لطفا صبرکنید
بازدید
8136
8136
آخرین بروزرسانی:
1396/04/24
کد سایت
fa79005
کد بایگانی
96483
نمایه
شأن نزول آیه 49 سوره توبه
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|مکانها و مناطق|وقایع و رخدادها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا پیامبر اسلام(ص) در برخی نبردها، مسلمانان را اینگونه تشویق میکردند که شما بروید و بعد از پیروزی، زنان دشمن را به اسارت گرفته و کنیز خود نمایید؟!
پرسش
در شأن نزول آیه 49 سوره توبه در برخی از تفاسیر، مانند مجمع البیان آمده است: «گویند وقتی رسول خدا(ص) مردم را برای رفتن به جنگ تبوک بسیج میکرد بدانها فرمود: بیرون شوید شاید به زنان رومی دست یابید، جدّ بن قیس که از طائفه بنیسلمه و از خزرجیان بود برخاست و گفت: ای رسول خدا مرا از این جنگ معاف دار و به زنان رومی مفتونم مکن که میترسم مفتون آنان گردم. رسول خدا(ص ) فرمود: تو را معاف کردم، پس خدای تعالی این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ».
آیا پیامبر(ص) مسلمانان را به واسطه زنان رومی و بردهگیری از آنها ترغیب به جهاد در جنگ تبوک کرده است؟!
پاسخ اجمالی
آنچه در پرسش آمده، برگرفته از تفاسیر و روایاتی در ذیل آیه 49 سوره توبه است که در ذیل به بررسی و ارزیابی آنها خواهیم پرداخت:
1. این نقل که خود پیامبر اسلام(ص) چنین موضوعی را برای تشویق مسلمانان مطرح کرده باشد، برگرفته از روایتی ضعیف است[1] که مفسرانی چون طبرسی آنرا با عنوان «قیل = گفته شده» نقل کرده است که در اصطلاح حدیثشناسی، نقل با عنوان «قیل» نشان از تضعیف راوی و یا نادرست بودن نقل دارد. ضمن اینکه این نقل مورد پذیرش همه مفسران نبوده، تا آنجا که برخی چنین سخنی را نسبت به پیامبر(ص) بعید و باطل میدانند.[2] اما آنچه مفسران بسیاری به نقل آن پرداختهاند؛ این است که زمانی که پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را به غزوه تبوک فراخواندند، جدّ بن قیس رهبر منافقان خدمت حضرتشان آمد و گفت: مرا از این نبرد معذور دار؛ زیرا من شیفته زنانم و میترسم که با مشاهده زنان رومی مرتکب گناه شوم![3]
بر این اساس، آنچه در شأن نزول این آیه نقل شده، آن است که پیامبر اسلام(ص) از یکی از سرکردگان منافقان مدینه به نام جدّ بن قیس میخواهند که در جهاد با رومیان شرکت کند، اما او اینگونه بهانه میآورد: اگر به جنگ رومیان بیایم در برابر دختران و زنان زیبایشان تاب مقاومت نداشته و اگر با آنان زنا کردم دیگر گناهى بر من نیست، بلکه گناهش بر عهده توست که مرا بدان سرزمین میبری! این معنا از جمله «وَ لا تَفْتِنِّی» (مرا دچار فتنه مکن) استنباط میشود، و این فرد نسبت فتنه را به پیامبر اسلام میدهد![4] اما خداى متعال در جواب این بهانه واهی میفرماید: «منافقان با همین رفتارهایشان در فتنه سقوط کردهاند»؛ یعنى اینها به خیال خودشان از فتنه احتمالى احتراز میجویند در حالیکه سخت در اشتباهاند، و غافلاند از اینکه کفر و نفاقی که دارند، و اینکه به پیامبر میگویند ما را دچار فتنه مکن، حکایت میکند که همین اکنون گرفتار فتنهاند. و غافلاند از اینکه شیطان آنان را در فتنه افکنده و فریب داده و دچار هلاکت کفر و ضلالت و نفاق ساخته است.[5]
همانگونه که مشاهده میکنید، در نقلی که بیشتر مفسران بدان اشاره کردهاند، این تنها یک منافق است که به این موضوع پرداخته و اینگونه نبود که پیامبر(ص) برای تشویق مسلمانان، سخن از کنیزان رومی بر زبان آورند.
2. «وَ مَغانِمَ کَثیرَةً یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً»؛[6]و (همچنین) غنایم بسیارى را به دست میآورید و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است. با توجه به این آیه، اگر چه اصل گرفتن غنیمت جنگی مورد پذیرش قرآن است، اما در هیچیک از آیات قرآن، به دست آوردن کنیزان و غنیمتهای مادی به عنوان عاملی مشوق برای نبرد مطرح نشده است، بلکه مهمترین عاملی که بارها در قرآن برای تشویق مجاهدان بدان پرداخته شده است، بشارت به نعمتهای بهشتی و اجر معنوی و مغفرت و آمرزش خداست. آیاتی مانند:
1-2. «اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز میگردند».[7]
2-2.«آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد میکنم. این پاداشى است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است».[8]
3. با تمام آنچه گفته شد حتی اگر بپذیریم که پیامبر(ص) افرادی را با چنین وعدهای تشویق به جهاد کرده باشد، چنین تشویقی جنبه عمومی نداشته، بلکه تنها میتواند محکی باشد برای منافقانی که به انگیزه منافع دنیایی در جنگها شرکت میکردند تا حجت بر آنها تمام شده باشد. به عبارت دیگر، از آنجا که رسول خدا(ص) از وضعیت سرکرده منافقان آگاه بود و علاقه وی به زنان را میدانست با او از زبان وی سخن گفت، و گرنه پیامبر اسلام(ص) هیچگاه مؤمنان را برای دستیابی به منافع دنیوی به مبارزه با دشمان خدا دعوت نمیکرد؛ چرا که مؤمنان واقعی نه تنها برای منافع دنیایی به پیامبر(ص) نپیوستند، بلکه با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده، و در این راه هیچ تردیدی به خود راه ندادهاند.[9]
1. این نقل که خود پیامبر اسلام(ص) چنین موضوعی را برای تشویق مسلمانان مطرح کرده باشد، برگرفته از روایتی ضعیف است[1] که مفسرانی چون طبرسی آنرا با عنوان «قیل = گفته شده» نقل کرده است که در اصطلاح حدیثشناسی، نقل با عنوان «قیل» نشان از تضعیف راوی و یا نادرست بودن نقل دارد. ضمن اینکه این نقل مورد پذیرش همه مفسران نبوده، تا آنجا که برخی چنین سخنی را نسبت به پیامبر(ص) بعید و باطل میدانند.[2] اما آنچه مفسران بسیاری به نقل آن پرداختهاند؛ این است که زمانی که پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را به غزوه تبوک فراخواندند، جدّ بن قیس رهبر منافقان خدمت حضرتشان آمد و گفت: مرا از این نبرد معذور دار؛ زیرا من شیفته زنانم و میترسم که با مشاهده زنان رومی مرتکب گناه شوم![3]
بر این اساس، آنچه در شأن نزول این آیه نقل شده، آن است که پیامبر اسلام(ص) از یکی از سرکردگان منافقان مدینه به نام جدّ بن قیس میخواهند که در جهاد با رومیان شرکت کند، اما او اینگونه بهانه میآورد: اگر به جنگ رومیان بیایم در برابر دختران و زنان زیبایشان تاب مقاومت نداشته و اگر با آنان زنا کردم دیگر گناهى بر من نیست، بلکه گناهش بر عهده توست که مرا بدان سرزمین میبری! این معنا از جمله «وَ لا تَفْتِنِّی» (مرا دچار فتنه مکن) استنباط میشود، و این فرد نسبت فتنه را به پیامبر اسلام میدهد![4] اما خداى متعال در جواب این بهانه واهی میفرماید: «منافقان با همین رفتارهایشان در فتنه سقوط کردهاند»؛ یعنى اینها به خیال خودشان از فتنه احتمالى احتراز میجویند در حالیکه سخت در اشتباهاند، و غافلاند از اینکه کفر و نفاقی که دارند، و اینکه به پیامبر میگویند ما را دچار فتنه مکن، حکایت میکند که همین اکنون گرفتار فتنهاند. و غافلاند از اینکه شیطان آنان را در فتنه افکنده و فریب داده و دچار هلاکت کفر و ضلالت و نفاق ساخته است.[5]
همانگونه که مشاهده میکنید، در نقلی که بیشتر مفسران بدان اشاره کردهاند، این تنها یک منافق است که به این موضوع پرداخته و اینگونه نبود که پیامبر(ص) برای تشویق مسلمانان، سخن از کنیزان رومی بر زبان آورند.
2. «وَ مَغانِمَ کَثیرَةً یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً»؛[6]و (همچنین) غنایم بسیارى را به دست میآورید و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است. با توجه به این آیه، اگر چه اصل گرفتن غنیمت جنگی مورد پذیرش قرآن است، اما در هیچیک از آیات قرآن، به دست آوردن کنیزان و غنیمتهای مادی به عنوان عاملی مشوق برای نبرد مطرح نشده است، بلکه مهمترین عاملی که بارها در قرآن برای تشویق مجاهدان بدان پرداخته شده است، بشارت به نعمتهای بهشتی و اجر معنوی و مغفرت و آمرزش خداست. آیاتی مانند:
1-2. «اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز میگردند».[7]
2-2.«آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد میکنم. این پاداشى است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است».[8]
3. با تمام آنچه گفته شد حتی اگر بپذیریم که پیامبر(ص) افرادی را با چنین وعدهای تشویق به جهاد کرده باشد، چنین تشویقی جنبه عمومی نداشته، بلکه تنها میتواند محکی باشد برای منافقانی که به انگیزه منافع دنیایی در جنگها شرکت میکردند تا حجت بر آنها تمام شده باشد. به عبارت دیگر، از آنجا که رسول خدا(ص) از وضعیت سرکرده منافقان آگاه بود و علاقه وی به زنان را میدانست با او از زبان وی سخن گفت، و گرنه پیامبر اسلام(ص) هیچگاه مؤمنان را برای دستیابی به منافع دنیوی به مبارزه با دشمان خدا دعوت نمیکرد؛ چرا که مؤمنان واقعی نه تنها برای منافع دنیایی به پیامبر(ص) نپیوستند، بلکه با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده، و در این راه هیچ تردیدی به خود راه ندادهاند.[9]
[1]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 10، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 4، ص 249، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش.
[3]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 52، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[4]. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 6، ص 299، تهران، اسلامیة، چاپ اول، 1398ق.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 305، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. فتح، 19.
[7]. انفال، 65.
[8]. آل عمران، 195.
[9]. حجرات، 15. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُون».
نظرات