لطفا صبرکنید
بازدید
5354
5354
آخرین بروزرسانی:
1395/12/13
کد سایت
id24777
کد بایگانی
75690
نمایه
نقش القاب در شخصیت اجتماعی انسان
طبقه بندی موضوعی
گناه و رذائل اخلاقی
اصطلاحات
غیبت (بدگویی)|تمسخر ، استهزاء
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا در سوره حجرات از مؤمنان خواسته شد برای مخاطب قرار دادن یکدیگر، از لقبهای دارای بار منفی استفاده نکنند؟
پرسش
چرا در سوره حجرات از مؤمنان خواسته شد برای مخاطب قرار دادن یکدیگر، از لقبهای دارای بار منفی استفاده نکنند؟ نقش این القاب برای شخصیت هر کس چگونه است؟
پاسخ اجمالی
مقدمه
انسان از روز نخست به جهت یک ضرورت و احساس نیاز به دیگر انسانها، تن به تشکیل زندگى اجتماعى داد. بنابراین زندگی اجتماعی یک هدف مهم برای انسان بوده و نقشی اساسی در حیات او دارد و بدون تشکیل اجتماع، استمرار زندگی انسان با مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد؛ به همین جهت یکی از وظایف مهم انسان، حفظ و نگهداری مجتمع و زندگی جمعی است و باید با عوامل بر هم زننده زندگی اجتماعی مقابله شود؛ از اینرو قرآن کریم در بخشهایی از سوره حجرات به این امر مهم پرداخته،[1] و جامعه بشریت را متوجه عوامل بر هم زنندهی نظم اجتماعی کرده است؛ عواملی که چه بسا افراد در اثر بیتوجهی به آثار مخرّب آن، به سادگی از آن عبور کنند و حتی به عنوان تفریح و سرگرمی از آن استفاده کنند.
نقش القاب در زندگی اجتماعی
با توجه به مقدمهای که بیان شد، میتوان نقش و جایگاه القاب در زندگی اجتماعی را بهدست آورد؛ زیرا یکی از جهات مهم زندگی اجتماعی این است که انسان در اجتماع داراى منزلتى شایسته و صالح باشد، منزلتى که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند، و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهرهمند گردد، و دیگران از خیر او برخوردار شوند؛ در تأمین این هدف همانگونه که احترام به شخصیت افراد و صدا زدن آنان با القاب زیبا دارای نقش اساسی است؛ مسخره کردن، عیبجویی، صدا زدن افراد با نامهای ناپسند و غیبت کردن، از عوامل مؤثرى است که انسان را از منزلت اجتماعی ساقط میکند و این هویت را از او میگیرد. این کار در آغاز، یک فرد را از مجموع انسانهای خوب کم میکند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع این امور ناپسند، تمامى افراد جامعه از صلاحیت زندگى اجتماعى ساقط میشوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل میگردد، و در آن صورت افراد جامعه با هم انس نمیگیرند، و از یکدیگر ایمن نیستند، و به یکدیگر اعتماد نمیکنند؛ در نتیجه تشکیل جامعه، که از روز نخست به عنوان دارویی برای حل مشکلات انسان بود، تبدیل به درد بیدرمان میشود.
پس این امور ناپسند(مسخره کردن، عیبجویی، صدا زدن افراد با نامهای ناپسند و غیبت) در حقیقت ابطال کنندهی هویت و شخصیت اجتماعى افراد است؛ زیرا با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانى منزه از تمامى عیوب نیست، اگر انسان مجاز باشد که هر چه از دیگران میداند را به گونههای مختلف برای دیگران بیان کند، در آن صورت زندگی اجتماعى به درستی استمرار نمییابد.
خداى سبحان، علاوه بر اینکه خود عیبهای انسانها میپوشاند، به دیگران هم دستور میدهد تا پرده پوشی داشته باشند؛ تا خواستهی فطرى بشر اجراء گردد؛ یعنى اینکه فطرت بشر او را وامیداشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غرض حاصل شود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و همکاری داشته باشند، و گر نه اگر این پردهپوشى خداى تعالى و ممانعت از پردهدری نبود، تشکیل و استمرار زندگی اجتماعی با مشکلات فراوانی مواجه میشد.
به بیان دیگر، قرآن کریم از آنجهت از کارهای ناپسند نهى فرمود که این امور، اجزاى مجتمع بشرى را یکى پس از دیگرى فاسد میسازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحى که از هر کسى توقعش میرود ساقط میکند، و آن آثار صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او یکى شود، و ترسى از ناحیه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مأنوس شود. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثارى صالح عاید جامعه میگردد، و جامعهای که عیناً مانند یک بدنه است، تشکیل میشود؛ اما اگر افراد جامعه در اثر مسخره کردن، عیبجویی، غیبت و بدگویى، از دیدن یکدیگر بیزار باشند و هر یک دیگری را فردى پلید بشمارد، و ...، به همین مقدار با هم قطع رابطه میکنند، و این قطع رابطه هر چند اندک باشد، ولی وقتى آنرا در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت میفهمیم که چه خسارت بزرگى به جامعهی انسانی وارد میکند؛ پس در حقیقت این اعمال زشت، بلاى خانمانسوز جامعه و به منزله خورهاى است که در بدن شخص راه یابد، و اعضاى او را یکى پس از دیگرى بخورد، تا جایى که به کلى رشته حیاتش را قطع سازد.[2]
انسان از روز نخست به جهت یک ضرورت و احساس نیاز به دیگر انسانها، تن به تشکیل زندگى اجتماعى داد. بنابراین زندگی اجتماعی یک هدف مهم برای انسان بوده و نقشی اساسی در حیات او دارد و بدون تشکیل اجتماع، استمرار زندگی انسان با مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد؛ به همین جهت یکی از وظایف مهم انسان، حفظ و نگهداری مجتمع و زندگی جمعی است و باید با عوامل بر هم زننده زندگی اجتماعی مقابله شود؛ از اینرو قرآن کریم در بخشهایی از سوره حجرات به این امر مهم پرداخته،[1] و جامعه بشریت را متوجه عوامل بر هم زنندهی نظم اجتماعی کرده است؛ عواملی که چه بسا افراد در اثر بیتوجهی به آثار مخرّب آن، به سادگی از آن عبور کنند و حتی به عنوان تفریح و سرگرمی از آن استفاده کنند.
نقش القاب در زندگی اجتماعی
با توجه به مقدمهای که بیان شد، میتوان نقش و جایگاه القاب در زندگی اجتماعی را بهدست آورد؛ زیرا یکی از جهات مهم زندگی اجتماعی این است که انسان در اجتماع داراى منزلتى شایسته و صالح باشد، منزلتى که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند، و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهرهمند گردد، و دیگران از خیر او برخوردار شوند؛ در تأمین این هدف همانگونه که احترام به شخصیت افراد و صدا زدن آنان با القاب زیبا دارای نقش اساسی است؛ مسخره کردن، عیبجویی، صدا زدن افراد با نامهای ناپسند و غیبت کردن، از عوامل مؤثرى است که انسان را از منزلت اجتماعی ساقط میکند و این هویت را از او میگیرد. این کار در آغاز، یک فرد را از مجموع انسانهای خوب کم میکند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع این امور ناپسند، تمامى افراد جامعه از صلاحیت زندگى اجتماعى ساقط میشوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل میگردد، و در آن صورت افراد جامعه با هم انس نمیگیرند، و از یکدیگر ایمن نیستند، و به یکدیگر اعتماد نمیکنند؛ در نتیجه تشکیل جامعه، که از روز نخست به عنوان دارویی برای حل مشکلات انسان بود، تبدیل به درد بیدرمان میشود.
پس این امور ناپسند(مسخره کردن، عیبجویی، صدا زدن افراد با نامهای ناپسند و غیبت) در حقیقت ابطال کنندهی هویت و شخصیت اجتماعى افراد است؛ زیرا با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانى منزه از تمامى عیوب نیست، اگر انسان مجاز باشد که هر چه از دیگران میداند را به گونههای مختلف برای دیگران بیان کند، در آن صورت زندگی اجتماعى به درستی استمرار نمییابد.
خداى سبحان، علاوه بر اینکه خود عیبهای انسانها میپوشاند، به دیگران هم دستور میدهد تا پرده پوشی داشته باشند؛ تا خواستهی فطرى بشر اجراء گردد؛ یعنى اینکه فطرت بشر او را وامیداشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غرض حاصل شود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و همکاری داشته باشند، و گر نه اگر این پردهپوشى خداى تعالى و ممانعت از پردهدری نبود، تشکیل و استمرار زندگی اجتماعی با مشکلات فراوانی مواجه میشد.
به بیان دیگر، قرآن کریم از آنجهت از کارهای ناپسند نهى فرمود که این امور، اجزاى مجتمع بشرى را یکى پس از دیگرى فاسد میسازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحى که از هر کسى توقعش میرود ساقط میکند، و آن آثار صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او یکى شود، و ترسى از ناحیه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مأنوس شود. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثارى صالح عاید جامعه میگردد، و جامعهای که عیناً مانند یک بدنه است، تشکیل میشود؛ اما اگر افراد جامعه در اثر مسخره کردن، عیبجویی، غیبت و بدگویى، از دیدن یکدیگر بیزار باشند و هر یک دیگری را فردى پلید بشمارد، و ...، به همین مقدار با هم قطع رابطه میکنند، و این قطع رابطه هر چند اندک باشد، ولی وقتى آنرا در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت میفهمیم که چه خسارت بزرگى به جامعهی انسانی وارد میکند؛ پس در حقیقت این اعمال زشت، بلاى خانمانسوز جامعه و به منزله خورهاى است که در بدن شخص راه یابد، و اعضاى او را یکى پس از دیگرى بخورد، تا جایى که به کلى رشته حیاتش را قطع سازد.[2]
نظرات