لطفا صبرکنید
بازدید
24874
24874
آخرین بروزرسانی:
1392/07/14
کد سایت
fa35059
کد بایگانی
42417
نمایه
منع کتابت حدیث و فرمان عمر بن عبدالعزیز
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
اصطلاحات
حدیث ، روایت|عمر بن خطاب
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی|سرفصلهای قرآنی|شخصیتها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
خلیفه دوم، نگارش حدیث را ممنوع کرد. کدام خلیفه بعد از او فرمان رسمی به لغو این ممنوعیت داد؟
پرسش
بخش نامه «انظروا حدیث رسول الله فاکتبوه فإنی خفت دروس العلم و ذهاب أهله» از سوی چه کسی صادر شد؟ آنرا توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
حدیث پیامبر(ص) بعد از ایشان نوشته و تدوین نشد و حکم ممنوعیت نگارش تا اوائل قرن دوم در فضای حدیثی اهل سنت ادامه داشت. از ابتدای قرن دوم هجری، حدیث پیامبر(ص) وارد مرحله تدوین و نگارش شد، و این امر به طور رسمی با فرمان عمر بن عبدالعزیز(از خلفای اموی) به ابی بکر بن عمرو بن حزم و بعد از حدود صد سال که سنن و احادیث پیامبر(ص) در معرض تلف و نابودی قرار گرفت شروع شد.
پاسخ تفصیلی
دین اسلام به عنوان دین خاتم، معجزه جاویدش را قرآنی نام میبرد که در واقع یک کتاب است. اولین آیاتی که نازل میشود، امر به قرائت است و از خدای جهانیان به عنوان معلّمی که به وسیله قلم میآموزد، یاد میکند.[1]
پیامبر اکرم(ص) بارها امر به کتابت و نوشتن علم نموده و فرموده: «علم را در بند آورید!» پرسیده شد چگونه؟ فرمود: «با نوشتن آن».[2] و پیروانش را به علمآموزی دعوت کرده و کسانی که نوشتن میدانستند را کنار خود جمع میکرد. به برخی از اصحاب که توانایی نوشتن داشتند میفرمود: «هر آنچه از من شنیدید (یا دیدید) بنویسید».[3] با همه این توصیفات، واضح است که نوشتن احادیث پیامبر اسلام(ص) به عنوان رهبر الهی مردم، امر معقول و پسندیدهای بود.
اما متأسفانه به دلائل مختلفی؛[4] حدیث پیامبر(ص) بعد از ایشان نوشته و تدوین نشد و حکم ممنوعیت نگارش تا اوائل قرن دوم در فضای حدیثی اهل سنت ادامه داشت.
از ابتدای قرن دوم هجری، حدیث پیامبر(ص) وارد مرحله تدوین و نگارش شد، و این امر به طور رسمی با فرمان عمر بن عبدالعزیز (از خلفای اموی) به ابی بکر بن عمرو بن حزم - بعد از حدود صد سال که سنن و احادیث پیامبر(ص) در معرض تلف و نابودی قرار داشت - آغاز شد. وی در این فرمان گفت: «هر آنچه از حدیث رسول خدا(ص) و عمره بنت عبدالرحمان،[5] دست یافتی بنویس و یادداشت کن! چرا که میترسم علم و صاحبانش از بین بروند»،[6] و چون برترین مدرسه در بین مدارس حدیثی اهل سنت، و به عبارتی مرکز حدیث؛ شهر مدینه بود، عمر بن عبدالعزیز این پیام را برای والی مدینه فرستاد.
اثرات این دستور در نگارش حدیث پیامبر(ص)
این دستور اگرچه دیر هنگام بود، ولی منشأ خیر و باعث جلوگیری از نابودی بیشتر احادیث و سنت پیامبر(ص) گشت. اهل سنت به سرعت مشغول نوشتن سنن و احادیث پیامبر(ص) شدند، اما متأسفانه در طی این چند دهه، بسیاری از روایات و سنن پیامبر(ص) از بین رفته و یا با نظرات صحابه مخلوط شده و یا به دست وضاعین تغییر یافته بود؛ لذا مطابق پارهای از روایات مالک بن انس نویسنده کتاب «موطأ»، مطالب کتاب خود را از انبوه بیشماری از حدیث و فتاوا گزینش نمود و به تدریج روایاتی را حذف نمود تا اینکه در نهایت تعداد روایات کتاب به 500 حدیث رسید.[7]
احمد بن حنبل نیز در وصیت خود به فرزندانش میگوید: من روایات این کتاب را از بین 750 هزار حدیث انتخاب کردهام![8] و یا بخاری صاحب «الصحیح» میگوید: من کتاب «الصحیح» را از بین ششصد هزار حدیث که بین خود و خدای من، حجت بود انتخاب کردم.[9]
جالب اینکه بخاری از میان این تعداد کثیر روایات، تنها 7275 روایت را برگزیده و مابقی را رد کرده است.[10] رد احادیث پیامبر اکرم(ص) در کتب اهل سنت به این دوران ختم نشد، بلکه برخی از معاصرین مانند ناصر الدین البانی (م 1420 هـ.ق) نیز تعداد زیادی از احادیث پیامبر را رد کرده و نپذیرفته است. وی در کتاب «منزلة السنة فی الإسلام» میگوید: «آن سنتی برای ما اهمیت دارد که وصول آن از نبی اکرم ثابت شده باشد، نه برخی از سنن رسول خدا که در لابلای کتابهای اخلاقی، تفسیری، فقهی و... که اکثر آنها ضعیف و موضوعه هستند، به دست ما رسیده باشد. من تا کنون حدود چهار هزار از این گونه احادیث را جمع آوری کرده و در کتاب دیگرم به نام «سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة» جمع آوری کردم».[11]
در پایان باید گفت که مسئولیت اختلافاتی که در نسبت احادیث به پیامبر گرامی اسلام عنوان میشود، بر عهدهی افرادی است که یک قرن در نگارش سخنان ایشان اهمال و کوتاهی کردهاند.
پیامبر اکرم(ص) بارها امر به کتابت و نوشتن علم نموده و فرموده: «علم را در بند آورید!» پرسیده شد چگونه؟ فرمود: «با نوشتن آن».[2] و پیروانش را به علمآموزی دعوت کرده و کسانی که نوشتن میدانستند را کنار خود جمع میکرد. به برخی از اصحاب که توانایی نوشتن داشتند میفرمود: «هر آنچه از من شنیدید (یا دیدید) بنویسید».[3] با همه این توصیفات، واضح است که نوشتن احادیث پیامبر اسلام(ص) به عنوان رهبر الهی مردم، امر معقول و پسندیدهای بود.
اما متأسفانه به دلائل مختلفی؛[4] حدیث پیامبر(ص) بعد از ایشان نوشته و تدوین نشد و حکم ممنوعیت نگارش تا اوائل قرن دوم در فضای حدیثی اهل سنت ادامه داشت.
از ابتدای قرن دوم هجری، حدیث پیامبر(ص) وارد مرحله تدوین و نگارش شد، و این امر به طور رسمی با فرمان عمر بن عبدالعزیز (از خلفای اموی) به ابی بکر بن عمرو بن حزم - بعد از حدود صد سال که سنن و احادیث پیامبر(ص) در معرض تلف و نابودی قرار داشت - آغاز شد. وی در این فرمان گفت: «هر آنچه از حدیث رسول خدا(ص) و عمره بنت عبدالرحمان،[5] دست یافتی بنویس و یادداشت کن! چرا که میترسم علم و صاحبانش از بین بروند»،[6] و چون برترین مدرسه در بین مدارس حدیثی اهل سنت، و به عبارتی مرکز حدیث؛ شهر مدینه بود، عمر بن عبدالعزیز این پیام را برای والی مدینه فرستاد.
اثرات این دستور در نگارش حدیث پیامبر(ص)
این دستور اگرچه دیر هنگام بود، ولی منشأ خیر و باعث جلوگیری از نابودی بیشتر احادیث و سنت پیامبر(ص) گشت. اهل سنت به سرعت مشغول نوشتن سنن و احادیث پیامبر(ص) شدند، اما متأسفانه در طی این چند دهه، بسیاری از روایات و سنن پیامبر(ص) از بین رفته و یا با نظرات صحابه مخلوط شده و یا به دست وضاعین تغییر یافته بود؛ لذا مطابق پارهای از روایات مالک بن انس نویسنده کتاب «موطأ»، مطالب کتاب خود را از انبوه بیشماری از حدیث و فتاوا گزینش نمود و به تدریج روایاتی را حذف نمود تا اینکه در نهایت تعداد روایات کتاب به 500 حدیث رسید.[7]
احمد بن حنبل نیز در وصیت خود به فرزندانش میگوید: من روایات این کتاب را از بین 750 هزار حدیث انتخاب کردهام![8] و یا بخاری صاحب «الصحیح» میگوید: من کتاب «الصحیح» را از بین ششصد هزار حدیث که بین خود و خدای من، حجت بود انتخاب کردم.[9]
جالب اینکه بخاری از میان این تعداد کثیر روایات، تنها 7275 روایت را برگزیده و مابقی را رد کرده است.[10] رد احادیث پیامبر اکرم(ص) در کتب اهل سنت به این دوران ختم نشد، بلکه برخی از معاصرین مانند ناصر الدین البانی (م 1420 هـ.ق) نیز تعداد زیادی از احادیث پیامبر را رد کرده و نپذیرفته است. وی در کتاب «منزلة السنة فی الإسلام» میگوید: «آن سنتی برای ما اهمیت دارد که وصول آن از نبی اکرم ثابت شده باشد، نه برخی از سنن رسول خدا که در لابلای کتابهای اخلاقی، تفسیری، فقهی و... که اکثر آنها ضعیف و موضوعه هستند، به دست ما رسیده باشد. من تا کنون حدود چهار هزار از این گونه احادیث را جمع آوری کرده و در کتاب دیگرم به نام «سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة» جمع آوری کردم».[11]
در پایان باید گفت که مسئولیت اختلافاتی که در نسبت احادیث به پیامبر گرامی اسلام عنوان میشود، بر عهدهی افرادی است که یک قرن در نگارش سخنان ایشان اهمال و کوتاهی کردهاند.
[1]. علق، 1 – 4؛ همچنین ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 13، باب 12، «بَابُ اسْتِحْبَابِ تَعَلُّمِ الْکِتَابَةِ وَ الْحِسَابِ وَ آدَابِ الْکِتَابَةِ»، ص 258، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ مَا مَعْنَاهُ أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) لَا یُمْکِنُ إِلَّا أَنْ أَکْتُبَ مَا أَسْمَعُهُ مِنْکَ مِنَ الْأَحَادِیثِ لِئَلَّا أَنْسَاهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ اکْتُبْ فَإِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ بِالْقَلَمِ قَالَ وَ الْقَلَمُ مِنَ اللَّهِ نِعْمَةٌ عَظِیمَةٌ وَ لَوْ لَا الْقَلَمُ لَمْ یَسْتَقِمِ الْمُلْکُ وَ الدِّینُ وَ لَمْ یَکُنْ عَیْشٌ صَالِحٌ»؛ عبدالله بن عمر میگوید: به پیامبر(ص) گفتم چارهای نیست جز آنکه احادیث شما را بنویسم تا فراموش نکنم، آیا جایز است؟ پیامبر فرمود: «بنویس؛ زیرا خداوند علم را به وسیله قلم تعلیم داده و قلم از نعمتهای بزرگ خداوند است و اگر قلم نبود؛ امور دین و دنیای مردم مختل میشد و زندگی سعادتمندانه شکل نمیگرفت».
[2]. قَیِّدُوا الْعِلْمَ قِیلَ وَ مَا تَقْیِیدُهُ قَالَ کِتَابَتُه، نک: شهید ثانی، منیة المرید، محقق و مصحح: مختاری، رضا، ص 340، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق.
[3]. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج 2، ص 66، مکتبة الریاض، ریاض، بیتا.
[4]. برای آگاهی از این دلائل ر.ک: «منع نشر حدیث و تشویق پیامبر اسلام(ص) به نگارش حدیث»، سؤال 4820.
[5]. عمره بنت عبدالرحمان از شاگردان عائشه؛ همسر پیامبر گرامی اسلام(ص) بود که احادیث زیادی را از پیامبر، از طریق عائشه در اختیار داشت، به همین علت در این نامه تأکید شده است که به احادیث او نیز اعتناء شود. ر. ک: ابن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص295، بیروت، دار الکتب، 1410ق.
[6]. «کتب عمر بن عبد العزیز إلى أبی بکر بن عمرو بن حزم: أن انظر ما کان من حدیث رسول الله صلى الله علیه و سلم، و حدیث عمرة بنت عبد الرحمن فاکتبه، فإنی قد خفت دروس العلم، و ذهاب أهله»؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: محمودی، محمد باقر، ج 8، ص 202، مؤسسة أعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1394ق.
[7]. معارف، مجید، جوامع حدیثی اهل سنت، ص 29، نشر سمت، تهران، 1385ش.
[8]. به نقل از: جوامع حدیثی اهل سنت، ص 51.
[9]. به نقل از: مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص36، نشر سمت، تهران، 1376ش.
[10] . تاریخ حدیث، ص 39.
[11]. آلبانی، محمد، منزلة السنة فی الإسلام، ص20، الدار السلفیة،کویت، 1404ق.
نظرات