج 3، ص 198؛ تهانوى، محمد على، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص 750، مکتبة لبنان ناشرون، بیروت، چاپ اول، 1996م.
[5]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 5، ص 119، انتشارات صدرا، تهران، چاپ چهارم، 1380ش.
[6]. شهرزورى، شمس الدین، رسائل الشجرة الالهیة فى علوم الحقایق الربانیة، ص 423، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1383ش.
[7]. همان، ص 423 و 424؛ شرح عیون الحکمة، ج 1، ص 252.
[8]. همان، ص 424.
[9]. ر.ک: ابو نصر فارابى، المنطقیات، ج 1، ص 485، مکتبة آیة اللّه المرعشى، قم، چاپ اول، 1408ق؛ طوسى، خواجه نصیر الدین، علامه حلى، الجوهر النضید، ص 280، انتشارات بیدار، قم، چاپ پنجم، 1371ش.