لطفا صبرکنید
بازدید
23649
23649
آخرین بروزرسانی:
1397/02/10
کد سایت
fa85059
کد بایگانی
102718
نمایه
مشرکان و انتساب فرشتگان به دختران خدا
اصطلاحات
مَلَک ، ملائکة ، فرشته ، فرشتگان
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
این باور که فرشتگان دختران خدایند از کجا سرچشمه گرفته است؟ آیا نامگذاری دختران به «فرشته» نوعی مخالفت با قرآن نیست؟
پرسش
همه میدانیم که ملائکه، یعنی فرشتگان جنسشان مؤنث نیست، و حتی در قرآن هم خداوند کسانی که فرشتگان را دختران خدا میدانند برحذر داشته و کافر میداند! سؤال اینجا است که گذاشتن نام فرشته روی دختران آیا مخالفت با خدا نیست؟ با عنایت به اینکه خداوند متعال دختر دانستن فرشتگان را مذموم دانسته و شدیداً با این موضوع مخالفت کرده است!
پاسخ اجمالی
در اینکه چه فرد و یا گروهی ابتدا این باور نادرست را گسترش داده که فرشتگان دختران پروردگارند، و یا آنکه حتی اگر دختر خدا نباشند از جنس مؤنثاند، نمیتوان اظهار نظری قطعی داشت، اما مسلم است که این باور در جزیرة العرب نیز طرفدارانی داشته که به همین دلیل قرآن کریم بارها آنرا تخطئه کرده است:
«وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً»؛[1] فرشتگان را که بندگان خدا هستند زن میپنداشتند.
«وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ»؛[2] آنها (در پندار خود،) براى خداوند دخترانی قرار میدهند- منزّه است (از اینکه فرزندى داشته باشد)- ولى براى خودشان، هرچه را میل دارند(فرزندان پسر) میپسندند.
مفسران در شأن نزول این آیه گفتهاند؛ دو قبیله خزاعه و کنانه عقیده داشتند که فرشتگان دختران خدا هستند؛ لذا خداوند آنها را پوشیده نگهداشته است.[3]
آنچه در این آیه آمده، در حقیقت سرزنش افرادی است که از روى نادانی و بدون هیچ دلیل قابل قبولی، موضوعی را مطرح نموده و نسبت به پروردگار اسائه ادب نمودند. پسرانى را که برایشان متولد میشد براى خود دانسته، و با آنکه از داشتن فرزند دختر اکراه داشتند، اما معتقد بودند که خدا دخترانی دارد!
در همین راستا خداوند در توبیخی دیگر میفرماید: «أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً»؛[4] آیا خداوند به شما پسرانى داده و از فرشتگان، دخترانى انتخاب کرده است.
در اینجا افرادی توبیخ شدهاند که علاوه بر باور نادرست وجود فرزند برای خدا، با آنکه خود از داشتن فرزند دختر اکراه داشتند، اما فرزندان پروردگار را دختر میپنداشتند! البته این آیه به معنای کاستن از ارزش دختران نبوده، بلکه نوعی مجادله با مشرکان است.
بر اساس آنچه گفته شد، به اعتقاد برخی مشرکان، فرشتگان دختر خدا بودند، اما مشرکانی هم وجود داشتند که تعدادى از خدایان دروغین خود را نیز زن میپنداشتند و دختران خدا میپنداشتند.[5]
در اینکه چرا مشرکان فرشتگان را دختران خدا میدانستند، به نظر میرسد این عقیده انحرافى از آنجا پیدا شد که چون آنان عقیده داشتند کارهاى عالم به دست فرشتگان بوده و فرشتگان هم در عالم غیب هستند و دیده نمیشوند، بنابراین آنها باید فرزندان خدا باشند که خدا کارهاى جهان را به آنها سپرده، و چون دیده نمیشوند مانند دخترانی هستند که در پشت پرده قرار گرفتهاند! آنها گمان میکردند که اگر فرشتگان چنین نسبت نزدیکى با خدا نداشتند، تدبیر امور عالم در اختیار آنها نبود؛ و میپنداشتند که آنها به طور استقلالى به تدبیر امور میپردازند. خداوند در آیات متعددى این پندار باطل را ردّ کرده و فرشتگان را بندگانى معرفى نموده که تسلیم فرمان پروردگارند: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»؛[6] و گفتند: خداى رحمان فرزندى گرفت. او پاک و منزّه است، بلکه (آن فرشتگان) بندگانى گرامى هستند که به گفتار بر او پیشى نگیرند، و آنان به فرمان او کار میکنند.[7]
به هر حال این یک خرافه و پندار غلط کهنی است که متأسفانه هنوز رسوبات آن در اعماق فکرى بعضى دیده میشود و حتى در ادبیات زبانهاى مختلف نیز وجود دارد، از جمله اینکه عکسهایى که از فرشتگان میاندازند غالباً به صورت زن است، در حالیکه فرشتگان اصولاً مانند موجودات مادی نیستند که مرد و زن داشته باشند.[8]
اما در پاسخ به اینکه آیا اگر دختری را «فرشته» بنامیم، همان باور مشرکان را خواهیم داشت؟ باید بگوییم که اینگونه نیست؛ چون در نامگذاریها کمترین تناسب کافی است و لزوماً آن چیزی که منشأ نامگذاری است نباید دارای جنسیت بوده و جنسیت او نیز با نوزاد همخوان باشد، زیرا میبینیم که در انتخاب نام دختران از نامهای ماه و خورشید، ستارهها و درختان که دارای جنسیت نیستند نیز استفاده میشود. بر این اساس، «نامیدن دختری به فرشته» با «دختر دانستن فرشتگان» دو موضوع جدا از هم بوده و ارتباطی با هم ندارند و نامیدن دختری به «فرشته» مخالفت با قرآن به شمار نمیآید.
در همین راستا گفتنی است که گاه فرشته به عنوان توصیفی برای مردان نیز به کار میرود و مثلاً میگویند فلان آقا فرشته است! چنانکه در قرآن کریم به نقل از زنان مصر در مورد حضرت یوسف(ع) آمده او فرشتهای بزرگوار است.[9] بدیهی است که هیچکدام از دو مورد فوق نشانگر آن نیست که فرشتگان از جنس مذکرند!
«وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً»؛[1] فرشتگان را که بندگان خدا هستند زن میپنداشتند.
«وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ»؛[2] آنها (در پندار خود،) براى خداوند دخترانی قرار میدهند- منزّه است (از اینکه فرزندى داشته باشد)- ولى براى خودشان، هرچه را میل دارند(فرزندان پسر) میپسندند.
مفسران در شأن نزول این آیه گفتهاند؛ دو قبیله خزاعه و کنانه عقیده داشتند که فرشتگان دختران خدا هستند؛ لذا خداوند آنها را پوشیده نگهداشته است.[3]
آنچه در این آیه آمده، در حقیقت سرزنش افرادی است که از روى نادانی و بدون هیچ دلیل قابل قبولی، موضوعی را مطرح نموده و نسبت به پروردگار اسائه ادب نمودند. پسرانى را که برایشان متولد میشد براى خود دانسته، و با آنکه از داشتن فرزند دختر اکراه داشتند، اما معتقد بودند که خدا دخترانی دارد!
در همین راستا خداوند در توبیخی دیگر میفرماید: «أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً»؛[4] آیا خداوند به شما پسرانى داده و از فرشتگان، دخترانى انتخاب کرده است.
در اینجا افرادی توبیخ شدهاند که علاوه بر باور نادرست وجود فرزند برای خدا، با آنکه خود از داشتن فرزند دختر اکراه داشتند، اما فرزندان پروردگار را دختر میپنداشتند! البته این آیه به معنای کاستن از ارزش دختران نبوده، بلکه نوعی مجادله با مشرکان است.
بر اساس آنچه گفته شد، به اعتقاد برخی مشرکان، فرشتگان دختر خدا بودند، اما مشرکانی هم وجود داشتند که تعدادى از خدایان دروغین خود را نیز زن میپنداشتند و دختران خدا میپنداشتند.[5]
در اینکه چرا مشرکان فرشتگان را دختران خدا میدانستند، به نظر میرسد این عقیده انحرافى از آنجا پیدا شد که چون آنان عقیده داشتند کارهاى عالم به دست فرشتگان بوده و فرشتگان هم در عالم غیب هستند و دیده نمیشوند، بنابراین آنها باید فرزندان خدا باشند که خدا کارهاى جهان را به آنها سپرده، و چون دیده نمیشوند مانند دخترانی هستند که در پشت پرده قرار گرفتهاند! آنها گمان میکردند که اگر فرشتگان چنین نسبت نزدیکى با خدا نداشتند، تدبیر امور عالم در اختیار آنها نبود؛ و میپنداشتند که آنها به طور استقلالى به تدبیر امور میپردازند. خداوند در آیات متعددى این پندار باطل را ردّ کرده و فرشتگان را بندگانى معرفى نموده که تسلیم فرمان پروردگارند: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»؛[6] و گفتند: خداى رحمان فرزندى گرفت. او پاک و منزّه است، بلکه (آن فرشتگان) بندگانى گرامى هستند که به گفتار بر او پیشى نگیرند، و آنان به فرمان او کار میکنند.[7]
به هر حال این یک خرافه و پندار غلط کهنی است که متأسفانه هنوز رسوبات آن در اعماق فکرى بعضى دیده میشود و حتى در ادبیات زبانهاى مختلف نیز وجود دارد، از جمله اینکه عکسهایى که از فرشتگان میاندازند غالباً به صورت زن است، در حالیکه فرشتگان اصولاً مانند موجودات مادی نیستند که مرد و زن داشته باشند.[8]
اما در پاسخ به اینکه آیا اگر دختری را «فرشته» بنامیم، همان باور مشرکان را خواهیم داشت؟ باید بگوییم که اینگونه نیست؛ چون در نامگذاریها کمترین تناسب کافی است و لزوماً آن چیزی که منشأ نامگذاری است نباید دارای جنسیت بوده و جنسیت او نیز با نوزاد همخوان باشد، زیرا میبینیم که در انتخاب نام دختران از نامهای ماه و خورشید، ستارهها و درختان که دارای جنسیت نیستند نیز استفاده میشود. بر این اساس، «نامیدن دختری به فرشته» با «دختر دانستن فرشتگان» دو موضوع جدا از هم بوده و ارتباطی با هم ندارند و نامیدن دختری به «فرشته» مخالفت با قرآن به شمار نمیآید.
در همین راستا گفتنی است که گاه فرشته به عنوان توصیفی برای مردان نیز به کار میرود و مثلاً میگویند فلان آقا فرشته است! چنانکه در قرآن کریم به نقل از زنان مصر در مورد حضرت یوسف(ع) آمده او فرشتهای بزرگوار است.[9] بدیهی است که هیچکدام از دو مورد فوق نشانگر آن نیست که فرشتگان از جنس مذکرند!
[1]. زخرف، 19.
[2]. نحل، 57.
[3]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 116، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[4]. اسراء، 40.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 274- 275، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. انبیاء، 26- 27.
[7].، جعفری، یعقوب، کوثر، ج 6، ص 297، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.
[8]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 269، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[9]. «قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ». یوسف،31.
نظرات