جستجوی پیشرفته
بازدید
75912
آخرین بروزرسانی: 1400/09/07
خلاصه پرسش
آیا ترجمه‌ی صحیح «وَ اضرِبُوهُنَّ» در آیه‌ی 34 سوره‌ی نساء، «برانگیختن و به میل آوردن زن برای زندگی کردن است» است، یا کتک زدن و تنبیه کردن زن؟
پرسش
آیه‌ی 34 سوره‌ی نساء می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلى النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَلِهِمْ فـَالصلِحَت قَنِتَتٌ حَفِظتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الَّتى تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهـْجـُرُوهُنَّ فى الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کبِیراً»؛ مردان سرپرست زنانند به سبب آن‌که خداوند برخى را بر برخى دیگر برتری بخشید. و به خاطر انفاق کردن از امـوالشـان. و زنان صالح آنها هستند که سازگار و متواضع‌اند و در غیاب (همسر خود) اسرار او را، حفظ می‌کنند. و (امـا) آن دسـته از زنان را که از "نشوز"شان (عدم همراهی) بیم دارید، پند و اندرز دهید! و (اگر مـؤ ثـر واقـع نـشـد،) در بـسـتر از آنها دورى نمایید! و اگر آنهم مؤثر نشد «اضربوهن» (برانگیزیدشان) و اگر به شما دست دادند، به آنها تعدى نکنید (دست بدارید) و (بدانید) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. توضیح : ابتدا باید به این مطلب توجه داشت که آیه عموم مردم را مخاطب قرار نمی‌دهد و محدود به زوج‌ها است. و باز هم محدود است؛ یعنی به آن دسته از زوج‌ها که گرفتار مسئله‌ی خاصی در روابط زناشوئیشان هستند. البته ابتدای آیه عمومی است: «الرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلى النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَلِهِمْ فـَالصلِحَت قَنِتَتٌ حَفِظتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ». کلمه‌ی «قیم» به معنای آن‌کسی است که مسئول قیام به امر شخص دیگر است. و کلمه‌ی «قوام» همچنین «قیام» مبالغه‌ی در همین قیام است.(1) پس در ابتدای آیه، مسئولیت مردان را در برابر زنان یادآور می‌شود. و آن قیام به امورات، از جمله امور مالی زنان در جامعه است. و زنان را به سازگاری با همسر و حفظ اسرار خانوادگی فرامی‌خواند(زنان صالح). در پی آن می‌فرماید: «وَ الَّتى تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهـْجـُرُوهُنَّ فى الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کبِیراً». در این‌جا آن دسته از مردان را مورد خطاب قرار می‌دهد که در دل آنها هراس نسبت به سرپیچی همسرانشان در برابر وظایف زناشویی وجود دارد. نشوز در اصل از ماده‌ی «نشز» به معناى «زمین مرتفع» است.(2) یعنی ناهمواری در زمین. مصرف آن برای انسان به معناى سرپیچی و ناهمراهی است که در مورد یک زوج، به عدم تفاهم و نارضایتی در جریان زندگی و در رابطه‌ی جنسی به ناهمراهی در امر آمیزش اطلاق می‌شود. در کلمه‌ی «فعظوهن» «فاى تفریع» آمده، و موعظه را نتیجه‌ی ترس از نشوز قرار داد، نه از خود نشوز.(3) ترس از نشوز این واقعیت را نیز بازمی‌گوید که قرﺁن خشونت‌طلبی زن را سرشت او نمی‌داند و هرگاه زنی در روابط زناشویی خشونت‌طلب باشد، او را گرفتار عارضه می‌شناسد. بنابراین، مبنای رهنمود آیه خوف(ترس و واهمه) از سست شدن اساس خانواده است. در حقیقت، این آیه در مورد مردی است که در پی اظهار بی‌مسئولیتی یا عدم دلبستگی در روابط خانوادگی و یا بی‌میلی همسرش در روابط جنسی، برای ادامه‌ی زندگی مشترک دچار هراس و ترس می‌شود. مسلم است که بهترین سرنوشت این‌گونه رابطه زناشویی، از طرفی ناسازگاری زن، و از سوی دیگر، ترس شوهر، جدایی خواهد بود. برای بهبود بخشیدن به این رابطه‌ی ناسالم و رفع ترس ایجاد شده، از شوهر می‌خواهد ابتدا با همسرش در این مورد به گفت‌وگو بنشیند. بدیهی است که در جریان گفت‌وگو درباره‌ی این روابط ناسالم، حقایقی برای طرفین روشن می‌شود. چنانچه کمبودهایی از نظر روانی یا جسمی و یا مادی در کار باشد، در جریان گفت‌وگو، یا رفع می‌شود یا تصمیماتی برای مرتفع کردن آنها گرفته می‌شود. در این گفت‌وگوها معلوم می‌شود، زن همواره علاقه به ادامه زندگی با همسرش دارد، یا ندارد. اگر علاقه به ادامه‌ی زندگی نبود، بدیهی است متارکه می‌کنند.(4) این آیه، برای پیش‌گیری از همین متارکه است. اما اگر زن اظهار علاقه و تمایل به شوهر و خانواده نشان داد و در نگهداری کانون خانواده اصرار ورزید، ولی همچنان در روابط زناشویی بی‌میلی نشان داد، وجود بیماری محرز می‌شود. با توجه به این‌که در این آیه نافرمانی زن(نشوز) مورد سرزنش و تقبیح مستقیم قرار نگرفته و مجازاتی الهی برای آن در نظر گرفته نشده است، خود دلیلی بر پیش‌بینی وجود بیماری است. اما اول آیه به شوهر هشدار داده است و او را به عنوان مرد، موظف گردانده به انجام مسئولیتش در قبال زن(قوامون علی النساء). پس ترک همسر بیمار از سوی مرد را مجاز نمی‌داند. بدین قرار قرآن مرحله‌ی دیگری را پیشنهاد می‌کند و آن دادن ابتکار عمل به دست شوهر، با اجتناب از هم‌خوابی با همسر است. تا از طرفی با ایجاد اعتماد به نفس در خود بتواند بر عارضه‌ی ترس مسلط شود، و از سوی دیگر ممکن است در اثر این جدایی نسبی و موقتی، همسرش میل به ادامه‌ی زندگی و یا روابط جنسی را بازیابد. در صورتی که این مرحله هم جواب نداد، راه حل سوم را تجویز می‌کند،(وَ اضرِبُوهُنَّ). این راه حل بنابر توضیحات بالا مربوط به عارضه‌ای روانی(مازوخیسم یا مازوشیسم) می‌شود که در جامعه و به خصوص در بین زنان شیوع قابل ملاحظه‌ای دارد.(5) همان‌گونه که گفته شد، این قسمت آیه به قشر محدودی از جامعه مربوط می‌شود: الف) مربوط به زوج‌هایی است که مسئله دارند؛ یعنی تمام زن‌ها و مردان را دربر نمی‌گیرد. ب) مربوط به زوجی است که در آن زن خود را با روند کانون خانواده هماهنگ نمی‌داند (اعتراض دارد). یعنی باز هم تمام زوج‌هایی که مسئله دارند را دربر نمی‌گیرد. د) پس این آیه مربوط به مردی که زنی بیمار دارد می‌شود و به دلیل آن بیماری در روابط زناشویی ناسازگاری نشان می‌دهد: 1. یا شوهر از اعمال خشونت پرهیز دارد؛ اما در برابر وضعیت ناسالم موجود و تحکیم خانواده عاجز است. 2. و یا با دست زدن به خشونت و تجاوز به حقوق خویش و همسرش، در صدد بهبود و ساماندهی کانون خانوادگی برمی‌آید. اما قرآن در آیه‌های فراوانی اعمال خشونت را نهی کرده است. در همین آیه می‌فرماید "تعدی" نکنید؛ زیرا تعدی که خود اعمال خشونت است را ظلم به خود تلقی می‌کند: (تجاوز و تعدی به دیگری از نظر قرآن، ظلم به نفس خویش است: به عنوان نمونه آیه‌ی زیر را می‌توان مد نظر داشت. تفسیر نوین، سوره، 231: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ». و آن‌را نهی می‌کند. مرد و زن بنابر قاعده قرآن باید بر سر حق بایستند. پس رفتارشان باید بی‌ضرر باشد: نه زیان بینند و نه زیان برسانند بلکه فایده رسانند و فایده برند. پس اگر قرﺁن، رهنمودی بدهد مغایر اصل راهنمایی عمومی، تناقض به بار می‌ﺁورد. و باز چون، تکلیف جز عمل به حق نیست، مرد را مکلف به تکلیفی نمی‌کند که حق نباشد و به او زیان رساند(6). بنابر این، به مرد اجازه تنبیه کردن زن را نمی‌دهد. اجازه تجاوز به حقوق زن را نمی‌دهد، بلکه وظیفه او می‌داند رعایت حقوق زن و دفاع از این حقوق(قوامون علی النساء) را . کلمه "ضرب" در قرآن به مناسبت‌های گوناگونی؛ نظیر "اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ"؛ (خطاب به موسی ع: با عصایت به سنگ بزن)، یا "ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ"؛ ( جابجا شدن، مسافرت کرد) ،یا "ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ"؛ (قدم زدن در راه خدا)، یا "ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ"؛ (مهر ذلت برآنها زده شد)؛ و یا " کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ"؛ (مثال زدن) استعمال شده است. اما در دو ﺁیه به معنای برانگیختن است: در سوره بقره، ﺁیه 72، پس از ﺁن‌که یادﺁور می‌شود قتل کسی را که می‌خواستند مخفی کنند، می‌فرماید با استخوان گاو به مرده بزنند و چون چنین کردند، خداوند مرده را زنده کرد. در این ﺁیه، ضرب به معنای زدن در ﺁیه 50 سوره انفال نیست، بلکه عمل برانگیختن به قصد تجدید حیات است. همین‌طور است در ﺁیه 34 سوره نساء. به جاست یادﺁور شود که در قرﺁن، ضرب به 14 معنا ﺁمده است . می‌بینیم که "ضرب" اقدام به عملی است برای رسیدن به هدفی مشخص. حال باید دید در این آیه هدف از "وَ اضرِبُوهُنَّ"؛ (آنها را بزنید) چیست؟ همان‌گونه که دیدیم، هدف به میل آوردن و از زندگی لذت بردن زن است، همراه با محترم شمردن حقوق زن و حقوق شوهر(اصول قرآنی). اگر منظور از این کلمه، کتک زدن و تنبیه کردن زن باشد، هم حقوق مسلم زن مورد تجاوز قرار گرفته، هم حقوق مرد(6)، که با اصول قرآن در تضاد قرار می‌گیرد. پس مقصود از "وَ اضرِبُوهُنَّ" تحرک بخشیدن زن به بازیابی میل به زندگی یا لذت بردن است. وقتی بنابر این تحرک بخشیدن است، خشونت معنای معمول خود را از دست می‌دهد و به نوعی فن به شوق ﺁوردن و به شوق ﺁمدن بدل می‌شود و کامیابی در زندگی مشترک و التذاد جنسی را برای هر دو طرف کامل‌تر می‌کند . سپس می‌فرماید "هنگامی دست دادند، به آنها تعدی نکنید". یعنی وقتی آثار "نشوز" (ناهمراهی) برطرف گردید، شوهر نباید مرحله تحرک را ادامه دهد؛ زیرا از آن به بعد، از هدف اصلی خارج شده و به خشونت بدل می‌شود. به دلیل آن‌که هدف خشونت تخفیف و تحقیر و تخریب است و این هدف مغایر حق زن و حق مرد است، و آن‌را نهی می‌کند. پس خشونت در محیط خانواده و در بستر می‌باید با ابراز عشق و ابراز شوق همراه شود. اگر چنین شد، دو طرف التذاذ کامل می‌جویند، بر حق استوار می‌مانند و زور محل عمل پیدا نمی‌کند و خشونت‌زدایی به معنای صحیح کلمه انجام می‌گیرد . آیا این یک تفسیر درستی از آیه است؟ _______________________________________________________ (1) . ترجمه المیزان، سوره نساء، آیه 34. (2). تفسیر نمونه، سوره نساء، آیه 34. (3). ترجمه المیزان، آیه 34. (4). در آیه بعدی یعنی آیه‌ی 35 سوره‌ی نساء این پیش‌بینی در نظر گرفته شده است: «وَ إِنْ خـِفـْتـُمْ شـِقـَاقَ بـَیـْنـهـِمـَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصلَحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنهُمَا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً». ترجمه: و اگـر از جـدایـى و شـکـاف میان آنها بیم داشته باشید، داورى از خانواده‌ی شوهر، و داورى از خـانـواده‌ی زن انـتـخـاب کـنـیـد (تـا بـه کار آنان رسیدگى کنند) اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند کمک به توافق آنها می‌کند؛ زیرا خداوند دانا و آگاه است و از نیات همه با خبر است. (5). اساس مازوشیسم "لذت بردن از رنج کشیدن است". این بیماری در سطح جوامع بسیار گسترده است. مخصوصا در جوامعی که زندگی را همراه بارنج و سختی می‌گذرانند به صورت پدیده‌ای مقدس خود را نشان می‌دهد. حتی زجر کشیدن و سختی به خود دادن را جزء عبادت می‌دانند و آن‌را از راه‌های رسیدن به بهشت تلقی می‌کنند. بعضی از روان‌کاوان، تحمل مادران در بارداری و بزرگ کردن کودک همراه با لذت را از مصادیق مازوشیسم(مثبت) می‌دانند. آنچه که در جوامع در مورد مازوشیسم متداول است، مازوشیسم جنسی است که بیشتر بین زنان شیوع دارد. به این ترتیب که برای ارضاء شدن، احتیاج به یک عامل تحریک کننده اغلب جسمی دارند که به دلایل مختلف با خشونت همراه می‌شود و عوارضی جانبی را به همراه می‌آورد. (6). تجاوز و تعدی به دیگری از نظر قرآن، ظلم به نفس خویش است: به عنوان نمونه آیه زیر را می‌توان مدنظر داشت. تفسیر نوین، سوره بقر، آیه 231: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آیَاتِ اللّهِ هُزُوًا وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَیْکُمْ مِّنَ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ یَعِظُکُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ». ترجمه: و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى (عدّه‏) رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید [و آشتى کنید]، و یا به طرز پسندیده‌‏اى آنها را رها سازید! و هیچ‌‏گاه به خاطر زیان رساندن و تعدّى کردن‏، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است‏. [و با این اعمال‏، و سوء استفاده از قوانین الهى‏،] آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده‏، و شما را با آن‏، پند می‌دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است [و از نیات کسانى که از قوانین او، سوء استفاده می‌‏کنند، با خبر است.
پاسخ اجمالی

درباره‌ی ترجمه و یا تفسیر جمله‌ی «و اضربوهن»،[1] به «برانگیختن» یا «به شوق آوردن»، باید گفت چنین ترجمه و تفسیری نه تنها مستندی ندارد و مبتنی بر متد تفسیری نیست، بلکه قرائن و شواهد لفظی و مقامی بر خلاف آن است؛ زیرا:

  1. واژه‌ی «ضرب» در زبان عربی به معنای «زدن» است. معنای اصلی و اولی این کلمه «زدن فیزیکی» است. البته اگر قراین و یا شواهد لفظی یا مقامی وجود داشته باشد، به معنای دیگر می‌آید. مثل آیه‌ی شریفه‌ی «کذلک یضرب الله الامثال»[2] که در این آیه به قرینه‌ی کلمه‌ی «مثال» فهمیده می‌شود منظور تشبیه نمودن و مثال زدن است، نه زدن فیزیکی. و یا مانند آیه‌ی «ضربت علیهم الذلة».[3] در این‌جا به قرینه کلمه‌ی «ذلة» به معنای مهر خوردن و ملازم بودن است و همین‌طور است بقیه موارد.
  2. در مورد آیه‌ی «و اضربوهن» روشن است که قرینه‌ی لفظی نداریم که منظور زدن فیزیکی نیست. اما قرینه‌ی مقامی و استفاده از رعایت ترتیب در روش برخورد که بیان نمودید، باید بگوییم قرائن مقامی و رعایت ترتیب بر خلاف معنایی است که نتیجه گرفتید.

چون اگر منظور «برانگیختن و به شوق درآوردن» از راه کلام و سخن و ابراز  عشق و محبت باشد، این مطلب در «فعظوهن» آمده بود، و معنا ندارد بعد از این‌که این روش و نیز مرحله‌ی بعدی که دوری نمودن در بستر بود جواب نداد دوباره به آن برگردد.

و اگر منظور «برانگیختن و به شوق آوردن» از راه غیر کلامی، مثل هدیه دادن و نظایر آن باشد، این معنا هم خلاف رعایت ترتیب در روش برخورد است؛ چون بعد از دوری نمودن در بستر که نوعی خشونت است، هدیه دادن و امثال آن، کاری بیهوده‌ خواهد بود.

  1. تنبیه بدنی در این‌جا -همان‌طور که در کتب فقهی آمده است- باید ملایم و خفیف باشد که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کبودی بدن.[4] چون هدف از تنبیه بدنی ادامه یافتن پیوند زناشویی و گرم نگهداشتن کانون خانواده است. اما این مطلب بدین معنا نیست که زدن به معنای به میل آوردن زن به زندگی است.
  2. از نظر قرآن ظلم، ستم و تجاوز مورد نهی است؛ اما هر خشونتی ظلم نیست. مثلا دفاع از حق هر موجب جنگ و خون‌ریزی شود،[5] اگرچه خشونت است، ولی ظلم نیست؛ لذا از آیاتی که از ظلم نهی می‌کنند نمی‌توان استنباط نمود که از نظر قرآن هر خشونتی مورد نهی است.
  3. قرآن به دنبال «و اضربوهن» و پس از حصول نتیجه که همان اطاعت(فان اطعنکم) است می‌فرماید: بر زن‌ها تعدی نکنید. از این قسمت آیه نمی‌توان چنین استنباط نمود که از نظر قرآن تنبیه بدنی به هیچ وجه جایز نیست، و منظور از "و اضربوهن" زدن فیزیکی نیست، بلکه منظور آن است که بعد از حصول نتیجه، از حد نگذرید و این کار را ادامه ندهید که در این صورت به زن ظلم کرده‌اید.
  4. همان‌گونه که اشاره کردید، آیه شریفه در صدد درمان بیماری است که روان‌کاوان امروزه معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی به نام «مازوشیسم» (آزار طلبی) هستند که اگر این حالت در آنها تشدید شود، تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است.[6]

این یکی از معجزات علمی قرآن است که برای درمان این بیماری مراتب شدت و ضعف آن‌را نیز رعایت نموده است. ابتدا برخورد کلامی و موعظه و در صورت شدت بیماری و کارگر نبودن موعظه، نوعی قهر و بی‌اعتنایی، و در حال شدت بیشتر بیماری، تنبیه مختصر بدنی را پیشنهاد می‌دهد؛ در حالی که اگر منظور از فاضربوهن غیر از تنبیه مختصر بدنی باشد، این بیماری در آن حالت اوج و شدت، درمان نشده است.

  1. اگر این نوع برخورد به دلیل این‌که خشونت است قابل پذیرش نیست، چگونه «فاهجروهن فی المضاجع»؛ (دوری نمودن در بستر) را که نوعی خشونت است و در مرحله قبل است قبول نموده‌اید؟ به ویژه این‌که خودتان می‌گویید دوری از همسر به منظور ایجاد اعتماد به نفس در مرد و تسلط یافتن وی بر عارضه‌ی ترس و دادن ابتکار عمل به او است و بدیهی است که تنبیه بدنی نیز در جهت تأمین این اهداف، قابل توجیه خواهد بود.

[1]. نساء، 34.

[2]. رعد، 17.

[3]. آل عمران، 112.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 373، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دهم، 1371ش.

[5]. «و قاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة». توبه، 36.

[6] تفسیر نمونه، ج 3، ص 373 – 374.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها