لطفا صبرکنید
بازدید
8506
8506
آخرین بروزرسانی:
1396/10/24
کد سایت
fa70127
کد بایگانی
85870
نمایه
منع پیامبر(ص) از تکرار کلمات جبرئیل هنگام نزول قرآن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|وحی، نبوت و عصمت
اصطلاحات
وحی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا پیامبر اسلام(ص) قبل از نزول کامل وحی، در خواندن آیات قرآن عجله میکرد که خداوند ایشان را از این کار منع کرد؟!
پرسش
آیا نهیای که در آیه «لا تحرک به لسانک .....»، آمده مربوط به نزول دفعی قرآن بوده است؟
پاسخ اجمالی
خدای متعال در توصیف روز رستاخیز در سوره قیامت، پس از بیان چندین آیه موقتاً رشته سخن در باره قیامت و احوال مؤمنان و کافران را رها کرده، و تذکری در باره دریافت قرآن به پیامبرش داده و میفرماید:
«لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ»؛[1] زبانت را حرکت مده تا در خواندن قرآن عجله کنی! این وظیفه ما است که قرآن را در سینهات جا داده و بر زبانت جاری کنیم! پس هر گاه آنرا خواندیم، از خواندنش پیروى کن، پس بیان آن (نیز) بر عهده ما است.
در بیان مناسبت این آیات در وسط آیات مربوط به قیامت، مفسران اقوالی را نقل کردهاند که برخی از آنها را بیان میکنیم:
1. آنچه از سیاق آیات چهارگانه به ضمیمه آیات قبل و بعد که روز قیامت را توصیف میکند بر میآید، این است که این چهار آیه در بین آیات قبل و بعدش جملات معترضهاى است که با ارائه ادب الهى، رسول خدا(ص) را مکلف میکند که در هنگام گرفتن آنچه به وى وحى میشود رعایت آن ادب را نموده، قبل از آنکه وحى تمام شود، آیاتى را که هنوز به طور کامل ابلاغ نشده نخواند، و زبان خود را به خواندن آن حرکت ندهد؛ لذا این آیات در معناى آیه 114 طه است که میفرماید: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ»؛ پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود.
بنابر این، گفتار در آیات مورد بحث؛ مانند سفارش یک گوینده از ما انسانها است که در ضمن سخنى که با شنونده خود داریم، و او بخواهد با یک یا دو کلمه سخن ما را تکمیل کند، و آنچه در صدد گفتنش هستیم را قبل از اینکه ما به زبان بیاوریم او به زبان بیاورد، و ما احساس کنیم که این عمل وى نمیگذارد که سخن ما را به طور کامل بفهمد، سخنش را قطع میکنیم و به وى میگوییم در سخن من عجله مکن، و چیزی نگو تا سخن مرا بهتر بفهمى، بعد از این تذکر، مجدداً به سخن خود ادامه میدهیم. بنابر این در این جمله که فرمود: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ»، خطاب به رسول خدا(ص) است، و دو ضمیر "به" به قرآنى که به او وحى شده، و یا به وحى بر میگردد، و معناى آن این است که: زبان خود را به وحى حرکت مده، تا به عجله وحى را گرفته باشى، و چیزى را که هنوز ما نخواندهایم در خواندنش از ما پیشى گرفته باشى.[2]
2. ابن عبّاس میگوید: وقتى قرآن بر پیامبر(ص) نازل میشد، آنحضرت به جهت حرص و علاقهاى که به حفظ و ضبط آن داشت، با حرکت دادن زبانش براى خواندن آن، شتاب و عجله میکرد، از ترس اینکه مبادا آنرا فراموش کند. در نتیجه خداوند او را از این تعجیل منع فرمود و گفت اى رسول ما زبان خود را مجنبان و حرکت مده تا بفرا گرفتن آن تعجیل کنى که خود ما آنرا براى تو جمع میکنیم.[3]
3. در روایت سعید بن جبیر است که حضرت رسول(ص) عجله میکرد و زبان خود را قبل از فراغت جبرئیل از وحى قرآن، حرکت میداد به جهت سختى و دشواری در حفظ آن؛ لذا خداوند سبحان فرمود زبان خود را حرکت مده و مجنبان به وحى و یا به قرآن؛ یعنى در قرائت و فرا گرفتن قرآن تعجیل مکن.[4]
4. تفسیر دیگری که مفسران بسیار اندکی آنرا گفتهاند؛[5] این است که مخاطب در این آیات گنهکاران در قیامتاند که به آنها دستور داده میشود نامه اعمال خود را بخوانند و حسابگر خویش باشند، و به آنها گفته میشود در خواندن آن عجله نکنید. طبیعى است آنها به هنگام خواندن نامه عمل خود وقتى به "سیئات" میرسند ناراحت میشوند، و میخواهند با عجله از آن بگذرند، این دستور به آنها داده میشود و آنها را از عجله باز میدارد، و موظف میشوند هنگامى که فرشتگان الهى نامه اعمال آنها را میخوانند آنان نیز از فرشتگان پیروى کنند.
بر اساس این تفسیر، آیات 16 تا 19 این سوره جمله معترضه نیستند، بلکه با آیات گذشته و آینده هماهنگ بوده، و تمامی آنها با هم پیوند دارند؛ چرا که همه آنها مربوط به احوال قیامت و معاد است.
البته این تفسیر از آیات چهارگانه، بویژه با توجه به ذکر نام قرآن در آیات بعد، بسیار بعید به نظر میرسد، و اصولاً لحن آیات به خوبى نشان میدهد که این تفسیر نمیتواند مورد نظر قرآن باشد.[6]
5. البته برخی از مفسران آنرا به بحث نزول دفعی و تدریجی ارتباط داده و میگویند؛ همانگونه که میدانیم قرآن داراى دو نزول است: "نزول دفعى" یعنى همه قرآن یکجا در "شب قدر" بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شد، و "نزول تدریجى" که در طى 23 سال صورت گرفته است. پیامبر(ص) به دلیل عجلهاى که در ابلاغ دعوت داشت، گاه قبل از نزول تدریجى، و یا همراه آن آیات را تلاوت میکرد؛ لذا در اینجا به وی دستور داده شد که از این کار خود دارى کند، و بگذارد هر آیهاى در موقع خود تلاوت و ابلاغ گردد.[7]
گفتنی است که برخی از مفسران معتقدند نهیای که در آیه «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»، آمده از این جهت نیست که پیامبر(ص) اقدام به تعجیل در قرائت کرده باشد، بلکه این آیه مانند آیه «وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ»،[8] بوده و معلوم است که رسول خدا(ص) هرگز اطاعت از کافران و منافقان نداشت.[9] به عبارتی این آیه قرآن، تأکید مجددی است بر آنچه خود پیامبر(ص) نیز ملتزم به انجام آن بوده است.
«لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ»؛[1] زبانت را حرکت مده تا در خواندن قرآن عجله کنی! این وظیفه ما است که قرآن را در سینهات جا داده و بر زبانت جاری کنیم! پس هر گاه آنرا خواندیم، از خواندنش پیروى کن، پس بیان آن (نیز) بر عهده ما است.
در بیان مناسبت این آیات در وسط آیات مربوط به قیامت، مفسران اقوالی را نقل کردهاند که برخی از آنها را بیان میکنیم:
1. آنچه از سیاق آیات چهارگانه به ضمیمه آیات قبل و بعد که روز قیامت را توصیف میکند بر میآید، این است که این چهار آیه در بین آیات قبل و بعدش جملات معترضهاى است که با ارائه ادب الهى، رسول خدا(ص) را مکلف میکند که در هنگام گرفتن آنچه به وى وحى میشود رعایت آن ادب را نموده، قبل از آنکه وحى تمام شود، آیاتى را که هنوز به طور کامل ابلاغ نشده نخواند، و زبان خود را به خواندن آن حرکت ندهد؛ لذا این آیات در معناى آیه 114 طه است که میفرماید: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ»؛ پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود.
بنابر این، گفتار در آیات مورد بحث؛ مانند سفارش یک گوینده از ما انسانها است که در ضمن سخنى که با شنونده خود داریم، و او بخواهد با یک یا دو کلمه سخن ما را تکمیل کند، و آنچه در صدد گفتنش هستیم را قبل از اینکه ما به زبان بیاوریم او به زبان بیاورد، و ما احساس کنیم که این عمل وى نمیگذارد که سخن ما را به طور کامل بفهمد، سخنش را قطع میکنیم و به وى میگوییم در سخن من عجله مکن، و چیزی نگو تا سخن مرا بهتر بفهمى، بعد از این تذکر، مجدداً به سخن خود ادامه میدهیم. بنابر این در این جمله که فرمود: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ»، خطاب به رسول خدا(ص) است، و دو ضمیر "به" به قرآنى که به او وحى شده، و یا به وحى بر میگردد، و معناى آن این است که: زبان خود را به وحى حرکت مده، تا به عجله وحى را گرفته باشى، و چیزى را که هنوز ما نخواندهایم در خواندنش از ما پیشى گرفته باشى.[2]
2. ابن عبّاس میگوید: وقتى قرآن بر پیامبر(ص) نازل میشد، آنحضرت به جهت حرص و علاقهاى که به حفظ و ضبط آن داشت، با حرکت دادن زبانش براى خواندن آن، شتاب و عجله میکرد، از ترس اینکه مبادا آنرا فراموش کند. در نتیجه خداوند او را از این تعجیل منع فرمود و گفت اى رسول ما زبان خود را مجنبان و حرکت مده تا بفرا گرفتن آن تعجیل کنى که خود ما آنرا براى تو جمع میکنیم.[3]
3. در روایت سعید بن جبیر است که حضرت رسول(ص) عجله میکرد و زبان خود را قبل از فراغت جبرئیل از وحى قرآن، حرکت میداد به جهت سختى و دشواری در حفظ آن؛ لذا خداوند سبحان فرمود زبان خود را حرکت مده و مجنبان به وحى و یا به قرآن؛ یعنى در قرائت و فرا گرفتن قرآن تعجیل مکن.[4]
4. تفسیر دیگری که مفسران بسیار اندکی آنرا گفتهاند؛[5] این است که مخاطب در این آیات گنهکاران در قیامتاند که به آنها دستور داده میشود نامه اعمال خود را بخوانند و حسابگر خویش باشند، و به آنها گفته میشود در خواندن آن عجله نکنید. طبیعى است آنها به هنگام خواندن نامه عمل خود وقتى به "سیئات" میرسند ناراحت میشوند، و میخواهند با عجله از آن بگذرند، این دستور به آنها داده میشود و آنها را از عجله باز میدارد، و موظف میشوند هنگامى که فرشتگان الهى نامه اعمال آنها را میخوانند آنان نیز از فرشتگان پیروى کنند.
بر اساس این تفسیر، آیات 16 تا 19 این سوره جمله معترضه نیستند، بلکه با آیات گذشته و آینده هماهنگ بوده، و تمامی آنها با هم پیوند دارند؛ چرا که همه آنها مربوط به احوال قیامت و معاد است.
البته این تفسیر از آیات چهارگانه، بویژه با توجه به ذکر نام قرآن در آیات بعد، بسیار بعید به نظر میرسد، و اصولاً لحن آیات به خوبى نشان میدهد که این تفسیر نمیتواند مورد نظر قرآن باشد.[6]
5. البته برخی از مفسران آنرا به بحث نزول دفعی و تدریجی ارتباط داده و میگویند؛ همانگونه که میدانیم قرآن داراى دو نزول است: "نزول دفعى" یعنى همه قرآن یکجا در "شب قدر" بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شد، و "نزول تدریجى" که در طى 23 سال صورت گرفته است. پیامبر(ص) به دلیل عجلهاى که در ابلاغ دعوت داشت، گاه قبل از نزول تدریجى، و یا همراه آن آیات را تلاوت میکرد؛ لذا در اینجا به وی دستور داده شد که از این کار خود دارى کند، و بگذارد هر آیهاى در موقع خود تلاوت و ابلاغ گردد.[7]
گفتنی است که برخی از مفسران معتقدند نهیای که در آیه «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»، آمده از این جهت نیست که پیامبر(ص) اقدام به تعجیل در قرائت کرده باشد، بلکه این آیه مانند آیه «وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ»،[8] بوده و معلوم است که رسول خدا(ص) هرگز اطاعت از کافران و منافقان نداشت.[9] به عبارتی این آیه قرآن، تأکید مجددی است بر آنچه خود پیامبر(ص) نیز ملتزم به انجام آن بوده است.
[1]. قیامت، 16- 19.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 109، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 600، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 5، ص 463، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[5]. طبرسی این قول را از بلخی نقل می کند. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 600.
[6]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 25، ص 297، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 29، ص 280، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365ش.
[7]. همان.
[8]. احزاب، 48.
[9]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 20، ص 53، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
نظرات