لطفا صبرکنید
بازدید
48135
48135
آخرین بروزرسانی:
1395/11/25
کد سایت
fa77977
کد بایگانی
95372
نمایه
معنای جملهی موتوا قبل ان تموتوا
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|عرفان عملی و اخلاق
اصطلاحات
مرگ ، موت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
«موتوا قبل ان تموتوا» قبل از آنکه مرگ به سراغتان آید، بمیرید! آیا این عبارت، یک روایت است و معنا و تفسیرش چیست؟
پرسش
تفسیر حدیث «موتوا قبل ان تموتوا» چیست؟
پاسخ اجمالی
در کتابهای عرفانی جملهی «موتوا قبل ان تموتوا» را به عنوان حدیث و روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند؛[1] و برخی از محدثان متأخر نیز از آن به عنوان حدیث مشهور یاد میکنند؛[2] ولی برخی آنرا عبارتی منتسب به صوفیه میدانند.[3]
در هر صورت اندیشمندان اسلامی و اهل معرفت در تفسیر این جمله مطالبی بیان کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. در نظر اهل معرفت مرگ دو نوع است:
الف) مرگ طبیعی یا قهری؛ که همان جدا شدن روح از جسم است.
ب) مرگ اختیاری یا مرگ معنوی؛ و آن عبارت از ترک شهوات است. عارفان میگویند جملهی «موتوا قبل ان تموتوا» اشاره به مرگ اختیاری، معنوی و ترک شهوات دارد؛ زیرا هرکس حقیقتاً خواهان خدا باشد، قلبش مملو از محبت خداوند خواهد شد و شهوات خود را میمیراند؛ چون شهوات مانع و باز دارندهی انسان از طاعت و قرب الهی است.[4]
2. در نظر برخی از محققان تحقق مرگ ارادی و اختیاری، دارای مقدماتی است. به بیان دیگر، مرگ ارادی، مبتنی بر ده اصل است:
1-2. توبه؛ همانگونه که مرگ طبیعی و قهری رجوع و برگشت به سوی خداوند است و میت بدون اراده و اختیار خود و با ارادهی خداوند از دنیا میرود، در مرگ ارادی و معنوی نیز شخص ابتدا باید به خداوند و ارادهی او رجوع کند و از خواسته و اراده خود دست بردارد و از هر گناه و هر چیز که حجاب بین او خداوند است بیرون آید.
2-2. زهد در دنیا؛ زهد یعنی بیرون رفتن از شهوات و متاع دنیا.
3-2. توکل بر خداوند؛ توکل یعنی فقط بر خداوند اعتماد و تکیه کند و از همهی اسباب و مسببات عادی خارج شود، چنانکه در مرگ طبیعی چنین است که از همهی اسباب طبیعی خارج شدن است.
4-2. قناعت؛ قناعت یعنی استفاده کردن در حد ضرورت از لذات و شهوات نفسانی و حیوانی؛ و اسراف نکردن در خوردن، پوشیدن و مسکن؛ خلاصه قناعت یعنی بیرون رفتن از شهوات و لذات حیوانی و نفسانی؛ همانگونه که مرگ اینگونه است.
5-2. عزلت؛ همانگونه که مرگ طبیعی بریدن از مردم و دور شدن از آنها است، مرگ اختیاری نیز با گوشهگیری و دوری گزیدن از اختلاط با مردم محقق میشود.[5]
6-2. مداومت یاد خدا و فراموش کردن یاد غیر خدا؛ یعنی زمین دل را از تاریکی رذائل اخلاقی خالی کند و به نور خدا منور کند و بر اساس آیهی شریفه «پس مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم»،[6] یاد دائم خداوند موجب خواهد شد که خداوند نیز همیشه در یاد او باشد و مشکلات و گرفتاریهای او را بهعهده گیرد؛ چنانکه در مرگ طبیعی انسان فقط به یاد خدا است و میبیند که تنها خدا میتواند به او کمک کند.
7-2. توجهی کامل به خداوند؛ به گونهای که هدف و انگیزهای جز خدا نداشته باشد؛ و خداوند تنها محبوب، مطلوب و مقصود او باشد.
8-2. صبر و استقامت؛ یعنی با ریاضت و تلاش، لذتهای نفسانی را از نفس و جان خود بیرون کند.
9-2. مراقبت؛ یعنی خود را از هر قدرت و نیرویی خالی ببیند و فقط مراقب و منتظر موهبتهای الهی باشد و غرق در دریای خواهشهای حق باشد.
10-2. رضایت و خوشنودی؛ یعنی راضی به رضای خدا باشد و به دنبال خوشنودی نفس نباشد.[7]
در هر صورت اندیشمندان اسلامی و اهل معرفت در تفسیر این جمله مطالبی بیان کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. در نظر اهل معرفت مرگ دو نوع است:
الف) مرگ طبیعی یا قهری؛ که همان جدا شدن روح از جسم است.
ب) مرگ اختیاری یا مرگ معنوی؛ و آن عبارت از ترک شهوات است. عارفان میگویند جملهی «موتوا قبل ان تموتوا» اشاره به مرگ اختیاری، معنوی و ترک شهوات دارد؛ زیرا هرکس حقیقتاً خواهان خدا باشد، قلبش مملو از محبت خداوند خواهد شد و شهوات خود را میمیراند؛ چون شهوات مانع و باز دارندهی انسان از طاعت و قرب الهی است.[4]
2. در نظر برخی از محققان تحقق مرگ ارادی و اختیاری، دارای مقدماتی است. به بیان دیگر، مرگ ارادی، مبتنی بر ده اصل است:
1-2. توبه؛ همانگونه که مرگ طبیعی و قهری رجوع و برگشت به سوی خداوند است و میت بدون اراده و اختیار خود و با ارادهی خداوند از دنیا میرود، در مرگ ارادی و معنوی نیز شخص ابتدا باید به خداوند و ارادهی او رجوع کند و از خواسته و اراده خود دست بردارد و از هر گناه و هر چیز که حجاب بین او خداوند است بیرون آید.
2-2. زهد در دنیا؛ زهد یعنی بیرون رفتن از شهوات و متاع دنیا.
3-2. توکل بر خداوند؛ توکل یعنی فقط بر خداوند اعتماد و تکیه کند و از همهی اسباب و مسببات عادی خارج شود، چنانکه در مرگ طبیعی چنین است که از همهی اسباب طبیعی خارج شدن است.
4-2. قناعت؛ قناعت یعنی استفاده کردن در حد ضرورت از لذات و شهوات نفسانی و حیوانی؛ و اسراف نکردن در خوردن، پوشیدن و مسکن؛ خلاصه قناعت یعنی بیرون رفتن از شهوات و لذات حیوانی و نفسانی؛ همانگونه که مرگ اینگونه است.
5-2. عزلت؛ همانگونه که مرگ طبیعی بریدن از مردم و دور شدن از آنها است، مرگ اختیاری نیز با گوشهگیری و دوری گزیدن از اختلاط با مردم محقق میشود.[5]
6-2. مداومت یاد خدا و فراموش کردن یاد غیر خدا؛ یعنی زمین دل را از تاریکی رذائل اخلاقی خالی کند و به نور خدا منور کند و بر اساس آیهی شریفه «پس مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم»،[6] یاد دائم خداوند موجب خواهد شد که خداوند نیز همیشه در یاد او باشد و مشکلات و گرفتاریهای او را بهعهده گیرد؛ چنانکه در مرگ طبیعی انسان فقط به یاد خدا است و میبیند که تنها خدا میتواند به او کمک کند.
7-2. توجهی کامل به خداوند؛ به گونهای که هدف و انگیزهای جز خدا نداشته باشد؛ و خداوند تنها محبوب، مطلوب و مقصود او باشد.
8-2. صبر و استقامت؛ یعنی با ریاضت و تلاش، لذتهای نفسانی را از نفس و جان خود بیرون کند.
9-2. مراقبت؛ یعنی خود را از هر قدرت و نیرویی خالی ببیند و فقط مراقب و منتظر موهبتهای الهی باشد و غرق در دریای خواهشهای حق باشد.
10-2. رضایت و خوشنودی؛ یعنی راضی به رضای خدا باشد و به دنبال خوشنودی نفس نباشد.[7]
[1]. ر. ک: آملی، سید حیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، ص 378، تهران، علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1368ش؛ فرغانی، سعید الدین سعید، شمسىمشارق الدرارى(شرح تائیه ابن فارض)، ص 264، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم، 1379ش.
[2]. ر. ک: فیض کاشانى، محمد محسن، الوافی، ج 4، ص 412، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام، چاپ اول، 1406ق.
[3]. «و قال عنه الحافظ ابن حجر: هو غیر ثابت، و قال القارى: هو من کلام الصوفیة». ابو زکریا یحیى بن معاذ الرازى، جواهر التصوف، ص 14، قاهره، مکتبة الآداب، چاپ اول، 1423ق.
[4]. همان.
[6]. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ». بقره، 152.
[7]. ر. ک: نجم الدین کبرى، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص92 - 94، مصر، دار السعاد الصباح، چاپ دوم، 1426ق.
نظرات