لطفا صبرکنید
11997
- اشتراک گذاری
در مورد باردار شدن اعجازآمیز مادر محمد بن حنفیه و طی نشدن روال طبیعی برای حاملگی ایشان، گزارشی در منابع معتبر - و حتی منابع مشهور متأخر - نیافتیم؛ بنابراین آنچه که در برخی از سایتها در مورد نحوهی باردار شدن وی بیان شده است،[1] اعتباری ندارد. علاوه بر آنکه مخالف روایاتی است که بیان میکنند کارها و امور جز از جریان طبیعی صورت نگیرد؛ مگر آنکه مشیّت الهی اقتضا کند، همانگونه که در مورد حضرت عیسی(ع) اقتضا داشت که وی بدون پدر و تنها از مادرش حضرت مریم(س) به دنیا بیاید.
در همین راستا امام صادق(ع) فرمود: «خداوند تصمیم ندارد که امور طبیعی به غیر از داشتن سبب جاری گردد؛ بنابراین برای هر چیزی سببی قرار داده است...».[2]
البته در مورد نحوهی اسیر شدن خوله(مادر محمد حنفیه) و ازدواج وی با امام علی(ع) کرامتی از امام(ع) گزارشی در یکی از منابع کهن - البته بدون ذکر سند- وجود دارد که به نقل آن بسنده میکنیم:
خالد بن ولید از سوی ابوبکر مأمور شد که با قبایلی که زکات پرداخت نمیکنند، بجنگد؛ لذا وی شبانه قبیلهی بنی حنیفه را محاصره کرد و زنان آن قبیله از جمله «خوله» را به اسارت گرفت و به مدینه آورد. وقتی اسیران را وارد مسجد النبی(ص) کردند، خوله خود را به قبر رسول خدا(ص) رساند و به حضرتشان پناه برد و گریه کرد و از اعمال امت او نزد آنحضرت(ص) شکایت کرد، و گفت: ما را بدون گناه و با آنکه مسلمان بودیم، اسیر کردند! آنگاه رو به مردم کرد و گفت: ای مردم! چرا ما را اسیر کردید؟ با آنکه ما به یگانگی خدا و پیامبری رسولش(ص) گواهی میدهیم.
اما سرانجام زنان اسیر به عنوان کنیز در میان مردان تقسیم شدند. طلحه و خالد هر کدام لباسی بر خوله به نشان انتخاب او افکندند؛ اما خوله نپذیرفت و گفت: هیچ فردی مالک من نخواهد شد، مگر آنکه مرا به سخنی که هنگام تولد گفته بودم، خبر دهد. در این هنگام، امام علی(ع) وارد شد و به خوله فرمود: «وقتی مادرت به تو باردار شد و هنگام زایمان کار بر او سخت شد، و از خدا خواست تا وی را از این زایمان به سلامت بدارد. دعای وی مستجاب شد و نجات یافت و تو هنگام تولد گفتی: «لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه» به زودی مرا شخصیت بزرگی در اختیار خواهد گرفت که برای او از من فرزندی خواهد بود! مادرت این سخن را بر روی لوح مسی نوشته و در مکان تولد تو پنهان کرد. تو هنگام اسیر شدنت آنرا گرفتی و به بازوی راست خود بستی. آن لوح را به من بده که صاحب آن لوح و امیر مؤمنان هستم. من پدر آن جوان خوشیمن هستم که نامش محمد است.
ابوبکر خوله را به امام علی(ع) سپرد و امام نیز وی را به خانهی اسماء فرستاد و او را عقد نمود و بعد از مدتی خوله به محمد حنفیه باردار و وی را به دنیا آورد.[3]
[1]. در برخی از سایتها آمده است که امام علی(ع) دستی بر روی بدن خوله کشید و وی به محمد حنفیه باردار شد.
[2]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن، ج 1، ص 6، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 563 – 565، قم، مؤسسه امام مهدی (عج)، چاپ اول، 1409ق.