لطفا صبرکنید
51283
- اشتراک گذاری
"محبت" از ریشۀ "حب" به معنای دوستی است. محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی نیست؛ زیرا لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خداوند به بندگان، ناشی از حب او به ذات خویش است. خداوند افعال خویش را دوست میدارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل او هستند، آنها را نیز دوست دارد.
راههای رسیدن به محبت الاهی، چنانکه در قرآن کریم در اوصاف محبوبانش بیان کرده است، راههایی؛ مانند صبر، تقوا، توبه، احسان، پاکی، جهاد و مبارزه و ... است که انسان میتواند با پیمودن این راهها و متصف شدن به این اوصاف، مورد محبت خدای متعال قرار گیرد.
"محبت" از ریشۀ "حب" است، و در لغت به معنای دوستی، مهر و دلبستگی است. «حب»، «یحب» او را دوست داشت، بدان علاقه پیدا کرد.[1] بنابراین، محبوب؛ یعنی دوست داشته شده.
محبت خدا به بندگان
محبت یک رابطۀ وجودی است و یکی از مهمترین اسباب محبت، حب ذات است که در هر موجودی وجود دارد. خداوند به ذات خود و کمالات خود آگاهی دارد؛ و از این جهت به خود عشق میورزد و خود را دوست دارد. همانگونه که آفریدههای خود را به جهت حب ذات دوست دارد؛ چرا که این آفریدهها از افعالی است که از ذات او نشأت میگیرد.
محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی آن نیست؛ زیرا که لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خدا ناشی از حب او به ذات خویش است. حب خداوند به خویش همان ادراک خیر است. خداوند از آنرو که مدرک جمال خویش است، عاشق است و از آنرو که ذات او مدرک است به ذات، معشوق است و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبت خداوند است. بدین معنا که خداوند افعال خویش را دوست دارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست دارد.[2]
پس همۀ موجودات جهان، محبوب خداوند متعالاند، لکن آنچه در اینجا ما در پی آنیم، محبوب بودن انسانها است به معناى خاص آن، که در ادامۀ بحث خواهد آمد.
برای آنکه روشن شود، چگونه میتوان محبوب خداوند واقع شد، و راه رسیدن به مقام بلند حب چیست؟ ضروری است، ابتدا محبوبان خدا شناخته شوند، تا انسان بتواند با شناخت آنان راههای رسیدن به آن مقام را بپیماید و در سلک محبوبان خداوند درآید.
در قرآن کریم گروه هایی معرفی شدهاند که مورد محبت خدایند و خداوند آنان را دوست دارد. در زیر برخی از آنان به عنوان نمونه بیان میشود.
- صابران: "... و الله یحب الصابرین"؛[3] خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.
- پرهیزکاران: "... فان الله یحب المتقین"؛[4] خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.
- توکل کنندگان: "... ان الله یحب المتوکلین"؛[5] خداوند متوکلان را دوست دارد.
- توبه کنندگان و پاکان: "... ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین"؛[6] خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را (نیز) دوست دارد.
- نیکوکاران: "... ان الله یحب المحسنین"؛[7] خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.
- مجاهدان: "ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله..."؛[8] خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند.
- مجریان قسط و عدالت: "... ان الله یحب المقسطین"؛[9] خدا عادلان را دوست دارد.
اینها گروهی از انسانها هستند که مورد محبت خدا قرار گرفته و خداوند آنان را دوست دارد.
معنای محبت خداوند به بنده این است که خداوند حجابها را از قلبش پاک میکند، تا وی با چشم دل او را ببیند و او را برای رسیدن به مقام والای قرب الاهی توان میبخشد، همین ارادۀ خدا نسبت به بنده محبت او است. به بیان دیگر، محبت خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و خدایش حایل و فاصله میشود.[10]
عرفا معتقدند محبت خدا نسبت به بندگان دو گونه است.
- محبت ابتدایی یا امتنانی، که همان عنایت و توفیق اوّلیهای است که از جانب خداوند به برخی از بندگان تعلق میگیرد که سبب توانمندیهای بنده بر طاعت است.
- محبت ثانوی یا استحقاقی که ثمرۀ طاعت و اتصاف به صفاتی است که خداوند میپسندد و این به دو طریق حاصل میشود.
الف) از راه قرب نوافل،
ب) قرب فرایض.[11]
بدیهی است که یکی از نشانههای محبت خدا به بنده توفیق در اطاعت اوامر و ترک نواهی او است و ظهور و بروز محبت خدا به بندگانش، همان بروز رحمت و کرامت حضرتش به بندگان است.
راههای کسب محبت الاهی
- پاک نمودن قلب از دنیا: اولین گام برای ایجاد محبت و یکی از راههای رسیدن به محبت الاهی، پاک نمودن قلب از دنیا و وابستگیهای آن و بریدن از دنیا و حرکت به سوی خدا است. این مهم جز با اخراج محبت غیر خدا از قلب حاصل نمیشود؛ چرا که قلب انسان مانند ظرفی است که تا آب را از آن خالی نکنی، ظرفیت قبول سرکه را ندارد و خداوند نیز درون هیچکس دو قلب قرار نداده است.[12]
و محبت و دوستی دنیا و حب خداوند در یک قلب جمع نمیشوند: لَا یَجْتَمِعُ لَکُمْ حُبُّ اللَّهِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا».[13] بدیهی است که اگر محبت خدای در درون کسی جای گیرد، محبوب وی خواهد شد.
- صبر و شکیبایی: صبر در برابر مشکلات، ناملایمات، مصیبتها و ... یکی دیگر از راههای رسیدن به قرب الاهی است که در قرآن و روایات بر آن تاکید فراوان شده است. از این جهت عرفا دارندگان این صفت؛ یعنی صابران را محبوبان خداوند دانستهاند.[14]
- پیروی و متابعت از پیامبر(ص): یکی از راههای جلب محبت الاهی پیروی و متابعت از رسول خدا(ص) است؛ به دلیل آیۀ شریفه که میفرماید: "قل ان کنتم تحبون الله، فاتبعونی، یحببکم الله..."؛[15] بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد.
ابن عربی در وجه ارتباط بین پیروی از پیامبر(ص) و محبت خدا میگوید: اگر خداوند پیروی از پیامبر(ص) را عامل محبت بر شمرده، به آن دلیل است که رسول جلوۀ حق در آیینۀ عالم است.[16] بنابراین، از نگاه ابن عربی هیچکس نمیتواند بدون تبعیت از رسول(ص) محبوب حضرت حق گردد؛ زیرا پیامبر(ص) هم تابع دستورات الاهی است، بدین ترتیب تبعیت هم در پیامبر(ص) و هم در پیروانش انگیزهی محبت خدا است.[17]
- جهاد و مبارزه: جهاد و مبارزه در راه خدا از دیگر عوامل دستیابی به محبت الاهی است. مجاهدان در راه خدا از محبوبان راستین خدایند و از محبت خاص خدایی برخوردارند؛ زیرا که آنان از هیچ تلاش و کوششی در راه پیشبرد اهداف الاهی دریغ نمیکنند. آنان با جان و مال در تمامی جبهههای نبرد حق و باطل حضور دارند، چه در میدانهای رزم و چه در جبهههای فرهنگی به مبارزه با دشمنان دین بر میخیزند و از ارزشهای الاهی حفاظت میکنند. مجاهدان و مبارزان در راه خدا، مانند سدهایی میمانند که از ورود نقص و خلل در مسیر حق جلوگیری میکنند و راه را بر شیطان میبندند، آنان اجازه نمیدهند دین خدا مورد تهدید واقع شود، بدین سبب محبوب خدایند.
- توبه: بازگشت، ندامت و پشیمانی از گناهان و روی آوردن و پناه آوردن به لطف و رحمت بیکران خداوندی موجب جلب محبت خدا است. توبهی از گناه رشتۀ محبت را گره مجدد خواهد زد و بنده را به خدا نزدیکتر خواهد کرد و ابواب محبت و رحمت ویژه خداوند را باز میکند. با توبه بندۀ عاصی و گناهکار، از راه لطف و عنایت پروردگار تبدیل به دوست و محبوب خداوند میشود.
- انفاق کنندگان: دادن صدقه و انفاق موجب جلب محبت خداوند است و خداوند انفاق کنندگان را دوست دارد. صدقه و انفاق در حقیقت سپاسگزاری در برابر نعمتهای الاهی و پیروی از فرمان او است.[18]
- ایمان و عمل صالح: ایمان و عمل صالح از دیگر عوامل جلب رضایت و محبوبیت خدا است؛ چون پاداش الاهی و نجات، در گرو ایمان توأم با عمل صالح است. بنابراین، ایمان بدون عمل موجب پاداش و نجات نخواهد بود و محبت الاهی را – که از مفهوم "لایحب الظالمین"؛[19] خدا ظالمان را دوست ندارد، به دست میآید – در پی نخواهد داشت.[20]
- احسان: احسان و نیکوکاری از دیگر راههای پیمودن مسیر محبت الاهی است.[21]
- طهارت و پاکی: خداوند متعال پس از بیان عبادتهایی؛ مانند غسل، وضو و تیمم میفرماید: راز این دستور(دستور به انجام عبادات) آن است که انسانها پاک و طاهر شوند: "... ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم..."؛[22] خداوند نمیخواهد مشکلی برای شما ایجاد کند، بلکه میخواهد شما را پاک سازد. بنابراین، هر فرمانی که خدای سبحان صادر میکند، اعم از فرامین و دستورهای عبادی و ... سرّش همان طهارت روح و باطن است.[23]و ... .
در همین راستا برخی از مفسران میگویند: در اینکه خداوند مثلاً صابران را دوست دارد و یا متوکلین و یا مقسطین را، این دوست داشتن در حقیقت بازگشتش به این است که توکل محبوب خدا است و متوکل هم به دلیل اینکه توکل دارد محبوب خدا است.[24]
البته ممکن است، انسان اهل توکل یا صابر، اوصاف دیگری داشته باشد که محبوب خدا نباشد، اما توکل و صبر او محبوب خدا است. اما اگر انسان طوری شد که جز خدا چیزی نخواست و تمام مسیرهای کمال را پیمود، آن وقت ذات این انسان محبوب خداوند واقع میشود و پس از آن همۀ اوصاف و افعالش محبوب خدا میگردد.[25]
اگر چنین شد و خدای متعال نسبت به انسانی محبت داشت همۀ نظام آفرینش به او مهر میورزند؛ چرا که همۀ آنها تابع ارادۀ الاهی هستند. این مقام از برجستهترین مقامهای انسانی است. خداوند محبوب کسی باشد مهم نیست، آنچه بسیار مهم است این است که انسانی محبوب خدا شود.[26]
بنابراین، اگر چنین شد که انسان حبیب الله شد، آن وقت کار او کار خدا است، حرف او حرف خدا است و ... و آثار خدایی در او ظهور پیدا میکند.
در حدیث معروف قرب نوافل از رسول خدا(ص) آمده که خدای متعال به من فرمود: "ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الیّ بالنافلة حتی احبه..."؛[27] هیچ چیز به اندازۀ انجام واجبات بنده را به من نزدیک نمیکند، اما بندۀ من از راه نوافل(مستحبات) و انجام عبادتهای مستحب به من نزدیک میشود، تا آنجا که محبوب من میگردد، اگر محبوب من شد، آنگاه من زبان او میشوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت زبان او درآمده است سخن میگوید و چشم او میشوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت چشم او درآمده است میبیند.
بر همین اساس، کلام مؤمنی که محبوب خدا شد به منزلۀ کلام خدا است.[28]
همچنین اگر انسان محبوب خداوند واقع شد بالاتر از محبوبیت، خداوند عاشق او میشود. بر اساس حدیث وارده از پیامبر(ص) که فرمود: "اذا احب الله عبداً عشقه و عشق علیه، فیقول عبدی انت عاشقی و محبی و انا عاشق لک و محب لک، ان اردت او لم ترد"؛[29] زمانی که بندهای محبوب خدا میشود، خداوند او را عاشق خویش میگرداند و خود نیز به او عشق میورزد. سپس میگوید: بنده من تو عاشق و دوستدار منی و من نیز عاشق و محب تو هستم، چه بخواهی چه نخواهی.
نتیجه آنکه راههای مختلفی برای رسیدن به مقام محبت باری تعالی و درک این فیض وجود دارد، که از جملۀ آنها، صبر، توبه، تقوا و ... و به طور خلاصه، ترک محرمات و انجام فرایض و واجبات الاهی و انجام مستحبات است.
[1]. جبران مسعود، فرهنگ الرائد، ج 2، ص 1551، واژه «حب».
[2]. کاشفی، محمد رضا، آئین مهرورزی، ص 99 – 102؛ ابن سینا، رسالۀ عشق، ص 4 – 6.
[3]. آل عمران، 146.
[4]. همان، 76.
[5]. همان، 159.
[6]. بقره، 222.
[7]. همان، 195.
[8]. صف، 4.
[9]. مائده، 42.
[10]. شبر، سید عبدالله، کتاب الاخلاق، (ترجمه)، ص 412 – 413.
[11]. طباطبائی، فاطمه، سخن عشق، ص 171، تهران، چاپ اول، 1380ش.
[12]. احزاب، 4.
[13]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 503، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[14]. عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ض 337.
[15]. آل عمران، 31.
[16]. فتوحات مکیه، ج 2، ص 336.
[17]. سخن عشق، ص 171.
[18]. همان، ج 2، ص 274.
[19]. آل عمران، 57.
[20]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ج 2، ص 446، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، 1386ش.
[21]. بقره، 195.
[22]. مائده، 6.
[23]. جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص 86 – 87، قم، اسراء، چاپ چهارم، 1380ش
[24]. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ج 12، ص 252، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ش.
[25]. همان، ص 256.
[26]. همان، ص 254.
[27]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 352، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[28]. سخن عشق، ص 278.
[29]. همان، ص 34.