لطفا صبرکنید
5793
از مجموع سخنان استاد مطهری چنین میتوان برداشت کرد که طبیعت مرد نسبت به «تعدد زوجات» لا اقتضاء است؛ یعنی «چندهمسری» از اقتضائات فطرت و طبیعت مرد نیست؛ زیرا اگر چنین باشد، باید «تکهمسری» خلاف طبیعت مرد باشد، در حالی که «تکهمسرى» طبیعیترین فرم زناشویى است. البته از آنسو طبیعت مرد، مخالف با «تعدد زوجات» هم نیست؛ یعنی طبیعت مرد مانند طبیعت زن نیست که مخالف با «چندشوهری» است؛ بلکه موضوع «چندهمسری» برای مرد، تابع شرایط فردی و ضرورتهای اجتماعی میباشد.
استاد مطهری در مبحث حقوق زن، برای بررسی مسئله «تعدد زوجات» ابتدا انواع زندگی زناشویی مطرح را و بررسی میکند
انواع زندگی زناشویی
زندگی زناشویی میتواند به شکلهای مختلف صورت گیرد: الف) «تکهمسرى»، ب) «زوجیت اشتراکى یا کمونیسم جنسی»، ج) «چندشوهری»، د) «چند زنی(تعدد زوجات)».
الف) تکهمسری
استاد مطهری معتقد است که «تکهمسرى» طبیعیترین فرم زناشویى است. وی میگوید: «در تکهمسرى روح اختصاص، یعنى مالکیت فردى و خصوصى -که البته با مالکیت خصوصى ثروت متفاوت است- حکمفرما است. در تکهمسرى هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسى دیگرى را «از آنِ» خود و مخصوص شخص خود میداند».[1]
ب) کمونیسم جنسی
مطهری در مورد کمونیسم جنسی(یعنی نه مرد به زن معین و نه زن مخصوص مرد معین باشد) میگوید: این فرض مساوی با نفی زندگی خانوادگی است. تاریخ و حتی فرضیات مربوط به ما قبل تاریخ، دورهای را نشان نمیدهد که در آن دوره، بشر به کلی فاقد زندگی خانوادگی بوده باشد.
ج) چند شوهری
در مورد «چند شوهری» که یک زن در آن واحد بیش از یک شوهر داشته باشد، میگوید: اشکال عمده و اساسی که سبب شده است که این نوع زندگی زناشویی عملا موفقیتی نداشته باشد، اشتباه انساب است که رابطهی پدر با فرزند عملا نامشخص است؛ زندگی خانوادگی و ارتباط میان نسل گذشته و آینده از غرائز طبیعی و فطری بشر است؛[2] علاوه بر اینکه چند شوهری نه با طبیعت مرد موافق است و نه با طبیعت زن. اما از نظر مرد، اولا: با روحیهی انحصارطلبی مرد ناسازگار است. ثانیا: با اصل فطری علاقه به فرزند و اصل غریزی ایجاد ارتباط بین نسل گذشته و آینده ناسازگار است.
اما از نظر زن هم چندشوهری هم با طبیعت زن منافی است و هم با منافع وی. زن از مرد فقط عاملى براى ارضای غریزهی جنسى خود نمیخواهد که گفته شود هرچه بیشتر براى زن بهتر. زن از مرد موجودى میخواهد که قلب آن موجود را در اختیار داشته باشد؛ حامى و مدافع او باشد؛ براى او فداکارى نماید؛ زحمت بکشد و پول درآورد و محصول کار و زحمت خود را نثار او نماید؛ غمخوار او باشد. بهترین و نیرومندترین مشوق مرد به کار و فعالیت نیز کانون خانوادگى او، یعنى همسر و فرزندان او بوده است.
زن در چندشوهرى هرگز نمیتوانسته است حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکارى یک مرد را نسبت به خود جلب کند.[3] چندزنى براى یک مرد اگر میتوانست امتیازى شمرده شود، اما چندشوهرى هیچ وقت براى زن امتیازى نبوده و نخواهد بود. علت این تفاوت این است که مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب مرد و فداکاریهاى او براى مرد مادامى که شخص زن را در اختیار دارد اهمیتى ندارد که قلب زن را از دست بدهد؛ از اینرو مرد اهمیتى نمیداد که در چندزنى قلب و عواطف زن را از دست میدهد، ولى براى زن قلب و عواطف مرد اصالت دارد، اگر آنرا از دست بدهد، همه چیز را از دست داده است.[4]
د) تعدد زوجات
شهید مطهری آنگاه به مسئلهی «تعدد زوجات» و فرم «چندزنی» از انواع زندگی زناشویی میپردازد و به تفصیل این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد.
سابقه تاریخی
وی با ذکر مستندات تاریخی بیان میکند که این شیوه اختراع و ابداع اسلام نبود، بلکه در میان قبایل وحشی وجود داشت و بسیاری از ملل متمدن نیز آنرا پذیرفتهاند. گذشته از عرب جاهلیت، در میان قوم یهود و ملت ایران در زمان ساسانیان و بعضی ملل دیگر این رسم و قانون وجود داشت.[5]
علل تعدد زوجات
وی سپس به بررسی علل مجاز بودن چندهمسری برای مرد پرداخته و بر این باور است، برخی از آنچه محققان و نویسندگان در این زمینه بیان کردهاند در واقع، علت نبوده و نوعی توجیه است. مثل اینکه برخی آب و هوا و محیط جغرافیایی را علت تعدد زوجات دانستهاند؛ برخی از دلایل ارائه شده هرچند در رو آوردن مرد به تعدد زوجات تأثیر داشته، اما مجوزى براى مرد نبوده، فقط جنبهی زور و ظلم و استبداد داشته است؛ علت اقتصادى نیز از این قبیل است. بدیهى است که فروختن فرزند یکى از وحشیانهترین و ظالمانهترین کارهاى بشرى است و تعدد زوجاتى که برای این هدف وحشیانه و ظالمانه باشد، مانند خود آن عمل نامشروع است.
نوع دوم آن علل، از جنبهی حقوقى قابل مطالعه است و میتواند «مجوزى» براى مرد یا براى اجتماع شمرده شود، از قبیل نازا بودن زن، یا یائسه شدن او و احتیاج مرد به فرزند، یا نیازمندى قبیله یا کشور به کثرت نفوس. به طور کلى علل طبیعى که زن و مرد را از لحاظ ارضای جنسى و یا از لحاظ تولید فرزند در وضع نامساوى قرار میدهد میتواند از جنبهی حقوقى «مجوز» تعدد زوجات محسوب شود.[6]
اما در میان عللی که بیان کردند، نوع سومى وجود دارد که نه تنها «مجوز» تعدد زوجات براى مرد یا اجتماع محسوب میگردد، بلکه موجب «حقى» است از جانب زن و موجب تکلیفى است بر عهدهی مرد و اجتماع، و آن علت، فزونى عدد زن بر مرد است.
براى اثبات این مدعا دو مقدمه باید روشن شود: یکى اینکه ثابت شود طبق آمار قطعى و مسلّم، عدهی زنان آمادهی ازدواج بر عدد مردان آمادهی ازدواج فزونى دارد. و دیگر اینکه اگر چنین چیزى وجود پیدا کند، از جنبهی حقوق بشرى و انسانى موجب حقى میشود براى زنان محروم از ازدواج بر عهدهی مردان و زنان متأهل.
اما از نظر اول؛ خوشبختانه در دنیاى امروز آمار به نسبت صحیحى در این زمینه وجود دارد. همهی کشورهاى جهان در هر چند سال یکبار سرشمارى میکنند. در این سرشماریها که در کشورهاى پیشرفته به صورت دقیقى صورت میگیرد، گزارش میدهد که تعداد زنان آماده به ازدواج نسبت به مردان بیشتر است.
علل فزونى عدد زنان آماده به ازدواج از مردان چیست؟
در مورد علل فزونی تعداد زنهای آماده به ازدواج، نسبت به مردها، دو علت را میتوان پذیرفت:
- تلفات بیشتر مردها
تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است. این تلفات معمولًا در سنینى واقع میشود که مرد باید سرپرست خانوادهاى باشد. اگر اندکى به مرگهایى که در اثر حوادث پیش میآید توجه کنیم؛ از جنگها، غرق شدنها، سقوطها، زیر آوار ماندنها، تصادفها و غیر اینها، خواهیم دید همهی این حوادث و تلفات متوجه جنس مرد است. به ندرت زنى در میان اینها دیده میشود. چه در مبارزهی انسان با انسان، چه در مبارزهی انسان با طبیعت، تلفات متوجه مرد میشود.
اگر تنها جنگها را در نظر بگیریم که از اوّل تاریخ بشر روزى نبود که در چند نقطهی جهان جنگ نباشد و تلفاتى بر مردان وارد نیاورد، کافى است که بدانیم چرا توازن زن و مرد در سنین ازدواج به هم میخورد.[7]
- مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها
چیز دیگرى که سبب میشود تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر باشد، موضوعى است که اخیراً در پرتو پیشرفت علوم کشف شده است. و آن اینکه مقاومت مرد در برابر بیماریها از مقاومت زن کمتر است و در نتیجه تلفات مرد به واسطهی بیماریها از تلفات زن بیشتر است.
با توجه به دو بند اخیر است که حتی امروزه که جنگها کمتر و بیماریها کنترلشدهتر است، بر اساس آخرین آمارهای پذیرفته شده، امید به زندگی زنان در سطح جهانی چهار و نیم سال بیشتر از مردان است.[8]
حق زن در چندهمسرى
اما مقدمهی دوم، یعنى اینکه فزونى عدد زن آمادهی ازدواج بر عدد مرد آمادهی ازدواج، براى طبقهی زن تولید «حق» میکند و براى مردان و زنان متأهل ایجاد «وظیفه».
اگر فرض کنیم در گذشته یا زمان حاضر عدد زنان آمادهی ازدواج بر عدد مردان آمادهی ازدواج فزونى دارد، به طورى که اگر تکهمسرى تنها صورت قانونى ازدواج باشد، گروهى از زنان بیشوهر از تشکیل زندگى خانوادگى محروم میمانند، چندزنى به عنوان «حقى» از زنان محروم و «تکلیفى» بر عهدهی مردان و زنان متأهل محسوب میشود.
حق تأهل از طبیعىترین حقوق بشرى است. هیچ بشرى را از این حق - به هیچ نامى و تحت هیچ عنوانى- نمیتوان محروم کرد. حق تأهل حقى است که هر فرد بر اجتماع خود پیدا میکند. اجتماع نمیتواند کارى کند که در نتیجهی آن گروهى از این حق محروم شوند.
همانگونه که به عنوان مثال حق کار، حق خوراک، حق مسکن، حق تعلیم و تربیت، حق آزادى جزء حقوق اصلى و اوّلى بشر شمرده میشود و به هیچ وجه و هیچ عنوان نمیتوان این حق را از او سلب کرد، حق تأهل نیز یک حق طبیعى است و نظر به اینکه در صورت فزونى عدد زنان آمادهی ازدواج از مردان آمادهی ازدواج، قانون انحصار ازدواج به تکهمسرى با این حق طبیعى منافى است، پس این قانون برخلاف حقوق طبیعى بشر است.
به بیان دیگر، در اینکه حق تأهل از طبیعیترین و اصلیترین حقوق بشرى است جاى سخن نیست؛ بنابراین اجتماع نه تنها نباید مانعى در راه استیفاى این حقوق ایجاد کند، بلکه باید وسیلهی تأمین این حقوق را فراهم سازد.
این حق به خصوص از ناحیهی زن بیشتر اهمیت دارد؛ زیرا زن بیش از مرد به داشتن کانون خانوادگى نیازمند است.
زن اگر محیط خانوادگى را از دست بدهد، با فحشاء و رفیقبازى نمیتواند به هیچ وجه احتیاجات مادى و معنوى خود را - هرچند به حداقل- تأمین کند.
حق تأهل براى یک مرد یعنى حق اشباع غریزه، حق همسر و شریک و همدل داشتن، حق فرزند قانونى داشتن. اما حق تأهل براى یک زن علاوه بر همهی اینها، یعنى حق حامى و سرپرست داشتن، حق پشتوانهی عواطف داشتن.
اکنون پس از اثبات دو مقدمه؛ یعنی فزونى نسبى عدد زنان بر عدد مردان. و اینکه حق تأهل یک حق طبیعى بشرى است، نتیجه این میشود که: اگر تکهمسرى تنها صورت قانونى ازدواج باشد، در عمل گروه زیادى از زنان از حق طبیعى انسانى خود(حق تأهل) محروم میمانند؛ لذا تنها با قانون تجویز تعدد زوجات است - البته با شرایط خاصى که دارد- که این حق طبیعى احیاء میگردد.
تعدد زوجات و طبیعت مرد
استاد مطهری در ادامهی به این موضوع میپردازد که آیا طبیعت مرد چندهمسرى است؟
وی میگوید: تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیدهی رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعى غرب، بر این است که مرد چندهمسرى آفریده شد و تکهمسرى بر خلاف طبیعت او است.
ویل دورانت در لذات فلسفه پس از آنکه شرحى دربارهی آشفتگیهاى اخلاقى امروز از نظر امور جنسى میدهد، مىگوید:
«بیگمان بسیارى از آن، نتیجهی علاقهی «اصلاحناپذیرى» است که به تنوع داریم و طبیعت به یک زن بسنده نمیکند».[9]
استاد مطهری میگوید: به عقیدهی ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست. الهامبخش این متفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعى آنها بوده، نه طبیعت واقعى مرد.
البته ما مدعى نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیستشناسى و روانشناسى وضع مشابهى دارند. بر عکس، معتقدیم زیستشناسى و روانشناسى مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است، و به همین جهت نباید تساوى حقوق انسانى زن و مرد را بهانه براى تشابه و یکنواختى حقوق آنها قرار داد. از نظر روحیهی تکهمسرى نیز به یقین زن و مرد روحیههاى متفاوتى دارند. زن به طور طبیعی تکشوهر است، و چندشوهرى بر ضد روحیهی او است. نوع تمنیات زن از شوهر با چندشوهرى سازگار نیست، اما مرد طبعاً تکهمسر نیست. به این معنا که چندزنى بر ضد روحیهی او نیست. چندزنى با نوع تمنیاتى که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.
اما ما با آن عقیده که روحیهی مرد با تکهمسرى ناسازگار است مخالفیم. ما منکر این نظر هستیم که میگوید علاقهی مرد به تنوع «اصلاحناپذیر» است. ما با این عقیده مخالفیم که وفادارى براى مرد غیرممکن است و یک زن براى یک مرد آفریده شده و یک مرد براى همه زنها.[10]
به عقیدهی ما عوامل خیانت را محیطهاى اجتماعى در مرد به وجود میآورد، نه خلقت و طبیعت. مسئول خیانت مرد خلقت نیست، محیط اجتماعى است. عوامل خیانت را محیطى به وجود میآورد که از یک طرف زن را تشویق میکند تمام فنون اغوا و انحراف را براى مرد بیگانه به کار ببرد، هزار و یک نیرنگ براى از راه بیرون رفتن او بسازد؛ و از طرف دیگر به بهانهی اینکه یگانه صورت قانونى ازدواج تکهمسرى است، صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویى محروم میکند و آنها را براى اغواى مرد روانهی اجتماع میسازد.
در مشرق اسلامى پیش از آنکه آداب و رسوم غربى رایج گردد، بیش از نود درصد مردان، تکهمسر واقعى بودند؛ نه بیش از یک زن شرعى داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصى به مفهوم واقعى کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق خانوادههاى اسلامى حکمفرما بود.
چندهمسرى، عامل نجات تکهمسرى
استاد مطهری در تبیین ضرورت تعدد زوجات در شرایط خاص میگوید: تعجب میکنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامى مهمترین عامل نجات تکهمسرى بود. بلى، مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تکهمسرى است، به این معنا که در شرایطى که موجبات تعدد زوجات پیدا میشود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونى میگیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود، و به مردانى که واجد شرایط اخلاقى و مالى و جسمى هستند اجازه چندهمسرى داده نشود، «رفیقهبازى و معشوقهگیرى» ریشهی «تکهمسرى واقعى» را میخشکاند.[11]
چهره واقعى بحث
استاد مطهری در تبیین موضوع واقعی و چگونگی طرح بحث میگوید: گمان میکنم وقت آن رسیده است که خوانندهی محترم درک کند که مسئلهاى که از لحاظ چندهمسرى براى بشر مطرح بوده و هست چیست. مسئله این نیست که آیا تکهمسرى بهتر است یا چندهمسرى. در اینکه تکهمسرى بهتر است تردیدى نیست. تکهمسرى یعنى اختصاص خانوادگى، یعنى اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آنِ یکدیگر باشد. بدیهى است که روح زندگى زناشویى که وحدت و یگانگى است در زوجیت اختصاصى بهتر و کاملتر پیدا میشود. آن دو راهى که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تکهمسرى و چندهمسرى کدامیک را انتخاب کند. مسئلهاى که از این لحاظ براى بشر مطرح است، این است که به واسطهی ضرورتهاى اجتماعى، به خصوص فزونى نسبى عدهی زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند، تکهمسرى مطلق عملًا در خطر افتاده است. تکهمسرى مطلق که شامل تمام خانوادهها بشود افسانهاى بیش نیست. یکى از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقهبازى! به عبارت دیگر، یا چندهمسر شدن معدودى از مردان متأهل - که حتماً از 10 درصد تجاوز نخواهد کرد - و سر و سامان یافتن و خانه و زندگى پیداکردن زنان بیشوهر، و یا بازگذاشتن راه معشوقهبازى؛ و چون در صورت دوم هر معشوقهاى میتواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملًا چندهمسر خواهند بود.
بنابر این، روشن شد که تعدد زوجات ناشى از یک مشکل اجتماعى است، نه طبیعت ذاتى مرد. بدیهى است که اگر در اجتماعى مشکل فزونى نسبى عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد، تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار کم خواهد شد.[12]
[1]. ر. ک: مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 299 به بعد، تهران، صدرا.
[2]. همان، ص 302.
[3]. همان، ص 310- 311.
[4]. همان، ص 313.
[5]. همان، ص 303- 307.
[6]. همان، ص 325.
[7]. همان، ص 331.
[8]. ر. ک: ویکی پدیا، امید به زندگی.
[9]. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص 91، به نقل از، مجموعه آثار، ص 341.
[10]. همان، ص 341.
[11]. همان، ص 342.
[12]. همان، ص 341.