لطفا صبرکنید
6332
- اشتراک گذاری
. اکثر مفسران قرآن بر این باورند که مقصود از عربی در آیاتی که بیان میکنند قرآن به عربی نازل شد،[1] همان معنای ظاهری و همان زبان عربی است. آنها معتقدند زبان عربی به دلیل امتیازات، ویژگیهای برجسته و تواناییهای زبانی، به عنوان زبان کاملترین دین دنیا انتخاب شده است.[2] بر این اساس میتوان گفت؛ خداوند، قرآن و کاملترین کتاب آسمانی را به زبان عربی فرستاد تا در مرحله اول، مخاطبان اولیهی آن که عربزبانها بودند، بتوانند به درستی در مفاهیم آن اندیشه کنند،[3] آنرا به خوبی بیاموزند و به درک مناسبی از مفاهیم آن برسند و سپس آن مفاهیم ارزشمند را به مردمی از دیگر نژادها و زبانها منتقل کنند تا زمانی که این زبان - مانند امروز - به زبان مشترک تمام مسلمانان تبدیل شود.
اما برخی نیز معتقدند که مقصود از عربی در این آیات، وضوح و آشکار بودن قرآن و پیچیده نبودن و نداشتن ابهام است. در این صورت ارتباط بین عربیبودن قرآن و قابلیت تعقل در آن مشخص است؛ و به این معنا خواهد بود که قرآن در نهایت فصاحت قرار داده شده است تا حقایق به خوبى از لابلاى کلمات و جملههایش ظاهر گردد، و همگان آنرا به آسانی درک کنند.[4]
- در مورد تعبیر «جعلناه» برخی از مفسران میگویند این تعبیر اشاره به این است که قرآن دارای اصل، معدن و منبعی نزد خداوند است که همان مرتبهی وجود در لوح محفوظ است؛[5] که از آن تعبیر به امالکتاب نیز شده است؛[6] و آن مرتبهای است که دور از دسترس عقول بشری است، و خداوند برای اینکه آن حقیقت برای عقول بشری قابل فهم شود آنرا در قالب الفاظ در آورده است.[7]
[1]. «وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ»، نحل، 103؛ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»، یوسف، 2؛ «ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً، فصلت، 44؛ «وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا»، رعد، 37.
[2]. ر. ک: «نزول قرآن به زبان عربی»، 426؛ «کامل بودن زبان عربی»، 2480؛ «عربی زبان برگزیده»، 2945.
[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 75، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج21، ص 8، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 60، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ فخرالدین رازى ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب،ج 27، ص 617، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[4]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 8؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 320.
[5]. «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ». بروج، 21 – 22.
[6]. «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ». زخرف، 4.
[7]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 84.