لطفا صبرکنید
33668
- اشتراک گذاری
شاید انسان با یک نظر ابتدایی در مورد سومین تاکتیکی (بعد از پند و دوری کردن از زنان در بستر) که در قرآن توصیه شده است، فکر کند که اسلام خواسته است دست مرد را باز بگذارد تا هرگونه بخواهد درباره زن اعمال قدرت کند و با کتک و مشت و سیلی و لگد او را در برابر خود تسلیم نماید، در حالی که هرگز چنین نیست. در صورتى که سرکشى و پشتپازدن به وظائف و مسئولیتها توسط زن از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارد، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایى نفعى ببخشد و راهى جز "شدت عمل" باقى نماند، براى وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهاى خود چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق "تاکتیک سوم" آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
آیه ای در قرآن وجود دارد که ابتدا معنای آن را ذکر می کنیم. خداوند می فرماید: « ...زنان نیکو و فرمانبردار در غیبت مردان، حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگاهدارند و زنانى که از نافرمانى آنها بیمناک هستید نخست آنان را پند دهید اگر مطیع نشدند از خوابگاه خودتان دور سازید و اگر باز فرمانبردار نشدند آنها را تنبیه نمائید چنانچه اطاعت کردند بر آنها ستم نکنید همانا خداوند بزرگوار و بزرگ منزلت است» [1] . این جا اشکالی شاید مطرح شود: آیا اسلام تنبیه زنان را جایز شمرده است؟ جواب این ایراد با توجه به معناى آیه و روایاتى که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهى آمده است و همچنین با توضیحاتى که روانشناسان امروز مىدهند چندان پیچیده نیست.
هدف از "زدن"، اعمال قدرت و درهم کوبیدن جسم نحیف و اندام لطیف زن نیست.
شایدانسان با یک نظر ابتدایی در مورد سومین تاکتیکی (بعد از پند و دوری کردن از زنان در بستر) که در قرآن توصیه شده است، فکر کند که اسلام خواسته است دست مرد را باز بگذارد تا هرگونه بخواهد درباره زن اعمال قدرت کند و با کتک و مشت و سیلی و لگد او را در برابر خود تسلیم نماید، در حالی که هرگز چنین نیست.
بدیهی است که زدن مراتبی دارد. از یک پس گردنی بسیار معمولی و بی درد و رنج گرفته تا مرحله ای که شخص از حرکت بیفتد، ولی نمیرد، همه زدن محسوب می شود. تنها آن وقتی که شخص بر اثر زدن، قلب و پیکرش از کار بیفتد، دیگر زدن نه، بلکه کشتن گفته می شود!.
نکته مهم این است که حد و مرز زدن را چه کسی باید مشخص کند آیا مرد حق دارد درباره حد و مرز زدن خودش تصمیم بگیرد و پیکر نحیف زن مظلومی که اسلام، ریحانه خلقت و گل زیبا و با طراوت بوستان هستی اش می داند، آن چنان در زیر ضربات شلاق و مشت و لگد و سیلی و چوب درهم بکوبد که پژمرده و ناتوان و رنجور گردد!.
آیا زدن در چه موردی تجویز شده و آن جا که تجویز شده، چگونه زدنی مراد است! چه کسی باید حد آن را تعیین کند! شوهر یا مقام دیگرى!.
وجوب اطاعت زن از شوهر و به اصطلاح قرآنی (قنوت) زن، صرفاً در محدوده زناشویی است و شوهر حق این که او را به جاروکشی و کهنه شویی و آشپزی و لباسشویی و این گونه کارها وادار کند ندارد. اینها چیزهایی است که از راه تفاهم و صمیمیت و همکاری و همفکری و گذشت و ایثار باید به وسیله خود زن و شوهر حل شود و بنابراین، شوهر در این گونه امور، حتی حق مؤاخذه زن را هم ندارد، تا چه رسد به این که بخواهد قلدری کند و با ضرب و جرح، او را تسلیم اراده خود سازد.
مرد باید بداند که کلفت یا کنیز به خانه نیاورده، بلکه همسر، همکار، همفکر و یار و مددکار به خانه آورده است و از او باید فقط انتظار (قنوت) و (حفظ) داشته باشد.
بنابراین، تاکتیک های سه گانه در محدوده خاص نشوز زن و ترک قنوت است و ربطی به مسائل و اموری که معمولاً در محیط خانواده، زنان به خاطر همکاری و همفکری و همدلی انجام می دهند ندارد. [2]
در صورتى که سرکشى و پشتپازدن به وظائف و مسئولیتها توسط زن از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارد، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایى نفعى ببخشد و راهى جز "شدت عمل" باقى نماند، براى وادار کردن او به انجام تعهدها و مسئولیتهاى خود (مانند حفظ آبرو و ناموس و اموال مرد) چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق"تاکتیک سوم" او را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
تنبیه بدنی در اینجا-همان طور که در کتب فقهی آمده است- باید ملایم و خفیف باشد که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کبودی بدن. [3] حتی در برخی از روایات در تفسیر "زدن" امام (ع) می فرماید: منظور زدن با چوب مسواک است. [4] بله! هدف از تنبیه بدنی ادامه یافتن پیوند زناشویی و گرم نگهداشتن کانون خانواده است.
از طرفی شاید آیه شریفه در صدد درمان یک بیماری است. روانکاوان امروزه معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی به نام «مازوشیسم» (آزار طلبی) هستند که اگر این حالت در آنها تشدید شود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است. [5] این نظر را ما به طور قطع به قرآن نسبت نمی دهیم و عده ای نیز با این نظریه موافق نیستند. [6]