لطفا صبرکنید
بازدید
32078
32078
آخرین بروزرسانی:
1393/08/12
کد سایت
fa47671
کد بایگانی
58739
نمایه
سه آیه آخر سوره حشر و مقام احدیت، واحدیت و مشیت
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|مقامات ذات|آراء شناسی
اصطلاحات
اراده ، مشیت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چه ارتباطی میان سه آیه شریفه آخر سوره حشر با مقام احدیت، واحدیت و مشیت وجود دارد؟
پرسش
امام خمینی عقیده دارد که سه آیه شریفه آخر سوره حشر، به مقام احدیت، واحدیت و مشیت با تجلی فعلی اشاره میکند. این نظریه را توضیح دهید و چه ارتباطی میان این آیات با این مقامها وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
سه آیه آخر سوره حشر آیات 22و 23 و 24 این سوره هستند. در آیه اول یعنی آیه 22 خداوند میفرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِیمُ»؛ او است خدایى که جز او معبودى نیست، داناى غیب و آشکار است (آنچه از حواس ظاهرى و باطنى هر ذى شعورى نهان و آنچه در مقابل آنها آشکار است، یا آنچه هنوز موجود نشده و آنچه موجود شده است)، او است بخشنده و مهربان.
در آیه دوم یعنی آیه 23 میفرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبرِّ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛ او است خدایى که جز او معبودى نیست، مَلِک است (سلطان فرمانرواى جهان هستى است)؛ قدوس است (منزه و پاک از هر عیب و نقص و شریک و فرزند است)؛ سلام است (ذاتش سالم از عیب، صفاتش سالم از نقص و افعالش سالم از شر است)؛ مؤمن است (توحیدگوى خود، مؤمن به حقیقت ذات و صفات خویش و ایمنىبخش از هر ظلم و بدى است)؛ مهیمن است (امین، مسلط و فائق بر همه چیز، حافظ همه هستى و مراقب همه اشیاء است)؛ عزیز است (بىمانند و نظیر، غالب شکستناپذیر، و بخشنده عزت است)؛ جبّار است (داراى شأنى عظیم، جبرانکننده هر شکست و ضرر، اصلاح گر حال موجودات و صاحب اراده قاهره بر اشیاء است)؛ متکبّر است (مستحق تعظیم و صاحب کبریاء و بزرگى باطنى و آشکار است)، منزه است خداوند از اینکه براى او شریک قرار مىدهند.
در آیه سوم یعنی آیه 24 میفرماید: «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنىَ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحکِیم»؛ او است خداى آفریننده (اشیاء بر پایه تقدیر و سنجش) و آفریدگار و ایجادکننده (موجودات ممتاز از یکدیگر، مماثل در کمال صنع) و صورتبخش (اشیاء به صورتهاى مختلف) او راست بهترین نامها، همه آنچه در آسمانها و زمین است او را (به زبان قال و حال) تسبیح مىگویند و او است صاحب اقتدار و حکمت.
امام خمینی(ره) در موارد متعددی، آیه اول، یعنی آیه 22، را اشاره به اسماء ذاتیه یا مقام احدیت میداند؛ و آیه دوم، یعنی آیه 23، را اشاره به اسماء صفاتیه یا مقام واحدیت میداند؛ و آیه سوم یعنی آیه 24 را اشاره به اسماء فعلیه یا مقام مشیت، میدانند.[1]
منظور از اسماء ذاتیه یا مقام احدیت، تجلی ذات برای ذات با حفظ وحدت و غلبه وحدت است. به بیان دیگر؛ یعنی علم حق تعالی در مقام ذات به خود از جهت احدیت جمعی.[2] در مقام اسماء ذات یا مقام احدیت همهی اسماء و صفات در چهره وحدت و به صورت اندماجی و بدون هیچگونه جهت کثرت، وجود دارند. امام خمینی(ره) در توضیح این مقام میگوید: «چون حقّ جلّ و علا به حسب علم ذاتى خود، در حضرت غیب هویّت، جمال جمیل خود را مشاهده فرموده، به اتمّ مراتب علم و شهود، مبتهج بوده به ذات جمیل خود، به اشدّ مراتب ابتهاج، پس تجلّى فرموده، به تجلّى ازلى، به اعلى مراتب تجلّیات، در حضرت ذات براى ذات. و این تجلّى و اظهار ما فی مکنون غیبى و مقارعه ذاتیّه، «کلام ذاتى» است که به لسان ذات در حضرت غیب واقع است».[3]
مقصود از مقام اسماء صفات یا مقام واحدیت تجلی ذات خداوند برای ذات به صورت تفصیل است؛ البته باید توجه داشت در اینجا چون هنوز مرحلهی و مقام ذات مطرح است؛ از این جهت هیچگونه کثرت خارجی در آنجا مطرح نیست به همین جهت از آن تعبیر به واحدیت میآورند تا کثرت خارجی تصور نشود.
مقصود از اسماء فعل یا مقام مشیت، همان کثرت عینی و اعطاء وجود به اشیاء در عالم خارج است.
اما در مورد مناسبت این مقامات با آیات سه گانه سوره حشر چند نکته را باید متذکر شویم:
1. امام خمینی(ره) تطبیق این آیات را با آن مقامات به صورت احتمال بیان کردند؛ شاید علت این تعبیر برخی مشکلاتی است که در مقام تطبیق روی میدهد که بر محققین پوشیده نیست.
2. با مقداری اغماض میتوان گفت: صفاتی که در آیه دوم آمده است، با مقام اسماء صفاتیه و مقام واحدیت تناسب دارد؛ زیرا صفاتی که در این آیه آمده به نوعی همراه با تکثر و تفصیل است؛ بویژه صفاتی مانند: مَلِکُ، سَّلَامُ، مُؤْمِنُ، مُهَیْمِنُ، عَزِیزُ، جَبَّارُ و مُتَکَبرِ که این صفات از یک سو صفات ذات هستند و از سوی دیگر همراه با تکثر و تعدد بیان شدند؛ بنابر این با مقام اسماء صفاتی و واحدیت تناسب دارد. چنانکه در مورد ارتباط آیه سوم با مقام فعلی میتوان گفت: صفاتی در آیه بیان شده بویژه صفاتی مانند: خَالِقُ، بَارِئُ و مُصَوِّرُ با مقام فعل تناسب دارند؛ زیرا این صفات مرتبط با خلقت و تحقق اشیاء در عالم خارج و واقع است. شاید به همین جهات امام خمینی(ره) در مورد این دو مقام میگوید: اینکه آیه دوم [اشاره به] اسماء صفاتیّه، و سوم [اشاره به اسماء] افعالیّه دارد، واضح است.[4]
3. تطبیق آیه اول بر مقام احدیت و اسماء ذات چندان آسان نیست؛ و نیاز به توضیح دارد؛ زیرا صفاتی مانند عالم الغیب و الشهاده و بویژه صفات رحمان و رحیم که در آیه اول آمده است، با مقام احدیت و اسماء ذاتی چندان تناسب ندارد، بلکه با مقام واحدیت و اسماء صفاتی سازگار است؛ به همین جهت امام خمینی(ره) نیز تطبیق آیه اول بر مقام احدیت را نیازمند به توضیح و توجیه میبیند و میگوید: و اما «عالم الغیب و الشهادة» و «رحمن» و «رحیم» از اسماء ذاتیّه بودن مبنى بر آن است که «غیب» و «شهادت» عبارت از اسماء باطنه و ظاهره باشد، و «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از تجلّیات «فیض اقدس» باشد نه «فیض مقدس». و اختصاص دادن این اسماء را به ذکر، با اینکه «حىّ» و«ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماء ذاتیّه نزدیکتر به نظر مىآید، شاید براى احاطه آنها باشد، زیرا که اینها از امّهات اسماء هستند. و اللّه العالم.[5][1]
در آیه دوم یعنی آیه 23 میفرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبرِّ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛ او است خدایى که جز او معبودى نیست، مَلِک است (سلطان فرمانرواى جهان هستى است)؛ قدوس است (منزه و پاک از هر عیب و نقص و شریک و فرزند است)؛ سلام است (ذاتش سالم از عیب، صفاتش سالم از نقص و افعالش سالم از شر است)؛ مؤمن است (توحیدگوى خود، مؤمن به حقیقت ذات و صفات خویش و ایمنىبخش از هر ظلم و بدى است)؛ مهیمن است (امین، مسلط و فائق بر همه چیز، حافظ همه هستى و مراقب همه اشیاء است)؛ عزیز است (بىمانند و نظیر، غالب شکستناپذیر، و بخشنده عزت است)؛ جبّار است (داراى شأنى عظیم، جبرانکننده هر شکست و ضرر، اصلاح گر حال موجودات و صاحب اراده قاهره بر اشیاء است)؛ متکبّر است (مستحق تعظیم و صاحب کبریاء و بزرگى باطنى و آشکار است)، منزه است خداوند از اینکه براى او شریک قرار مىدهند.
در آیه سوم یعنی آیه 24 میفرماید: «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنىَ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحکِیم»؛ او است خداى آفریننده (اشیاء بر پایه تقدیر و سنجش) و آفریدگار و ایجادکننده (موجودات ممتاز از یکدیگر، مماثل در کمال صنع) و صورتبخش (اشیاء به صورتهاى مختلف) او راست بهترین نامها، همه آنچه در آسمانها و زمین است او را (به زبان قال و حال) تسبیح مىگویند و او است صاحب اقتدار و حکمت.
امام خمینی(ره) در موارد متعددی، آیه اول، یعنی آیه 22، را اشاره به اسماء ذاتیه یا مقام احدیت میداند؛ و آیه دوم، یعنی آیه 23، را اشاره به اسماء صفاتیه یا مقام واحدیت میداند؛ و آیه سوم یعنی آیه 24 را اشاره به اسماء فعلیه یا مقام مشیت، میدانند.[1]
منظور از اسماء ذاتیه یا مقام احدیت، تجلی ذات برای ذات با حفظ وحدت و غلبه وحدت است. به بیان دیگر؛ یعنی علم حق تعالی در مقام ذات به خود از جهت احدیت جمعی.[2] در مقام اسماء ذات یا مقام احدیت همهی اسماء و صفات در چهره وحدت و به صورت اندماجی و بدون هیچگونه جهت کثرت، وجود دارند. امام خمینی(ره) در توضیح این مقام میگوید: «چون حقّ جلّ و علا به حسب علم ذاتى خود، در حضرت غیب هویّت، جمال جمیل خود را مشاهده فرموده، به اتمّ مراتب علم و شهود، مبتهج بوده به ذات جمیل خود، به اشدّ مراتب ابتهاج، پس تجلّى فرموده، به تجلّى ازلى، به اعلى مراتب تجلّیات، در حضرت ذات براى ذات. و این تجلّى و اظهار ما فی مکنون غیبى و مقارعه ذاتیّه، «کلام ذاتى» است که به لسان ذات در حضرت غیب واقع است».[3]
مقصود از مقام اسماء صفات یا مقام واحدیت تجلی ذات خداوند برای ذات به صورت تفصیل است؛ البته باید توجه داشت در اینجا چون هنوز مرحلهی و مقام ذات مطرح است؛ از این جهت هیچگونه کثرت خارجی در آنجا مطرح نیست به همین جهت از آن تعبیر به واحدیت میآورند تا کثرت خارجی تصور نشود.
مقصود از اسماء فعل یا مقام مشیت، همان کثرت عینی و اعطاء وجود به اشیاء در عالم خارج است.
اما در مورد مناسبت این مقامات با آیات سه گانه سوره حشر چند نکته را باید متذکر شویم:
1. امام خمینی(ره) تطبیق این آیات را با آن مقامات به صورت احتمال بیان کردند؛ شاید علت این تعبیر برخی مشکلاتی است که در مقام تطبیق روی میدهد که بر محققین پوشیده نیست.
2. با مقداری اغماض میتوان گفت: صفاتی که در آیه دوم آمده است، با مقام اسماء صفاتیه و مقام واحدیت تناسب دارد؛ زیرا صفاتی که در این آیه آمده به نوعی همراه با تکثر و تفصیل است؛ بویژه صفاتی مانند: مَلِکُ، سَّلَامُ، مُؤْمِنُ، مُهَیْمِنُ، عَزِیزُ، جَبَّارُ و مُتَکَبرِ که این صفات از یک سو صفات ذات هستند و از سوی دیگر همراه با تکثر و تعدد بیان شدند؛ بنابر این با مقام اسماء صفاتی و واحدیت تناسب دارد. چنانکه در مورد ارتباط آیه سوم با مقام فعلی میتوان گفت: صفاتی در آیه بیان شده بویژه صفاتی مانند: خَالِقُ، بَارِئُ و مُصَوِّرُ با مقام فعل تناسب دارند؛ زیرا این صفات مرتبط با خلقت و تحقق اشیاء در عالم خارج و واقع است. شاید به همین جهات امام خمینی(ره) در مورد این دو مقام میگوید: اینکه آیه دوم [اشاره به] اسماء صفاتیّه، و سوم [اشاره به اسماء] افعالیّه دارد، واضح است.[4]
3. تطبیق آیه اول بر مقام احدیت و اسماء ذات چندان آسان نیست؛ و نیاز به توضیح دارد؛ زیرا صفاتی مانند عالم الغیب و الشهاده و بویژه صفات رحمان و رحیم که در آیه اول آمده است، با مقام احدیت و اسماء ذاتی چندان تناسب ندارد، بلکه با مقام واحدیت و اسماء صفاتی سازگار است؛ به همین جهت امام خمینی(ره) نیز تطبیق آیه اول بر مقام احدیت را نیازمند به توضیح و توجیه میبیند و میگوید: و اما «عالم الغیب و الشهادة» و «رحمن» و «رحیم» از اسماء ذاتیّه بودن مبنى بر آن است که «غیب» و «شهادت» عبارت از اسماء باطنه و ظاهره باشد، و «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از تجلّیات «فیض اقدس» باشد نه «فیض مقدس». و اختصاص دادن این اسماء را به ذکر، با اینکه «حىّ» و«ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماء ذاتیّه نزدیکتر به نظر مىآید، شاید براى احاطه آنها باشد، زیرا که اینها از امّهات اسماء هستند. و اللّه العالم.[5][1]
[1]. ر. ک: امام خمینى(ره)، تفسیر سوره حمد، ص 155، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى، چاپ اول، 1370ش؛ امام خمینی، مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة، ص 21، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، 1376ش؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص 255، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ هفتم، 1375ش.
[2]. جهت اطلاع بیشتر از مقامات، اسما و صفات، ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 356 - 525، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1391ش.
[3]. آداب الصلاة، ص: 255.
[4]. همان، ص 260.
[5] همان.
نظرات