لطفا صبرکنید
44704
- اشتراک گذاری
سؤال دوم: شما اهل بیت شیعه پایبند به رفتار حضرت علی (کرم الله وجهه) هستید جناب حضرت نه ترک فرض کرده بود نه ترک سنت، بلکه همیشه آن را ادا می کرد، اما شما شیعیان در نماز ترک سنت و در وضو ترک فرض انجام می دهید! دلیل شما در این ترک چیست؟
طبیعی است که هر فرقه و گروهی خود را به حق و فرقه ناجیه بداند، امّا ما بر خلاف شما بر این باوریم که ما به تکلیف گردن نهادیم و فرض را انجام می دهیم و برادران اهل سنت از فرض فاصله گرفتند، و برای این ادعایمان ادلّه ای را از قرآن و روایات ارائه می نماییم.
شیعه با استفاده از قرآن و آموزه های برگرفته از اهل بیت (ع) و بزرگان صحابه بر این اعتقاد است که وضو از دو شستن و دو مسح تشکیل می شود. بدین ترتیب که نخست صورت، آن گاه دست ها از آرنج تا سر انگشتان شسته می شود، پس از آن روی سر و روی پاها به ترتیب مسح می شود.
تنها در آیه ششم سوره مائده از قرآن در باره وضو بحث شده است. اگرچه کلمه "رؤوسکم" در آیه شریفه مجرور است، اما مجموع کلمه "برؤوسکم" مفعول امسحوا، در محل نصب و محلا منصوب است، کلمه ارجلکم عطف به محل برؤوسکم و محکوم به حکم آن یعنی مسح است، پس باید پاها را نیز مانند سر مسح نمود.
علاوه بر این ما بر این باوریم وضو از عبادات است و عبادات هم توقیفی هستند. به این معنا که کسی حق تصرف و کم و زیادی در آن را ندارد و باید دقیقاً مانند پیامبر (ص) وضو گرفت؛ چون در این صورت، هر گونه استدلالی اجتهاد در مقابل نص است.
برخی از دانشمندان اهل سنت می گویند: از نظر عقل شستن از مسح نمودن مناسب تر است؛ شستن نظافت است و این برای ایستادن در مقابل رب الارباب شایسته تر است، ولی این قیاس است که در جای خود بحث شده است که باطل است و از نظر علمی جایگاهی ندارد.
طبیعی است که هر فرقه و گروهی خود را به حق و فرقه ناجیه بداند، امّا بر خلاف شما ما بر این باوریم که این ما هستیم که به تکلیف گردن نهادیم و واجب را انجام می دهیم و برادران اهل سنت از واجب فاصله گرفتند، و برای این ادعایمان ادله ای را از قرآن و روایات ارائه می نماییم.
شیعه با استفاده از قرآن و آموزه های برگرفته از اهل بیت (ع) و بزرگان صحابه بر این باور است که وضو از دو شستن و دو مسح تشکیل می شود [1] بدین ترتیب که نخست صورت، آن گاه دست ها از آرنج تا سر انگشتان شسته می شود، پس از آن روی سر و روی پاها به ترتیب مسح می شود.
خاستگاه اختلاف
به نظر می رسد منشأ اختلاف در مسح و شستن پا، اعراب کلمه "ارجل" (پاها) در آیه ششم سوره مائده و کیفیت عطف آن به ما قبل باشد.
در کیفیت قرائت لام در "ارجلکم" دو نظریه وجود دارد. عده ای آن را به کسر خواندند که در این صورت، بنابر پذیرش این قرائت هیچ اختلافی نباید وجود داشته باشد، ولی در این حالت نیز برخی از مفسران اهل سنت بر این باورند که قول اهل سنت ترجیح دارد؛ زیرا در این صورت عطف "ارجل" بر "رؤوس" نه به این جهت است که مثل سر مسح شود، بلکه چون پا بر خلاف بقیه اعضای بدن هنگام شستن، آب روی آن ریخته می شود، برای جلوگیری از اسراف عطف به آن شده است. [2]
آیا معنای تفسیر به رأی غیر از این است؟! مگر این نوع تفسیرها غیر از به خدمت گرفتن قرآن است جهت توجیه افکار و معتقدات خویش؟! در صورتی که قرآن کلام وحی است. ما باید در خدمت قرآن باشیم و از آموزه های آن بهره مند شویم و باورهایمان را از قرآن گرفته و محکم گردانیم و از هر گونه پیش داوری بپرهیزیم.
این نوع دیدگاه ها تفسیر نیست، بلکه تحلیل و دیدگاه شخصی و فردی است که آن را بر قرآن تحمیل می نماییم، از این رو لازم است پیرامون آیه مربوطه بحث نماییم.
امّا برخی دیگر لام در "ارجلکم" را به فتح قرائت نمودند.
بحث پیرامون آیه
تنها آیه ای که در قرآن از وضو بحث می نماید این آیه است: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ". [3] مطابق قرائت مشهور لام "ارجلکم" به فتح خوانده می شود، از این رو دو نوع ترکیب روی آن صورت گرفته است:
الف. عطف بر وجوه است که منصوب و محکوم به شستن است، پس پاها نیز مانند صورت و دست ها باید شسته شود.
ب. گرچه کلمه "رؤوسکم" مجرور است، امّا مجموع کلمه "برؤوسکم" مفعول امسحوا، در محل نصب و محلاً منصوب است، کلمه ارجلکم عطف به محل برؤوسکم و محکوم به حکم آن یعنی مسح است، پس باید پاها را نیز مانند سر مسح نمود.
برخی از دانشمندان اهل سنت چنین استدلال نمودند: شستن شامل مسح هم می شود؛ یعنی شستن عبارت است از: تری و رطوبت بیشتر، اما عکس آن درست نیست؛ یعنی مسح شامل شستن نمی شود. بنابر این اگر کسی پاها را بشوید یقین به برائت ذمه پیدا می کند؛ زیرا بر فرض وجوب مسح، کسی که پا را شسته مسح هم نموده است، بر خلاف زمانی که مسح کرده باشد. در این صورت اگر واقعاً شستن واجب باشد تکلیف از ایشان ساقط نمی شود؛ چرا که وی فقط مسح نموده، در حالی که شستن واجب بوده است. [4]
روشن است که این نوع استدلال نادرست است؛ زیرا که شستن و مسح کردن دو ماهیت جدا از هم بوده و در حقیقت نسبتشان، نسبت تضاد است. بنابر این هیچ کدام بر دیگری صدق نمی کنند؛ یعنی نه به شستن مسح اطلاق می شود و نه به مسح، شستن، بلکه در این گونه موارد بهترین معیار تشخیص فهم لغات، عرف همان لغت است.
آیا واقعاً عرف از این دو کلمه همین را می فهمد که در این استدلال بیان شده؛ یعنی اگر کسی پایش را بشوید می گویند مسح کرده است.
اگر با تسامح بپذیریم که نسبتشان عام و خاص مطلق است نه تضاد، و شستن عبارت است از مسح و زیادی، اولاً پس باید بتوان این را تعمیم داده و هر جا که تکلیف ما مسح باشد بتوان گفت که شستن کفایت می کند بنابر این باید در مسح سر نیز قائل شد که اگر کسی به جای مسح، آن را بشوید کفایت می کند، در صورتی که این قول بدیهی البطلان است و کسی قائل به آن نیست. [5]
ثانیاً در این صورت باز هم نمی توان پا را به جای مسح، شست؛ زیرا وضو از عبادات است و عبادات هم توقیفی هستند به این معنا که کسی حق تصرف و کم و زیادی در آن را ندارد و باید دقیقاً مانند پیامبر (ص) وضو گرفت؛ چون در این صورت این استدلال اجتهاد در مقابل نص است که به ضرورت باطل است.
رشید رضا از دانشمندان اهل سنت می گوید: از نظر عقل هم می بینیم که شستن مناسب تر است؛ شستن نظافت است و این برای ایستادن در مقابل رب الارباب شایسته تر است.
بدون تردید وی در این جا بدون این که از قیاس اسمی ببرد، متوسل به آن شده است؛ یعنی گفته این شستن نظافت است و هر چه که نظافت باشد بهتر است، و این مورد هم مثل بقیه موارد پس شستن بهتر است، در صورتی که برای قیاس در اثبات احکام دین جایگاهی وجود ندارد و این چیزی نیست که خود صاحب المنار به آن قائل است؛ زیرا او در ذیل آیه شریفه " أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین" ؛ "من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل"، [6] دو روایت از امام صادق (ع) در مذمت قیاس نقل می کند و می گوید: ابو نعیم در حلیه (حلیة الأولیاء) و دیلمی از جعفر صادق از پدرش و او از جدش نقل می کند که رسول الله (ص) فرمود: اولین کسی که امر دین را با نظر خود قیاس کرد ابلیس بود. [7] باز می گوید: جعفر (صادق) گفت: کسی که امر دین را با نظر خود قیاس کند خداوند در روز قیامت او را هم نشین ابلیس قرار خواهد داد. [8]
نتیجه
آنچه در این گفتار بیان شد دو حکم برای دو موضوع بود؛ یعنی شستن و مسح کردن صورت و سر، و هر یک از آن دو به چیزی عطف شد؛ دست ها به صورت و پاها به سر؛ یعنی همان طور که در وضو شستن صورت واجب است، شستن دو دست از آرنج هم واجب است و همان طوری که مسح (بعض) سر واجب است مسح پا تا برآمدگی نیز واجب است. [9]
با توجه به مطالب ارائه شده آیا باز هم می توان گفت که شیعه ترک فریضه می کند و بر خلاف سنت پیامبر (ص) و علی (ع) عمل می کند.
نمایه های مرتبط:
وضوی پیامبر (ص)، 6236 (سایت: 6416) .
فلسفه وضو، 2643 (سایت: 2939) .
[1] طوسی، تهذیبالأحکام، ج 1، ص 63، حدیث 25، چاپ دار الکتب الاسلامیة، سال 1365 هـ ش؛ رُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: غَسْلَتَانِ وَ مَسْحَتَانِ.
[2] زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص611 ، ناشر دار الکتاب العربی، چاپ بیروت، سال 1407 ق، چاپ سوم.
[3] سوره مائده، آیه 6، اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که به نماز مىایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح کنید".
[4] رازی، ابو عبد الله فخر الدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 306، ناشر دار احیاء التراث العربى، چاپ بیروت، سال 1420 ق، چاپ سوم.؛ رشید رضا ، محمد، تفسیر القران الحکیم ( تفسیر المنار)، ص 233، ناشر دار المعرفة برای چاپ و نشر، بیروت، لبنان، چاپ دوم.
[5] نک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، موسوی همدانی، ج 5، ص 363، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، سال 1374 هـ ش، چاپ پنجم.
[6] سوره اعراف، آیه 12.
[7] شیطان در پاسخ به خداوند که به او فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم (چون) مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل .
[8] رشید رضا ، محمد، تفسیر القران الحکیم ( تفسیر المنار) ، ج ،8، ص 331.
[9] طوسی، تهذیبالأحکام، ج 1، ص 62، ح 20؛ برای اطلاع بیشتر به تضارب آراء در این باب به رساله شیخ مفید مفید، المسح على الرجلین، ص 25 در این زمینه مراجعه فرمایید.