لطفا صبرکنید
بازدید
11316
11316
آخرین بروزرسانی:
1393/06/10
کد سایت
fa49214
کد بایگانی
60549
نمایه
معنای قریب المسافة در دعای ابو حمزه ثمالی
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|انسان و خدا
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آنکه به سوی تو کوچ میکند، راهش چه نزدیک است! این عبارت در دعای ابو حمزه به چه معنا است؟
پرسش
در دعای ابوحمزه ثمالی تعبیر «قریب المسافه» در مورد چه کسی است؟
پاسخ اجمالی
منظور امام از جمله «وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیک قَرِیبُ المَسافَة»، این است که اگر کسی بار سنگین گناه روی دوشش نباشد و بخواهد به طرف خدا حرکت کند، راهش دور نیست و مسافت طولانی را در پیش روی نخواهد داشت. برای کسی که سالک إلی الله است بیش از یک قدم فاصله نیست؛ یعنی باید روی خواستههای خود پا گذارد، روی هوای نفس پا گذارد. در این هنگام قدم دوّم را در مسیر توحید خواهد نهاد.
پاسخ تفصیلی
امام سجاد(ع) در فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی میفرماید: «وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیک قَرِیبُ المَسافَة»؛[1] و مسافر به سوی تو مسافتش بسیار نزدیک است.
منظور امام از این جمله این است که؛ اگر کسی بار سنگین گناه روی دوشش نباشد و بخواهد به طرف خدا حرکت کند، راهش دور نیست و مسافت طولانی را در پیش روی نخواهد داشت. به بیان دیگر؛ فاصله میان سالک الی الله با مقصد یک قدم است و آن این است که:
یک قدم بر خویشتن نِه
و آن دِگر در کوی دوست
برای کسی که سالک إلی الله است بیش از یک قدم فاصله نیست؛ یعنی باید روی خواستههای خود پا گذارد، روی هوای نفس پا گذارد. در این هنگام، قدم دوّم را در مسیر توحید خواهد نهاد.
معنای قرب به خدا
نزدیک شدن به حضرت حق، نزدیک شدن حقیقی است، نه نزدیک شدن مجازی؛ یعنی انسان واقعاً به خدا نزدیک است، اما این نزدیک شدن به معنای این نیست که یک فاصلهای را کم میکند. در ارتباط با خدا فاصلهای در میان نیست؛ خدای تبارک و تعالی کمال مطلق است؛ وجود بیحد است؛ کانون نامتناهی هستی است؛ عین علم است. موجودات به حسب کمالات واقعی وجودی که کسب میکنند به کانون و مرکز و واقعیت هستی واقعاً نزدیک میشوند. این نزدیک شدن نزدیکی واقعی است؛ جسمانی نیست ولی واقعی و حقیقی است؛ مجاز و تعبیر نیست. از نوع مقرب شدن یک انسان در اجتماع در نزد صاحب قدرت، و یا از نوع مقرب شدن یک فرزند در نزد پدر نیست. پیامبر اکرم(ص) واقعاً از ما به خدا نزدیکتر است، امام (علی) واقعاً از ما به خدا نزدیکتر است و این قرب، قرب واقعی است. در نتیجه آنجا که ما عبادت میکنیم، عبودیت انجام میدهیم، اگر واقعاً عبودیت ما عبودیت باشد، ما قدم به قدم به سوی خدا حرکت میکنیم. البته قدم هم که میگوییم تعبیر است، و گرنه این کلمات اینجا درست نیست. البته اگر امام سجاد(ع) در اینجا تعبیر کرده برای فهم مخاطب است.[2]
بنابر این، مسافری که به سوی خدا حرکت و کوچ میکند راهش نزدیک است، راههای خیلی دوری نباید طی کند.
این عبارت: «و أن الراحل الیک قریب المسافة»، در دعای ابو حمزه نگاه به آیه «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ»[3] دارد؛ یعنی آنکس که به سمت خدا گام برمیدارد و از او درخواستی میکند، مانند نیازهایی که از انسانها انجام میشود نیازمند طی مسافت و پشت سر گذاشتن مقدمات فراوان نیست، چرا که حق تعالی خود میفرماید: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»؛[4] هر جا باشید او با شما است. خداوند با ما است و هرگز از ما جدا نیست؛ ولى گرد و غبار آلودگیها، دلبستگیها و خودبینیها، ما را از دیدن خورشید عالمتاب حقیقت، محروم ساخته و میان ما و محبوبمان فاصله انداخته است: و «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا»؛[5] هیچگاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند، مگر اینکه خداوند چهارمین آنان است و هرگز پنج نفر با هم آهسته سخن نمیگویند، جز اینکه خداوند ششمین ایشان است و نه تعداد کمترى و نه بیشتر از آن، مگر اینکه او همراه آنان است، هر جا که باشند.
چرا که هیچ حجاب و فاصلهای میان بنده و پروردگارش نیست، مگر اینکه گناهان و اعمال بد انسان این فاصله و حجاب را ایجاد کرده است؛ چنانکه در ادامه دعا میخوانیم: «وَ أنَّکَ لا تَحْتجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِّئَهُ دُونَکْ». چون انسان آیت حق است و آیت حقّ، حجاب حقّ نیست. آنچه که حجاب چهره خلق است، همان گناه بنده است؛ گناهان است که حاجب و فاصله ایجاد میکند؛ لذا راه باز است. هیچ حجابی هم در کار نیست و این شخص داعی هم بدون حجاب آمده؛ یعنی اگر گناهی بود توبه کرده است. امری بود اطاعت نموده، نهیای بود اجتناب کرد، نعمتی بود شکرگزاری کرد. اینها موانع را برطرف کرده، و فاصله را کم نمود.
اگر کسی خواست به طرف پروردگار سفر کند، به اصطلاح سفر «مِنَ الخَلقِ إلَی الحَقّ» را طی کند،[6] کسی که قصد حرکت و کوچ کردن دارد، راهش نزدیک است، و هیچ حجابی بین ذات حق و این مسافر نیست، مگر خود مسافر؛ «و أنّک لا تحتجب عن خلقک الاّ أن تحجبهم الأعمال دونک».
سفر از خلق به سوی حق به این معنا است که سالک ابتدا باید حجابهای ظلمانی و نورانی بین خود و بین حقیقت ازلی و ابدی را بردارد؛[7] خود را از قیود امکانی و جزئی رها سازد، تا به قرب الهی برسد. وجهه اصلی نظر عارف در این مرحله، ساحت قلب خود است که ابتدا باید آنرا از اعمال و پندار نامناسب پاک کند، سپس به زیور اعمال و عقاید پسندیده مزین سازد:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز
لذا امام سجاد(ع) در این دعا میفرماید: «خدایا! میدانم که تو از بندگان مخفى و پنهان نیستى و تنها اعمال ناشایست آنان است که آنها را از تو پوشانده است».
از امام رضا(ع) سؤال شد؛ چرا خداوند از مردم پنهان و پوشیده است. آنحضرت فرمود: «پنهان بودن [از انظار مردم] به واسطه زیادى گناهان آنها است، و مخفى و پنهان نیست بر خدا چیزى در دقایق و ساعات شبانه روز، و خدا هم از چیزى پنهان و مخفى نیست».[8]
در پرده بودن خداوند از مردم به سبب گناهان زیاد آنان است؛ لذا مهمترین وظیفه بنده، زدودن آلودگیها و کنار زدن خار و خاشاک گناهان و غفلت از چهره تابناک فطرت است. و تنها با رفع این موانع و حجابها، میتوان نظارهگر تجلّیات حق از در و دیوار عالم بود و چهره دلآراى شاهد مقصود را بینقاب تماشا کرد.
انسان هنگامى سالک الى اللَّه و مسافر کوى دوست است که با پیروى از انبیا و اولیا و مجاهدت و استقامت، حجاب خود ساخته را کنار بزند و خویش را از راههاى انحرافى و گمراه کننده، به راه هموار و مستقیم الهى بکشاند. روشن است که گام برداشتن در چنین راهى، سختى و دشوارى به همراه ندارد و نیل به آرمان و رسیدن به مقصد، ثمره قطعى چنین سفرى است. به طورى که انسان با یک «یاد»، لطف خدا را در خود مییابد و با یک «نگاه» و «آه» برخاسته از پیوستگى به خدا، میتواند نزدیکى سفر به خدا را به چشم دل مشاهده کند.
گفتنی است؛ اینکه امام علی(ع) فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَر»؛[9] آه از کمى زاد، و درازى راه، و دورى سفر، منافاتی با این سخن امام سجاد(ع) ندارد؛ چرا که این طولانی بودن با توجه به آنچه که بیان شد برای کسانی است که بر اثر پیروی هوای نفس و بار سنگین گناه بین خود و خالق هستی فاصله ایجاد کردهاند.
منظور امام از این جمله این است که؛ اگر کسی بار سنگین گناه روی دوشش نباشد و بخواهد به طرف خدا حرکت کند، راهش دور نیست و مسافت طولانی را در پیش روی نخواهد داشت. به بیان دیگر؛ فاصله میان سالک الی الله با مقصد یک قدم است و آن این است که:
یک قدم بر خویشتن نِه
و آن دِگر در کوی دوست
برای کسی که سالک إلی الله است بیش از یک قدم فاصله نیست؛ یعنی باید روی خواستههای خود پا گذارد، روی هوای نفس پا گذارد. در این هنگام، قدم دوّم را در مسیر توحید خواهد نهاد.
معنای قرب به خدا
نزدیک شدن به حضرت حق، نزدیک شدن حقیقی است، نه نزدیک شدن مجازی؛ یعنی انسان واقعاً به خدا نزدیک است، اما این نزدیک شدن به معنای این نیست که یک فاصلهای را کم میکند. در ارتباط با خدا فاصلهای در میان نیست؛ خدای تبارک و تعالی کمال مطلق است؛ وجود بیحد است؛ کانون نامتناهی هستی است؛ عین علم است. موجودات به حسب کمالات واقعی وجودی که کسب میکنند به کانون و مرکز و واقعیت هستی واقعاً نزدیک میشوند. این نزدیک شدن نزدیکی واقعی است؛ جسمانی نیست ولی واقعی و حقیقی است؛ مجاز و تعبیر نیست. از نوع مقرب شدن یک انسان در اجتماع در نزد صاحب قدرت، و یا از نوع مقرب شدن یک فرزند در نزد پدر نیست. پیامبر اکرم(ص) واقعاً از ما به خدا نزدیکتر است، امام (علی) واقعاً از ما به خدا نزدیکتر است و این قرب، قرب واقعی است. در نتیجه آنجا که ما عبادت میکنیم، عبودیت انجام میدهیم، اگر واقعاً عبودیت ما عبودیت باشد، ما قدم به قدم به سوی خدا حرکت میکنیم. البته قدم هم که میگوییم تعبیر است، و گرنه این کلمات اینجا درست نیست. البته اگر امام سجاد(ع) در اینجا تعبیر کرده برای فهم مخاطب است.[2]
بنابر این، مسافری که به سوی خدا حرکت و کوچ میکند راهش نزدیک است، راههای خیلی دوری نباید طی کند.
این عبارت: «و أن الراحل الیک قریب المسافة»، در دعای ابو حمزه نگاه به آیه «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ»[3] دارد؛ یعنی آنکس که به سمت خدا گام برمیدارد و از او درخواستی میکند، مانند نیازهایی که از انسانها انجام میشود نیازمند طی مسافت و پشت سر گذاشتن مقدمات فراوان نیست، چرا که حق تعالی خود میفرماید: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»؛[4] هر جا باشید او با شما است. خداوند با ما است و هرگز از ما جدا نیست؛ ولى گرد و غبار آلودگیها، دلبستگیها و خودبینیها، ما را از دیدن خورشید عالمتاب حقیقت، محروم ساخته و میان ما و محبوبمان فاصله انداخته است: و «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا»؛[5] هیچگاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند، مگر اینکه خداوند چهارمین آنان است و هرگز پنج نفر با هم آهسته سخن نمیگویند، جز اینکه خداوند ششمین ایشان است و نه تعداد کمترى و نه بیشتر از آن، مگر اینکه او همراه آنان است، هر جا که باشند.
چرا که هیچ حجاب و فاصلهای میان بنده و پروردگارش نیست، مگر اینکه گناهان و اعمال بد انسان این فاصله و حجاب را ایجاد کرده است؛ چنانکه در ادامه دعا میخوانیم: «وَ أنَّکَ لا تَحْتجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِّئَهُ دُونَکْ». چون انسان آیت حق است و آیت حقّ، حجاب حقّ نیست. آنچه که حجاب چهره خلق است، همان گناه بنده است؛ گناهان است که حاجب و فاصله ایجاد میکند؛ لذا راه باز است. هیچ حجابی هم در کار نیست و این شخص داعی هم بدون حجاب آمده؛ یعنی اگر گناهی بود توبه کرده است. امری بود اطاعت نموده، نهیای بود اجتناب کرد، نعمتی بود شکرگزاری کرد. اینها موانع را برطرف کرده، و فاصله را کم نمود.
اگر کسی خواست به طرف پروردگار سفر کند، به اصطلاح سفر «مِنَ الخَلقِ إلَی الحَقّ» را طی کند،[6] کسی که قصد حرکت و کوچ کردن دارد، راهش نزدیک است، و هیچ حجابی بین ذات حق و این مسافر نیست، مگر خود مسافر؛ «و أنّک لا تحتجب عن خلقک الاّ أن تحجبهم الأعمال دونک».
سفر از خلق به سوی حق به این معنا است که سالک ابتدا باید حجابهای ظلمانی و نورانی بین خود و بین حقیقت ازلی و ابدی را بردارد؛[7] خود را از قیود امکانی و جزئی رها سازد، تا به قرب الهی برسد. وجهه اصلی نظر عارف در این مرحله، ساحت قلب خود است که ابتدا باید آنرا از اعمال و پندار نامناسب پاک کند، سپس به زیور اعمال و عقاید پسندیده مزین سازد:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز
لذا امام سجاد(ع) در این دعا میفرماید: «خدایا! میدانم که تو از بندگان مخفى و پنهان نیستى و تنها اعمال ناشایست آنان است که آنها را از تو پوشانده است».
از امام رضا(ع) سؤال شد؛ چرا خداوند از مردم پنهان و پوشیده است. آنحضرت فرمود: «پنهان بودن [از انظار مردم] به واسطه زیادى گناهان آنها است، و مخفى و پنهان نیست بر خدا چیزى در دقایق و ساعات شبانه روز، و خدا هم از چیزى پنهان و مخفى نیست».[8]
در پرده بودن خداوند از مردم به سبب گناهان زیاد آنان است؛ لذا مهمترین وظیفه بنده، زدودن آلودگیها و کنار زدن خار و خاشاک گناهان و غفلت از چهره تابناک فطرت است. و تنها با رفع این موانع و حجابها، میتوان نظارهگر تجلّیات حق از در و دیوار عالم بود و چهره دلآراى شاهد مقصود را بینقاب تماشا کرد.
انسان هنگامى سالک الى اللَّه و مسافر کوى دوست است که با پیروى از انبیا و اولیا و مجاهدت و استقامت، حجاب خود ساخته را کنار بزند و خویش را از راههاى انحرافى و گمراه کننده، به راه هموار و مستقیم الهى بکشاند. روشن است که گام برداشتن در چنین راهى، سختى و دشوارى به همراه ندارد و نیل به آرمان و رسیدن به مقصد، ثمره قطعى چنین سفرى است. به طورى که انسان با یک «یاد»، لطف خدا را در خود مییابد و با یک «نگاه» و «آه» برخاسته از پیوستگى به خدا، میتواند نزدیکى سفر به خدا را به چشم دل مشاهده کند.
گفتنی است؛ اینکه امام علی(ع) فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَر»؛[9] آه از کمى زاد، و درازى راه، و دورى سفر، منافاتی با این سخن امام سجاد(ع) ندارد؛ چرا که این طولانی بودن با توجه به آنچه که بیان شد برای کسانی است که بر اثر پیروی هوای نفس و بار سنگین گناه بین خود و خالق هستی فاصله ایجاد کردهاند.
[1]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 583، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411 ق.
[2]. ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۲۹۲، قم- تهران، صدرا، ۱۳۳۸ش.
[3]. بقره، 186.
[4]. حدید، 4.
[5]. مجادله، 7.
[6]. ر.ک: «اسفار اربعه»، سؤال 23715.
[7]. ر. ک: صدر المتألهین، محمد، الحکمة المتعالیة، پاورقی، الهی قمشهای، محمد رضا، ج 1، ص 13، قم، منشورات مصطفوی.
[8]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۱۹، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِیِّ خَادِمِ الرِّضَا(ع) قَالَ قَالَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ لِأَبِی الْحَسَنِ(ع) لِمَ احْتَجَبَ اللَّهُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) إِنَّ الْحِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا تَخْفَى عَلَیْهِ خَافِیَةٌ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَار».
[9]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص ۴۸۱ قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
نظرات