لطفا صبرکنید
بازدید
7762
7762
آخرین بروزرسانی:
1397/09/01
کد سایت
fa70940
کد بایگانی
86684
نمایه
وابسته بودن شناخت پیامبر(ص) و امام(ع) بر شناخت خدای تعالی
طبقه بندی موضوعی
دعا|معرفت شناسی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا برخی دعاها، شناخت پیامبر(ص) را تنها بعد از شناخت خداوند، امکانپذیر میداند؟ آیا موضوع برعکس نبوده و نباید از طریق پیامبران خدا را بشناسیم؟!
پرسش
چرا در دعای «اللهم عرفنی نفسک و فإنّک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک...»، از خدا میخواهیم خودش را به ما بشناساند که اگر خدا را نشناسیم، پیامبرش را نمیشناسیم و میخواهیم تا پیامبرش را به ما بشناساند که اگر او را نشناسیم حجتش را نمیشناسیم، و اگر حجتش را نشناسیم گمراه میشویم؟ مگر عقیده بر این نیست که باید از حجت به خدا برسیم؟ پس در این دعا آمده که از خدا باید به حجت برسیم. در این صورت که اگر خدا خودش را به ما بشناساند. پس نیازی به حجت نیست؟
پاسخ اجمالی
امام صادق(ع) به زراره سفارش فرمود تا در زمان غیبت امام مهدی(عج) این دعا خوانده شود: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»؛[1]
خدایا، خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانى، نمیتوانم پیامبرت را بشناسم. خدایا، پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبر خود را به من نشناسانى، نمیتوانم حجت تو را بشناسم. خدایا، حجت خود را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانى، در دین خود گمراه میشوم.
در این دعا، شناخت پیامبر، بر شناخت خداوند و شناخت امام را بر شناخت پیامبر منوط و وابسته شده است.[2]
در این زمینه باید گفت که معرفت و شناخت پیامبران الهی را میتوان از جهاتی وابسته به معرفت و شناخت خداوند متعال دانست:
1. از باب قاعده لطف: خدا باید پیامبرانی بفرستد تا انسانها را به سعادت و رستگاری راهنمایی کند. از سوی دیگر؛ انجام فعل قبیح بر او محال است؛ لذا خدا وظیفه رساندن انسان به سعادت را به دست یک انسان دروغگو نمیسپارد. در نتیجه کسی که خدا را نشناسد، نمیتواند پیامبرش را بشناسد.[3] به عبارت دیگر، خلقت انسان بدون تکلیف و امر و نهی و ثواب و عقاب امر بیهودهای است که خداوند آنرا انجام نمیدهد؛ از اینرو باید خداوند انسانی را مأمور کند تا معلم وی در بیان این تکلیف و امر و نهی او باشد. در نتیجه کسی که خدا را با این اوصاف نشناسد، نمیتواند پیامبر او را بشناسد.[4]
2. عظمت پیامبر، وابسته به عظمت خداوند متعال است؛ لذا هر چه از خدا با عظمت بیشتری یاد شود، از پیامبر او نیز با عظمت بیشتری یاد خواهد شد. و کسی که خداوند را تصدیق نکند، چگونه پیامبر او را تصدیق خواهد کرد؟[5]
3. کسی که اعتقاد دارد که خداوند دیده نمیشود، باید به این اعتقاد برسد که بین انسان و خداوند باید واسطهای باشد.[6]
4. اصل وجود خدا با عقل انسان - حتی اگر هیچ پیامبری نباشد - اثباتپذیر است و پیامبران تنها برای این آمدهاند که خردهای به گور خفته انسان را بیدار کنند: «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛[7]
5. در نهایت و با آنکه انسانها - حتی بدون وجود هیچ پیامبری - میتوانند وجود خدا را اثبات کنند، اما شناخت بیشتر و کامل خدا و وظایفی که خدا بر عهده انسانها گذاشته جز با شناخت پیامبران و ایمان به آنها امکانپذیر نیست و همین موضوع سبب ارسال پیامبران شده است.
خدایا، خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانى، نمیتوانم پیامبرت را بشناسم. خدایا، پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبر خود را به من نشناسانى، نمیتوانم حجت تو را بشناسم. خدایا، حجت خود را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانى، در دین خود گمراه میشوم.
در این دعا، شناخت پیامبر، بر شناخت خداوند و شناخت امام را بر شناخت پیامبر منوط و وابسته شده است.[2]
در این زمینه باید گفت که معرفت و شناخت پیامبران الهی را میتوان از جهاتی وابسته به معرفت و شناخت خداوند متعال دانست:
1. از باب قاعده لطف: خدا باید پیامبرانی بفرستد تا انسانها را به سعادت و رستگاری راهنمایی کند. از سوی دیگر؛ انجام فعل قبیح بر او محال است؛ لذا خدا وظیفه رساندن انسان به سعادت را به دست یک انسان دروغگو نمیسپارد. در نتیجه کسی که خدا را نشناسد، نمیتواند پیامبرش را بشناسد.[3] به عبارت دیگر، خلقت انسان بدون تکلیف و امر و نهی و ثواب و عقاب امر بیهودهای است که خداوند آنرا انجام نمیدهد؛ از اینرو باید خداوند انسانی را مأمور کند تا معلم وی در بیان این تکلیف و امر و نهی او باشد. در نتیجه کسی که خدا را با این اوصاف نشناسد، نمیتواند پیامبر او را بشناسد.[4]
2. عظمت پیامبر، وابسته به عظمت خداوند متعال است؛ لذا هر چه از خدا با عظمت بیشتری یاد شود، از پیامبر او نیز با عظمت بیشتری یاد خواهد شد. و کسی که خداوند را تصدیق نکند، چگونه پیامبر او را تصدیق خواهد کرد؟[5]
3. کسی که اعتقاد دارد که خداوند دیده نمیشود، باید به این اعتقاد برسد که بین انسان و خداوند باید واسطهای باشد.[6]
4. اصل وجود خدا با عقل انسان - حتی اگر هیچ پیامبری نباشد - اثباتپذیر است و پیامبران تنها برای این آمدهاند که خردهای به گور خفته انسان را بیدار کنند: «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛[7]
5. در نهایت و با آنکه انسانها - حتی بدون وجود هیچ پیامبری - میتوانند وجود خدا را اثبات کنند، اما شناخت بیشتر و کامل خدا و وظایفی که خدا بر عهده انسانها گذاشته جز با شناخت پیامبران و ایمان به آنها امکانپذیر نیست و همین موضوع سبب ارسال پیامبران شده است.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 337، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. «معرفت خدا و معرفت امام»، 26963؛ «تقدم معرفت خدا بر معرفت رسول الله (ص)»، 21026؛ «تقدم خداشناسی بر امام شناسی»، 72134؛ «بررسی حدیث«اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر»، 62323؛ «پیشرفت در معرفت الاهی و کسب توجهات امام زمان (عج)»، 8127.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، رسولی، سید هاشم، ج 4، ص 40، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. همان، ج 4، ص 40.
[5]. همان، ج 4، ص 40.
[6]. همان.
[7]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 43، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
نظرات