لطفا صبرکنید
16419
- اشتراک گذاری
لطفا این رساله را (که فتوایی از دارالافتاء اهل سنت «دعوت اسلامی کراچی» می باشد) از آدرس مذکور دانلود نمایید. و در رد مطالب آن با استفاده از نظریات علمای مسلط به امور پاسخی کامل ارائه فرمایید.
در اینجا (http://www.islamimehfil.info/index.php?showtopic=6107) بیان شده است که حضرت ابوطالب کافر بوده است. همچنین به خوانندگان این فتوا پیشنهاد شده است که برای آگاهی دقیق، متن اصلی این فتوا را مطالعه نمایند.
همچنین مقاله ی دیگری منتسب به مرکز ناصبی ها در این وب سایت (http://64.41.127.165/special/doubts/abu-talib/index.shtml) موجود است که دلایلی در خصوص کفر حضرت ابوطالب ارائه شده است.
از جمله شخصیت های اسلامی که در تاریخ مورد ظلم قرار گرفت، حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی (ع) است، این ظلم ها فقط به این دلیل است که وی پدر علی (ع) است. علی که دشمن درجه یک خط انحراف در میان مسلمانان مانند منافقین و.... بود. این گروه به دلیل آن که در مصاف و رویارویی با حضرتش عاجز ماندند، از راه دیگری برای ضربه زدن به آن حضرت برآمدند، مانند این که پدرش ابوطالب در حال کفر از دنیا رفت.
ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلایى تاریخ را درباره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده و مىگوید: هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام به جاى نمی ماند و قد راست نمىکرد ابوطالب در مکه بیارى پیامبر شتافت و على (ع) در یثرب (مدینه) در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت".
از جمله شخصیت های اسلامی که در تاریخ مورد ظلم قرار گرفت، حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی (ع) است، این ظلم ها فقط به این دلیل است که وی پدر علی (ع) است. علی که دشمن درجه یک خط انحراف در میان مسلمانان؛ مانند منافقین و آزاد شده های از اموی ها بود. این گروه به دلیل آن که در مصاف و رویارویی با حضرتش عاجز ماندند؛- چرا که همه می دانند که او اولین کسی است که اسلام آورد و نزدیک ترین فرد به رسول الله بود، بلکه طبق آنچه را که در سوره مباهله آمده است او نفس رسول خدا بود -، از راه دیگری برای ضربه زدن به آن حضرت برآمدند، مانند این که پدرش ابوطالب در حال کفر از دنیا رفت. در حالی که این تهمت و دروغی بیش نیست. عالمان بزرگ ما این تهمت ها را به صورت مستدل رد کرده اند، به نحوی که جای هیچ گونه شک و تردین در ایمان حضرت ابوطالب باقی نمی ماند. ما در این جا خلاصه ای از این جواب ها را متذکر می شویم.
طرز تفکّر و عقیده هر شخص را از راه های متعددی می توان به دست آورد از جمله:
1- بررسی آثار علمی و ادبی که از او به یادگار مانده است. ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد(ص) بسان موسی و مسیح پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند، سران قریش! تصوّر کرده اید که می توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می پرورانید که کمتر از خواب های آشفته نیست، او پیامبر است وحی از ناحیه خداوند بر او نازل می گردد" [1] ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده اند: "قریش آیا نمی دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دل ها به ودیعت گذارده ستم کرد." [2]
همچنیین در جای دیگر آورده اند: "اى برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد(ص) از بهترین آئین ها است." [3]
دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (ع) واضح و غیر قابل انکار است.
2- طرز رفتار و کردار او در میان جامعه:
حضرت ابوطالب شخصیتی است که در طول زندگی خود حتی برای یک لحظه راضی نشد برادر زاده عزیزش آزرده و دلشکسته شود و علیرغم تمام مشکلات و عدم امکانات زحمت بردن او را به شام همراه خود پذیرفت.
اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلّی برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.
وی در راه حفظ پیامبر(ص) لحظه ای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه (شعب ابیطالب )را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمارکرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت.
ایمان او به پیامبر(ص) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه "و انذر عشیرتک الاقربین" نازل شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامی ترین حزب ها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبان های تیزی به دفاع از تو بر می خیزد و شمشیرهای برّنده آنها را می رباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد." [4]
3- عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حقّ او:
الف: وقتی امام علی(ع) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر(ص) داد وی سخت گریست و به علی(ع) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد. [5] در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان واجب بوده و انسان کافر غسل و کفن و دفن ندارد. [6] و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید [7] .
ب: امام باقر(ع) می فرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیر مؤمنان دستور می داد از طرف وی حج به جا آورند. [8]
ج:امام صادق(ع) فرمود: حضرت ابوطالب(ع) همانند اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می کردند از این جهت دو بار مأجور خواهند بود. [9]
این روایت دلیل بر آن است که در مقاطعی از عمر خود، برای حفظ اسلام و جان پیامبر ایمان خود را کتمان نموده است اما این کتمان نه تنها هیچ خدشه ای به ایمان او وارد نمی سازد که نشانه درجه والای ایمان و اجر مضاعف او در پیشگاه خداوند است.
د: علماء امامیّه، زیدیه به پیروی از اهل بیت(ع) همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در این باره کتاب ها و رساله های زیادی نوشته اند. [10]
هـ: بسیاری از علمای بزرگ اهل سنّت مثل علّامه برزنجی،شیخ ابراهیم حنبلی و ابن جوزی و نیز همه علمای بزرگ شیعه؛ مثل امین الاسلام طبرسی، محمد باقر مجلسی، علاّمه شیخ ابو جعفر،ابن فتال نیشابوری، سید عبد الله شبر، محقق راوندی، شیخ صدوق، علامه کراجکی، سید بن طاووس، سید مرتضی به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کرده اند. [11] ، [12]
[1] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163 ،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابو طالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373.
[2] همان
[3] همان، به نقل از تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 195.
[4] همان به نقل از سید بن طاووس، الطرائف، ص 85.
[5] همان
[6] مکی عاملی، محمد بن جمال الدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع،ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383.
[7] توبه، 113، پیامبر و کسانى را که ایمان آوردهاند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که براى مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند.
[8] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14،ص 76.
[9] سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1 ص 377، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1377، به نقل از اصول کافی ص244.
[10] مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابو طالب، ص136، نشر راه قران،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480.
[11] مؤلف :طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371.