لطفا صبرکنید
29504
- اشتراک گذاری
در این روایت دو نفر یعنی محمد بن محمد و اسحاق بن یعقوب برای ما ناشناخته هستند، ولی درباره محمد بن محمد بن عصام، دو تن از بزرگترین محدثین شیعه (کلینی و شیخ صدوق) به ترتیب استاد و شاگرد وی بوده اند. وی را با توجه به دو قاعده رجالی " ثقه بودن مشایخ اجازات" و " کثرت نقل ثقات از شخصی دلالت بر ثقه بودن او دارد "، می توان جزء ثقات دانست. اسحاق بن یعقوب نیز از مشایخ کلینی است. وی در امر مهمی مانند صدور توقیعات از امام زمان (عج) که بسیار مهمتر از یک روایت عادی است و در آن زمان بسیار مهم و مورد توجه بوده است، به خبر او اعتماد کرده است. علاوه بر این که خود حضرت در این توقیع برای او دعای خیر کرده است، در آخر توقیعی که در کتاب " کمال الدین " آمده است امام زمان (عج)می فرماید: السلام علیک یا اسحاق بن یعقوب و علی من اتبع الهدی"، علاوه بر این که این روایت مورد قبول فقهاء شیعه واقع شده است.
سند و متن روایت "فاما الحوادث الواقعة" در کتاب وسائل الشیعه به این ترتیب است:
ابن بابویه ( شیخ صدوق)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ أَنْ یُوصِلَ لِی کِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْکَلَتْ عَلَیَّ فَوَرَدَ التَّوْقِیعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ع أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَکَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَکَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِیهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِی وَ کِتَابُهُ کِتَابِی. [1]
بررسی سند حدیث:
همان طور که مشاهده می کنید این حدیث را شیخ صدوق از شخصی به نام محمد بن محمد بن عصام کلینی نقل می کند و او از محمد بن یعقوب کلینی و وی از اسحاق بن یعقوب و وی از نائب امام زمان (عج) محمد بن عثمان.
شیخ صدوق : در وثاقت و جلالت شیخ صدوق هیچ شک و تردیدی وجود ندارد وی از بزرگان علمای شیعه است. [2]
محمد بن محمد بن عصام: در کتاب های رجالی برای وی مدح یا قدحی وارد نشده است. پس بنابراین وی برای ما مجهول است.
محمد بن یعقوب : در وثاقت و جلالت شأن وی همین مقدار که برترین کتاب از کتاب های چهارگانه شیعه به نام " کافی" از اوست. [3]
اسحاق بن یعقوب : برای ایشان نیز در کتاب های رجال توصیفی نیامده و همانند محمد بن محمد مجهول است.
محمد بن عثمان : که از نواب خاص امام زمان است.
بنابراین دو نفر یعنی محمد بن محمد و اسحاق بن یعقوب در این روایت برای ما ناشناخته هستند.
قرائن وثاقت این دو تن :
برخی از قرائن حکایت از وثاقت این دو شخص دارد که به آنها اشاره می شود.
الف : محمد بن محمد بن عصام از مشایخ شیخ صدوق است و در روایاتی که از او در وسائل الشیعه و به نقل از کتاب های مختلف شیخ صدوق نقل شده است، شیخ صدوق بدون واسطه از او نقل می کند و در تمام این روایات، محمد بن محمد بن عصام از شیخ کلینی نقل کرده است. به عبارت دیگر اگر چه وی شخص مجهولی است ولی دو تن از بزرگترین محدثان شیعه (کلینی و شیخ صدوق) به ترتیب استاد و شاگرد وی بوده اند. بر این اساس وی را با توجه به دو قاعده رجالی " ثقه بودن مشایخ اجازات" و " کثرت نقل ثقات از شخصی دلالت بر ثقه بودن او دارد " [4] ، می توان جزء ثقات دانست.
ب : اسحاق بن یعقوب نیز از مشایخ کلینی است. وی در امر مهمی مانند صدور توقیعات از امام زمان (عج) که بسیار مهمتر از یک روایت عادی است و در آن زمان بسیار مهم و مورد توجه بوده است، به خبر او اعتماد کرده است. [5] علاوه بر این که خود حضرت در این توقیع برای او دعای خیر کرده است، در آخر توقیعی که در کتاب " کمال الدین " آمده است امام زمان (عج)می فرماید: السلام علیک یا اسحاق بن یعقوب و علی من اتبع الهدی." [6] برخی هم وی را برادر مرحوم کلینی دانسته اند. [7]
اگر پرسیده شود: از کجا معلوم که اسحاق بن یعقوب توقیعى دریافت کرده است، شاید او در این ادعا دروغ گفته باشد؟
در پاسخ خواهیم گفت: کلینى که این توقیع را از او نقل مى کند - با توجّه به آنچه گذشت - حتماً او را مورد اعتماد مىدانسته و الاّ هرگز اقدام به این عمل نمى کرده است. با این وصف، جاى تردیدى در سند این روایت باقى نمى ماند. [8] پس خود ارسال نامه از سوى حضرت علیه السلام براى شخصى در آن دوران، دلیل وثاقت آن شخص مى باشد. [9]
بر فرض این که کسی این قرائن را به عللی نپذیرد، برخی از شواهد نشان از اعتماد علماء به این روایت و مقبولیت آن در طول تاریخ فقه تشیع دارد.
مرحوم صاحب جواهر در این باره می گوید: "بر مضمون این روایت بین علماء اجماع قولی و فعلی وجود دارد." [10]
در کتاب های زیادی از فقهاء، بدون آن که به سند حدیث اشکال وارد کنند، از آن در مباحث خود استفاده کرده اند. از جمله این دانشمندان، مرحوم صاحب جواهر، شیخ اعظم مرتضی انصاری، [11] آقا رضا همدانی [12] ، آیت الله سید محمد کاظم یزدی [13] ، آیت الله میرزا محمد حسین نائینی [14] ، آیت الله سید محمد هادی میلانی [15] و ... است.
بنابراین این حدیث سنداً و مضموناً مورد قبول و اتفاق علماء شیعه است.
نمایه های مربوط:
سؤال 25 (سایت: 258) (ادله ولایت فقیه).
سؤال 4072 (سایت: 4346) (شرایط ولی فقیه).
سؤال 5957 (سایت: 6460) (اعتقاد به ولایت فقیه).
[1] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 27، ص 140،موسسه آل البیت، قم، 1409هجری، این روایت در کتاب کمال الدین و احتجاج طبرسی نیز آمده است.
[2] نجاشی،ابوالعباس، رجال نجاشی، حرف میم،ذیل نام محمد بن علی بن الحسین.
[3] رجال نجاشی، حرف میم، ذیل ترجمه محمد بن یعقوب.
[4] سبحانی ، جعفر، کلیات فی علم الرجال ، ص 333 و 353، موسسه نشر اسلامی، قم 1421.
[5] برخی دیگر از توضیحات را در این باره می توانید در کتاب ولایت و دیانت، نوشته استاد هادوی تهرانی، ص 100 ببینید.
[6] صدوق ،محمد بن علی، کمال الدین ، ج2، ص 458،دار الکتب الاسلامیه، قم ، 1395 قمری.
[7] هادوی تهرنی، مهدی،ولایت و دیانت،ص 99، انتشارات خانه خرد،قم، 1381،به نقل از قاموس الرجال مرحوم تستری.
[8] ر.ک: سید کاظم حائرى، ولایة الأمر فى عصر الغیبة، صص125 – 122، به نقل از سؤال 25 (سایت: 258) .
[9] این مطلب به عنوان یکى از راههاى توثیق که عمومیت دارد در کتاب تحریر المقال فى کلیات علم الرجال آمده است.(ر.ک: مهدى هادوى تهرانى، تحریر المقال فى کلیات علم الرجال، صص111 - 109). به نقل از سؤال 25 (سایت: 258) .
[10] نجفی، محمد حسن،جواهر الکلام، ج11، ص 90،دار احیاء الثراث العربی، بیروت،بی تا.
[11] انصاری، مرتضی، القضاء والشهادات،ص 70، کنگره جهانی شیخ انصاری،قم، 1415.
[12] همدانی، آقا رضا، مصباح الفقیه،ج14، ص 289، موسسه الجعفریه، قم ،1416.
[13] یزدی،سید محمد کاظم، تکملة عروه الوثقی، محمد حسین طباطبایی، ج 2، ص 6،بی جا، بی تا.
[14] نائینی، میرزا محمد حسین، المکاسب و البیع، ج2، ص 337، دفتر انتشارات اسلامی، قم ، 1413.
[15] میلانی، سید محمد هادی ، محاضرات فی فقه الامامیه،ج 4، ص 277،موسسه چاپ و نشر دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، 1395 قمری، ایشان درباره سند این حدیث می گوید: و هو ( اسحاق بن یعقوب) و إن لم یکن معروفا فی کتب الرجال، إلا أنه یظهر من التوقیع الشریف، و من أجوبة مسائله أنه کان من الشیعة الإمامیة، و له العلم و المعرفة و الجلالة...... ثم إن جهالة الراوی لا تضر فی المقام، لروایة الکلینی عنه، و تعدّد روایات المشایخ عن الکلینی عنه، و اشتهار هذا التوقیع، و العمل بمضمونه.