لطفا صبرکنید
40029
- اشتراک گذاری
هرچند همه احکام بر اساس مصالح و مفاسد است؛ و هر حکمی دارای فلسفه و علتی است؛ ولی بیان و کشف علت تمام جزئیات احکام، کار بسیار مشکلی است؛ نهایت اینکه بتوان ضوابط کلی برای احکام بیان نمود؛ که البته کلیت در اینجا به معنای اکثری است که قابل استثناست
حال با توجه این مطالب در مورد فلسفه حلیت تعدد زوجات برای مرد و حرمت آن برای زن می توان گفت: تعدد زوجات قبل از اسلام، امر عادی بوده و محدوده و ضابطه مشخصی نداشته است. اسلام آن را در چارچوب ضرورتهای زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قید و شرایط سنگینی قرار داده است. قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر و مصلحت تمام جامعه وضع شده است. در جامعه بشری واقعیت های زیر انکار ناپذیر است:
1. مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل میدهند.
2. بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانیتر است.
3. زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
4. زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست میدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
این عوامل موجب بر هم خوردن تعادل میان مردان و زنان میشود و برای حفظ سلامت جامعه و افراد آن ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم:
أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواستههای درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر ماندهاند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمیشود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
از میان این سه راه، اسلام راه سوم را اختیار کرده است. اگر چند شوهری را برای زنان جایز نمی داند به خاطر آن است که اولاّ: چند همسری خلاف طبیعت و روحیات است. ثانیا: بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر میافتد. ثالثا: شناخت انساب از بین خواهد رفت و... .
برای روشن شدن مطلب چند نکته را باید تذکر دهیم:
1. بر اساس نظریه صحیح و درست که فقهاء و دانشمندان شیعه بدان معتقدند، احکام خداوند بر اساس مصالح و مفاسد است؛ یعنی اگر انجام عملی دارای منفعت مهم و حیاتی است، آن عمل واجب خواهد بود یا اگر منفعت آن حیاتی نباشد آن عمل مستحب است؛ و اگر انجام عملی، دارای ضرر خطرناک و مهلک باشد، انجام آن حرام؛ و اگر ضرر آن خطرناک و مهلک نبوده، مکروه است؛ و در صورتی که منفعت یا ضرر آن غالب نباشد و مساوی الطرفین باشد آن عمل مباح است؛ البته منظور از منفعت و ضرر صرف منفعت و ضرر مادی نیست بلکه به معنای عام و گسترده است که به جامعیت و گستردگی ابعاد وجودی انسان می باشد.
2. هرچند اصل کلیت این قاعده که احکام الهی بر اساس مصالح و مفاسد است، قطعی و یقینی است ولی کشف مصالح و مفاسد در جزئیات و مصادیق، بسیار مشکل است.
چون اولاً: نیازمند داشتن امکانات وسیع، در ابعاد مختلف علمی است.
و ثانیاً: بشر هر قدر از نظر علم و صنعت پیشرفت کند، باز معلومات او در برابر مجهولاتش، قطره ای است در برابر دریا «جز اندکی از دانش به شما داده نشده است [1] ».
و شاید علت عدم بیان علت و فلسفه ی تمام احکام، از سوی اولیاء الهی دین، یکی این بوده که بیان تمام اسرار احکام برای انسان هایی که بسیاری از حقایق علمی هنوز برایشان کشف نشده، مانند گفتن معما و لغز است، که چه بسا موجب تنفر شنوندگان گردد، امام علی (ع) می فرماید: «مردم، دشمن آن چیزی هستند که نمی دانند [2] » لذا اولیاء الهی در حد فهم انسان ها به بعضی از علت ها و فلسفه ها و احکام اشاره نمودند.
علاوه اینکه، هدف از دین و شریعت، آراستگی انسان ها به خوبی های علمی و عملی، و اجتناب از زشتی های فکری و عملی است، و این هدف با عمل به شریعت به دست می آید، ولو اینکه افراد فلسفه و علت احکام را ندانند، نظیر اینکه: مریض با انجام دادن دستورات پزشک، بهبودی را به دست می آورد ولو فایده و فلسفه، دارو و دستورات پزشکی را نداند.
مضافاً اینکه: مؤمنین، چون اطمینان و یقین دارند به اینکه دستورات دینی، از کسانی صادر می شود که علم و آگاهی آنان خطاناپذیر است، پس یقین به اثربخشی و مفید بودن این دستورات دارند.
3. هرچند فهم علت و فلسفه احکام مشکل است، ولی پیدا نمودن ضوابط کلی احکام، امر ممکنی است. البته کلیت در مسایل حقوقی، مثل کلیت در مسایل فلسفی نیست که استثناء ناپذیر باشد بلکه کلیت در مسایل حقوقی و اجتماعی به معنای اکثری است و لذا قابل استثناست. [3] [4]
حال با توجه این مطالب در مورد فلسفه حلیت تعدد زوجات برای مرد و حرمت آن برای زن می توان گفت:
با بررسی وضع محیط های مختلف قبل از اسلام به این نتیجه میرسیم که تعدد زوجات، بدون این که ضابطه و محدوده ای داشته باشد امر عادی بوده و از ابتکارات اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چارچوب ضرورتهای زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قرار داده است.
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر است، وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن میشود. هیچ کس نمیتواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل میدهند.
نیز نمیتوان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانیتر است؛ زیرا اکثر زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست میدهند، در حالی که در مردان چنین نیست.
همچنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست میدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
با درنظر گرفتن این واقعیتها در این گونه موارد (که تعادل میان مرد و زن به هم میخورد) ناچاریم یکی از راه های زیر را انتخاب کنیم:
أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواستههای درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر ماندهاند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمیشود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهیم راه اوّل را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود میآید، با فطرت و غرایز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم، اما این مبارزهای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی شود، جنبههای غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از نگاه همسر اوّل مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها که مشکلات همسر اوّل را در صورت تعدد زوجات عنوان میکنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویهای را تنها از یک زاویه نگاه میکنند؛ زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اوّل، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم. تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار میگیرند، نه تأمین دارند و نه آیندهای؛ چنان که شخصیت آنها پایمال شده است. اینها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنابراین، تنها راه سوم میماند که هم به خواستههای فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داده شود و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه از گرداب گناه بیرون آید. [5]
راز کاستی عاطفه و احساسات در جوامع غربی و پناه بردن آنان به حیوانات با ابراز محبت به آنان همین است، نه حس قوی عاطفه بشری آنها. آنان که بشریت را چنان از دم تیغ گذرانده و با وحشیانه ترین راهها انسان های مظلوم را میکشند تا ثروت و سرمایههای آنان را به یغما ببرند، چه بویی از عاطفه بردهاند!
اما این که چرا چند شوهری برای زنان مجاز نیست؟ در پاسخ می گوییم:
1. این خلاف طبیعت و روحیات زن است؛ زیرا از نظر روان شناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایشها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روانشناسان معتقداند که زنان به طور طبیعی "تک شوهرگرا" هستند و فطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرداند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتا تنوع گرا و "چند زنگرا" هستند و چنان که میدانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگیها و خصلتهای ذاتی انسانها وضع گردیده است. [6]
2. بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر میافتد.
3. شناخت انساب و تمیز آنها از بین خواهد رفت و یکی از پیامدهای آن ازبین رفتن عواطف خانوادگی و عدم تمایل به تکثیر نسل و زاد و ولد، خواهد بود؛ چون به حسب طبع هر کس فرزند خودش را دوست داشته و برای او سرمایه گذاری میکند، اما در قبال کسی که انتسابش به وی مشکوک است، بلکه اصلا معلوم نیست از کیست؟ بی گانه بوده و تعهدی نسبت به او ندارد و از درون نیز چنین انگیزش و تمایلی وجود ندارد. [7]
اینها برخی از مصالح وحکمت هایی است که اسلام بر اساس آن تعدد زوجات (چند همسری) رابرای مردان مجاز شمرده، ولی چند شوهری زنان را جایز ندانسته است. [8]
[1] «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»، اسراء، 85.
[2] «الناس اعداء ماجهلوا»، گزیده میزان الحکمة، ج 1، ص 214.
[3] اقتباس از سؤال 1967 (سایت: 2070).
[4] اقتباس از سؤال 1967 (سایت: 2070).
[5] ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص 256 - 260؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 357 – 361؛ تفسیر المیزان، ج4، ص 319.
[6] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 302.
[7] برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام؛ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال؛ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 4.