لطفا صبرکنید
7507
- اشتراک گذاری
باید توجه داشت که در تمام نظامهای حقوقی و حکومتی، حتی سیستم های به شدت فردگرا و لیبرال، حقوق عمومی و حفظ مصلحت جامعه از مواردی است که از حفظ حقوق فردی و شخصی با اهمیت تر به شمار می آید، نهایت امر اینکه، در تعیین مصادیق حقوق عمومی، اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد. سیستم حقوقی اسلام نیز این اختیار را به حکومت اسلامی واگذار نموده است که در صورت ضرورت و مصلحت، برخی لوازم مالکیت های فردی را محدود نماید. بر این اساس، در مواردی چون مورد شما، شاید بتوانید این انتقاد را داشته باشید که دولت، نیاز به ایجاد چنین محدودیتی نداشته، اما نمی توانید اصل چنین اختیاراتی را مخالف اسلام بخوانید.
در ارتباط با خمس نیز باید بدانید هرچند فقهای اهل سنت، خمس را تنها در غنایم جنگی می دانند، اما روایات بسیاری از پیشوایان و امامان شیعه وجود دارد که محدوده وجوب خمس را فراتر از آن دانسته و خمس را شامل مواردی چون معدن، مال مخلوط به حرام و ...دانسته اند. فقهای شیعه نیز بر اساس این روایات عمل می نمایند.
پرسشگر محترم! شما به هر دلیل، دو موضوع غیر مرتبط با یکدیگر را در ضمن یک پرسش ارائه نموده اید که باید تفکیکی بین آن دو انجام شده و سپس به پاسخ آنها بپردازیم، بدین ترتیب که:
1 . چرا مالک یک مغازه و یا منزل، در شرایطی حق تخلیه ملک خود را ندارد؟ و آیا این موضوع با اصل مالکیت در تعارض نیست؟
2 . آیا خمس، تنها به غنایم جنگی تعلق گرفته و در شرایطی که جنگی موجود نیست، طبیعتا نباید از خمس نیز خبری باشد؟
اکنون به همین ترتیب، به بررسی دو پرسش فوق خواهیم پرداخت:
1 .در ابتدای پاسخ بخش اول، به روایتی در این زمینه توجه فرمایید:
سمرة بن جندب، مالک درخت خرمایی در میان باغ مردی از انصار بود و (به بهانه سرکشی به درخت خود) آن مرد را آزار می داد. مرد انصاری شکایت او را نزد پیامبر(ص) برد. پیامبر سمره را نزد خود فرا خوانده و به او فرمود: این درخت خرمایت را بفروش و پولش را بگیر. او قبول نکرد. پیامبر مجددا به او پیشنهاد کرد که درخت خرمایی را در مکان دیگری به عنوان جایگزین به او بدهند. باز هم قبول نکرد. پیشنهاد بعدی پیامبر این بود که سمره، تمام باغ مرد انصاری که درخت خرمای او نیز در آن قرار داشت را بخرد. این پیشنهاد نیز پذیرفته نشد. پیامبر پیشنهادی معنوی داده و به او گفت که از این یک درخت صرف نظر نموده و من بهشت را برایت تضمین می نمایم. باز هم سمره نپذیرفت! در پی این گفتگوها بود که پیامبر به مرد انصاری گفت که برو و درخت او را با ریشه کنده و از باغت بیرون انداز که او دیگر حقی در آن درخت ندارد.[1]
دقت بفرمایید که پیامبر(ص) به مالکیت فردی سمره، احترام می گذارد، اما هنگامی که حق مالکیت او، به حق فردی دیگر آسیب جدی می رساند و او حاضر نیست که پیشنهادات عاقلانه را جهت رفع این مشکل بپذیرد، مالکیت او را کأن لم یکن اعلام می نماید.
این موضوع، اختصاصی به حقوق اسلامی نداشته و در تمام تفکرات حقوقی پذیرفته شده که حق مالکیت شخصی و هر حق دیگری تا آنجا محترم است که به حقوق دیگران آسیبی نرساند و در دانشکده های حقوق، این موضوع با عنوان "سوء استفاده از حق" مورد بررسی قرار می گیرد[2]. اصل ( ۴۰ ) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در همین راستا بیان می دارد که: "یچکس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد" .
بر همین اساس و بدون آنکه بخواهیم از تمام قوانین جزئی و تصمیم گیری های موردی اشخاص مسئول در این زمینه دفاع نماییم، این اصل کلی را خاطر نشان می کنیم که حکومتها می توانند بر اساس مصالح جمعی و یا در راستای آسیب نرسیدن حقوق دیگران، اقداماتی را انجام دهند که در نگاه اول با مالکیت فردی منافات دارد و اصل این موضوع، خلاف شرع و قانون نیست، هرچند در تصمیم گیری ها باید دقت و احتیاط بیشتری به خرج داد.
2 . در ارتباط با بخش دوم پرسشتان نیز باید گفت که فقه شیعه، برگرفته از آموزه های قرآنی و تعالیم معصومان(ع) یعنی دو رکنی است که پیامبر(ص) از آنها با عنوان "ثقلین" یاد نموده است.
در بخشی از قرآن می خوانیم که هر غنیمتی را که به دست آوردید، یک پنجم آن متعلق به خدا و پیامبر و ... می باشد[3].
فقهای اهل سنت، این آیه را تنها در ارتباط با غنایم جنگی می دانند، اما امامان شیعه که ظاهرا شما نیز پیرو آنان هستید، موضوع خمس را تنها غنیمت جنگی ندانسته، بلکه مواردی دیگر را نیز اضافه نموده اند. به عنوان نمونه، نظر شما را به دو روایت ذیل جلب می نماییم:
1-2. امام کاظم فرمودند که در این پنج چیز، خمس واجب است:یک: غنیمت جنگی، دو: جواهراتی که با غواصی از دریا استخراج می شود، سه: گنج ها، چهار: معادن و پنج: در استخراج نمک.[4]
2-2. سماعه روایت می نماید که از امام کاظم(ع) پرسیدم که خمس در چه مواردی است؟ ایشان پاسخ فرمودند که هر سودی که عاید مردم می شود، چه کم و چه زیاد، مشمول خمس است.[5]
فقهای شیعه نیز مطالب موجود در این دو رکن، یعنی کلام پروردگار و روایات معصومان(ع) را بررسی نموده و با جمع بندی آنها به نظریه ای دست می یابند که به عنوان "فتوا" بیان می شود.
در ضمن، شما باید پاسخگوی این پرسش نیز باشید که با چه مستندی، اصل مالکیت را بسیار مهم تر از خمس پنداشته اید؟!
[1] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 34، ص 289، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[2]در این زمینه می توانید کتابهای حقوقی مرتبط را مطالعه فرمایید، از جمله: "سوء استفاده از حق مطالعه تطبیقی در حقوق اسلام و دیگر نظامهای حقوقی" نوشته: دکتر حمید بهرامی احمدی.
[3] انفال، 41 " وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ ...".
[4] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 539، ح 4، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه ش.
[5] همان، ص 545، ح 11.