لطفا صبرکنید
88696
- اشتراک گذاری
1. ولایت امیر المؤمنین (ع) بارها در جمع های محدود و به صورت غیر رسمی بیان شده بود، اما اعلام رسمی و گسترده آن در روز غدیر بوده که به همین دلیل روز اکمال دین نام گرفته است.
2. در زمان حیات پیامبر (ص)، به دلیل آن که ولایت فعلی با ایشان بود، تأخیر اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) در آن مقطع، نقص دین به شمار نمی آمد، تا اشکال شود که چرا موضوعی با این اهمیت در سال آخر عمر پیامبر (ص)، اعلام رسمی شده است.
3. با توجه به این که واژه "الیوم" در آیه سوم سوره مائده، یک بار برای ناامید شدن کافران و بار دیگر جهت اکمال دین، مورد استفاده قرار گرفته و به دلیل آن که دور از ذهن است که نا امید شدن کافران، جهت موضوعی؛ چون اعلام حرمت برخی گوشت ها و غذاها باشد، باید این واژه در هر دو مورد استفاده شده در آیه، ناظر به امر مهم تری باشد که ناامیدی کفار و اکمال دین را به دنبال داشته است و آن چیزی نیست جز ولایت که ضامن استمرار دین، حتی بعد از رحلت پیامبر (ص) است.
4. فرائض موجود در آیه، حتی اگر تازه و جدید هم باشند، به اعتقاد شیعیان در مورد نزول بخشی از آیه در ارتباط با ولایت آسیبی وارد نخواهد کرد.
در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بدانیم که شیعیان، بر اساس روایات موجود از اهل بیت پیامبر (ص)، اتفاق نظر دارند که آیه "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ"، مرتبط با واقعه اعلان رسمی ولایت امیر المؤمنین (ع) است،[1] و روایاتی که ناظر به چنین عقیده ای است، در برخی منابع اهل سنت به نقل از راویان مشهوری؛ چون ابو سعید خدری و ابو هریره نیز مشاهده می شود.[2]
البته، در غالب منابع اهل سنت، تلاش شده تا سلسله سند راویان چنین تفسیری، ضعیف شمرده شوند، -و باید گفت که چاره ای جز این نداشتند-؛ چون قبول این روایات، به معنای پذیرش عقاید شیعه بود که در زمان اختناق آن روزها، گاهی برابر شرک و کفر به شمار می آمد!
در مقابل، تفاسیر دیگری برای این آیه از اهل سنت نقل شده که از انسجام کافی برخوردار نبوده و به عبارتی، یک تفسیر قطعی مورد پذیرش در تمام آنان وجود ندارد:
1. برخی از آنان، روز کامل شدن دین را به تمامیت مناسک حج و اخراج مشرکان از خانه خدا تفسیر کرده اند.[3]
2. گروهی نیز آن را روز نامعلومی دانستند که تنها خداوند از آن با خبر است![4]
3. بسیاری از اهل سنت، آن را مرتبط با روز عرفه در حجة الوداع می دانند.
در صحیح بخاری، به نقل از خلیفه دوم روایت شده است: سوگند به خدا من می دانم که این آیه چرا و چه زمانی نازل شده است و پیامبر (ص) در آن زمان کجا بوده است، سپس ایشان بدون آن که به دلیل نزول این آیه اشاره ای داشته باشند!، تنها اعلام می کنند که زمان نزول آن، روز عرفه بوده و من نیز در آن جا حضور داشتم.[5]
در ارتباط با این تفسیر اهل سنت که به نظر می رسد به دلیل وجود منبع روایی آن در صحیح بخاری، از اعتبار بیشتری برخوردار باشد، دو فرضیه موجود است:
1-3. این تفسیر تنها به زمان نزول آیه اشاره داشته و در مورد شأن نزول آن ساکت باشد، - چنانچه در روایت اشاره شده از خلیفه دوم نیز چنین جنبه ای مد نظر بوده است-. این تفسیر، در تضاد با عقاید شیعیان نیست؛ چون ممکن است این آیه در ابتدای زمانی نازل شده باشد که پیامبر در صدد تدارک اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) بوده و می دانیم که بین روز عرفه و روز غدیر، کمتر از ده روز فاصله زمانی وجود دارد و این مقدار فاصله نیز جهت آماده سازی برای اعلان چنین امر مهمی، طبیعی به نظر می رسد.
روایاتی در منابع شیعی وجود دارند که (مانند روایات اهل سنت)، نزول این آیه را در روز عرفه، اما شأن نزول آن را مسئله ولایت می دانند.[6]
2-3. اما جهت گیری دیگری در این تفسیر وجود دارد که علاوه بر آن که می خواهد زمان نزول آن را روز عرفه اعلام کند، در صدد تغییر شأن نزول آن نیز بوده و به عبارتی، اکمال دین را تنها به حلال و حرام منحصر می کند:
از سدی نقل شده است که این آیه در روز عرفه نازل شده و بعد از آن دیگر حرام و حلالی نازل نشده و پیامبر (ص) بعد از برگشت به مدینه، رحلت فرمود.[7]
و یا: تا زمانی که پیامبر (ص) در مکه بود، هیچ واجبی جز نماز وجود نداشت و بعد از ورود به مدینه، فرایض به تدریج نازل شد تا زمان حجة الوداع که با آن دین کامل شد و این آیه نازل گشت.[8]
به عقیده ما، به چند دلیل نمی توان چنین تفسیرهایی را پذیرفت؛ زیرا:
یک. پیامبر(ص) قبل از حجة الوداع نیز مناسک حج را به جا آورده بود و انجام حج تازگی نداشت.
دو. انجام حج و یا احکام شرعی اشاره شده در آیه، در حدی نبودند که تکمیل دین جز با آنها صورت نپذیرد.
سه. نمی توان تصور کرد برخی احکامی که حتی اگر خودشان تازگی داشتند، موارد مشابه فراوان دیگری قبل از آن موجود بود، از خصوصیتی برخوردار شوند که کافران با مشاهده آنها به ناگاه از انجام هر فعالیتی بر علیه دین ناامید شوند.
چهار. از همه مهم تر، به تصریح دانشمندان اهل سنت، موارد موجود در آیه سوم سوره مائده، آخرین احکامی نبود که بر پیامبر (ص) نازل شده باشد، بلکه بعد از آن احکام دیگری نیز نازل شد. بر این اساس، نظریه ای که نزول تمام احکام و فرایض را موجب اکمال دین می داند، زیر سؤال خواهد رفت.
اکنون، از شما درخواست داریم که بعد از مطالعه دقیق آیات پایانی سوره بقره (275-282)، به مطالب ذیل توجه فرمایید:
ابن عباس در ارتباط با بخشی از این آیات (278-281) روایت می کند که اینها، آخرین آیاتی از قرآن بود که بر پیامبر (ص) نازل شد.[9]
البته نباید تصور شود که مراد این روایت، تنها آیه انتهایی "وَ اتَّقُوا یَوْما ..." می باشد که در آن حکمی نازل نشده است؛ زیرا در روایت دیگری از خود ایشان مشاهده می کنیم که اظهار داشته اند: آخرین آیه نازل شده بر پیامبر (ص)، آیه ربا (یعنی مجموعه این آیات و نه تنها آیه نهایی) بوده است.[10]
اکنون دو پرسش را مطرح کرده و می خواهیم که به آنها پاسخ دهید، سپس به پاسخ پرسش های شما خواهیم پرداخت:
1. آیات پایانی سوره بقره، که بر اساس صحاح اهل سنت، آخرین آیات نازل شده بر پیامبر (ص) است، متضمن احکامی می باشد، آیا مفسران اهل سنت، هنگام تفسیر آیه اکمال دین (مائده، 3)، ابراز نکردند که با نزول آن، دیگر حکمی باقی نمانده و دین کامل شده است؟![11]
2. حتی اگر بر خلاف روایات موجود، بگویید که تنها آیه 281، آخرین آیه نازل شده بر پیامبر (ص) است و در آن حکمی وجود ندارد، پرسش ما این است که چرا این آیه، در بین آیات ربا (275-280) و آیه قرض و دین (282) که زمان نزول هر دوی آنها قبل از این آیه بوده، آورده شده است و از طرفی، آیه 277 که در ارتباط با نماز و زکات است، چه ربطی به آیات قبل و بعد آن که هر دو در مورد رباخواری است دارد؟! (دقیقا مانند پرسشی که شما در ارتباط با آیه اکمال دین بیان کردید).
همان طور که مشاهده فرمودید، واقعیت آن است که مفسران اهل سنت، نتوانسته اند تفسیر قابل دفاعی را از این آیه ارائه دهند و به همین دلیل است که در نهایت، یکی از مفسران آنان، نتیجه گیری شخصی خود را از میان نظرات متفاوت و متشتت، چنین بیان می دارد که اکمال دین به دلیل کامل شدن فرائض و احکام، موضوعی مورد اختلاف و تردید است که آیا در آن روز خاص کامل شده یا خیر؟[12]
مشاهده می فرمایید که این مفسر بزرگ اهل سنت، بدون آن که صریحا نظر شیعه را در ارتباط با نزول این بخش از آیه در مورد ولایت تأیید کند، اما به دلیل وجود نشانه هایی غیر قابل انکار، ارتباط اکمال دین با اغذیه حلال و حرامی که قبل و بعد از آن، بیان شده را انکار می کند. موضوعی که شما در صدد اثبات آن هستید!
اما تنها ایرادی که به تفسیر شیعیان شده، آن است که این بخش از آیه، ارتباط چندانی با بخش های دیگر ندارد.
همان گونه که ملاحظه فرمودید، چنین اشکالی در تفاسیر اهل سنت در مورد غیر این آیه، از جمله آیات پایانی سوره بقره نیز وجود دارد، اما باید دانست که قرآن کریم، ترکیب و ترتیبی غیر از سخن معمول انسان ها دارد و همین موضوع نیز نوعی اعجاز و باعث تازه ماندن آن بعد از گذشت قرن ها شده است. علاوه بر آن، یکی از اندیشمندان شیعی معاصر، دلیل گنجاندن این بخش را در میان آیات به ظاهر نامرتبط، به خوبی تبیین می کند:
"ممکن است قرار دادن آیه مربوط به غدیر در لابلاى احکام مربوط به غذاهاى حلال و حرام براى محافظت از تحریف و حذف و تغییر بوده باشد؛ زیرا بسیار مىشود که براى محفوظ ماندن یک شىء نفیس آن را با مطالب سادهاى مىآمیزند تا کمتر جلب توجه کند (دقت کنید).
حوادثى که در آخرین ساعات عمر پیامبر (ص) واقع شد، و مخالفت صریحى که از طرف بعضى افراد براى نوشتن وصیتنامه از طرف پیامبر (ص) به عمل آمد تا آن جا که حتى پیامبر (ص) را (العیاذ باللَّه) متهم به هذیان و بیمارى! و گفتن سخنان ناموزون کردند، و شرح آن در کتب معروف اسلامى اعم از کتب اهل تسنن و شیعه نقل شده، شاهد گویایى است بر این که بعضى از افراد حساسیت خاصى در مسئله خلافت و جانشینى پیامبر (ص) داشتند و براى انکار آن حد و مرزى قائل نبودند!.
آیا چنین شرائطى ایجاب نمىکرد که براى حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آیندگان چنین پیشبینىهایى بشود و با مطالب سادهاى آمیخته گردد که کمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را کند؟!"[13]
اکنون، مختصرا پاسخ استدلال های چهارگانه شما را خدمتتان عرضه می داریم:
1. گرچه بر اساس منابع اهل سنت و مصادر شیعی، ولایت امیرالمؤمنین (ع)، بارها و در مناسبت های مختلف اعلام شده است، اما در تمام این موارد، تعداد اندکی از افراد حضور داشتند و اعلان عمومی و رسمی آن تنها در روز غدیر بوده و همین موضوع، تفاوت آن با دیگر مسائل حرام و حلالی که در پرسش بدان اشاره کردید را مشخص می کند.
2. ولایت، در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) بر عهده ایشان بود (انما ولیکم الله و رسوله ...) و بر این اساس، دین اسلام از این بابت نقصی نداشت، اما آنچه مهم بود، ادامه راه ولایت بعد از رحلت ایشان بود که با انتصاب امام علی (ع)، ادامه راه دین در آینده نیز تضمین شده و به همین دلیل اعلام شد که دین کامل گشت.
به عبارتی، چون زمان به فعلیت رسیدن ولایت امیر المؤمنین (ع) که کمال دین در آن نهفته است، بعد از فقدان پیامبر (ص) بوده، تأخیر اعلام آن، نشانگر نقص دین تا آن زمان نیست، بلکه مراد ما از تکمیل دین با ولایت، آن است که اگر چنین اعلانی انجام نمی شد، دین در آینده خود دچار نقص و کاستی می گشت.
3. نیازی نبود که شما واژه "الیوم" را در دو آیه بعد ملاحظه نموده و آن را به عنوان دلیلی بر اتحاد آن با " الْیَوْمَ أَکْمَلْت..." بیان کنید؛ زیرا در خود همان آیه سوم، این واژه دو بار تکرار شده است: " ٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم" امروز کافران از نابودی دینتان مأیوس شدند و " الْیَوْمَ أَکْمَلْت ..." امروز دین کامل شد.
منصفانه و با مراجعه به وجدانتان پاسخ دهید، آیا ناامیدی کفار از نابودی دین، دقیقا در همان روزی بوده که غذاهایی حرام و حلال اعلام شده اند؟!
آیا این احکام، تا این اندازه برای افراد بی ایمان اهمیت داشت که دقیقا در همان روز دچار یأس و سرخوردگی شوند؟!
مفسر بزرگ اهل سنت، فخر رازی، متوجه این نکته شده و برای خروج از بن بست، چنین اظهار داشته است:
مراد آیه، این نیست که مشخصا همین روز، موجب ناامیدی کفار شده، تا گفته شود که مگر امکان دارد که آنان تا یکی دو روز قبل امیدوار بودند(و دفعتا و با حلال و حرام شدن برخی غذاها نا امید شوند)![14]
از طرفی، بر اساس برخی تفاسیر اهل سنت نیز همین اشکال شما وارد است. ضحاک، به عنوان یکی از قدیمی ترین مفسران سنی مذهب، معتقد است که بخشی از همین آیه که بیان می دارد"الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ"، هنگام فتح مکه نازل شده است[15]، با آن که به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت، "الیوم" در بخش دیگر آیه، یعنی "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم"، به معنای روز فتح مکه نیست.
می دانیم که بر اساس تفسیر شیعیان، می توان، واژه "الیوم" را در هر دو مورد موجود در آیه، به همان معنای واقعی خود، یعنی "امروز" که روز غدیر است، ترجمه کرد.
4. پاسخ بخش قبلی و نیز تصریح اهل سنت در معتبرترین کتاب هایشان به این که آیه ربا، آخرین آیه نازل بر پیامبر (ص) می باشد، می تواند پاسخ گوی این بخش نیز باشد. در ضمن، تازه بودن احکام موجود در آیه نیز لطمه ای به اعتقاد شیعیان وارد نخواهد کرد.
[1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 199-198، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1364 هـ ش.
[2] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 259، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 هـ ق.
[3] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 52، دار المعرفة، بیروت، 1412 هـ ق.
[4] همان، ص 54.
[5] صحیح بخاری، ج 5، ص 186، دار الفکر، بیروت.
[6] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 291، ، " ثم نزلت الولایة و إنما أتاه ذلک فی یوم الجمعة بعرفة".
[7] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 23، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1419 هـ ق.
[8] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 6، ص 61، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش.
[9] صحیح بخاری، ج 3، ص 12.
[10] همان، ج 5، ص 165.
[11] در این بخش از پاسخ، تضادهای موجود در کتب اهل سنت در ارتباط با این آیه بیان شده، وگرنه شیعیان نیز معتقدند که بعد از اعلام ولایت، فریضه دیگری نازل نشده است. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 289، ح 4.
[12] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 52.
[13] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 271-270، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1364 هـ ش.
[14] فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 286، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1420 هـ ق " أنه لیس المراد هو ذلک الیوم بعینه حتى یقال إنهم ما یئسوا قبله بیوم أو یومین "
[15] قرطبی، ، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 6، ص 60.