جستجوی پیشرفته
بازدید
8005
آخرین بروزرسانی: 1400/01/30
خلاصه پرسش
اهل‌بیت امام حسین(ع) بعد از روز عاشورا چند مرتبه مورد بی‌احترامی قرار گرفتند و کتک خوردند؟
پرسش
حضرت زینب(س) بعد از روز عاشورا چند مرتبه مورد بی‌‌احترامی قرار گرفت و کتک خورد؟
پاسخ اجمالی

توهین و بی‌احترامی نسبت به اسرا و بازماندگان کاروان امام حسین(ع) از سوی یزیدیان امری مسلم است و در منابع معتبر و یا قابل استناد ثبت شده است.[1] برخورد ناجوان‌مردانه با کاروان اسرای کربلا، در طول سفر و در منازل مختلف متفاوت بود؛[2] مانند سوارکردن بر شتران بی‌جهاز، آتش زدن خیمه‌‌ها، غارت اموال،[3] تحقیر در مجلس ابن زیاد و یزید و ... که همه‌ی آنها نشان از بی‌احترمی به اهل‌بیت(ع) و خانواده‌های شهدای کربلا است. اما در مورد ضرب و شتم اسرا، به ویژه شخصیت‌هایی؛ مانند امام سجاد و حضرت زینب(ع) در منابع معتبر اولیه مطلبی دیده نمی‌شود. البته در کتاب‌های متأخر در رابطه با کتک خوردن آن‌حضرات(ع) مطالبی را بدون سند نقل کرده‌اند؛ مانند:

  1. فاطمه‌ی صغرا گفت وقتی سپاهیان یزید به خیمه‌گاه ما حمله کردند، من از ترس این‌که مبادا آنها نزد من بیاید، از طرف راست و چپ خود را به عمه‏ام(ام کلثوم) می‌رساندم. من در همین حال بودم که ناگاه دیدم آنها به سمت من آمدند. من از آنها فرار کردم؛ اما کعب نیزه آنها در میان کتف من قرار گرفته و من به صورت بر روی زمین افتادم و گوشم پاره شد و گوشواره و مقنعه مرا غارت کردند و خون‌‌ها همچنان به صورت و سر من فرو می‌ریخت و آفتاب سرم را می‌گداخت. سپس آنها به سوی خیمه‌‏ها برگشتند و من همچنان غش کرده بودم. ناگاه دیدم عمه‌‏ام(زینب یا ام کلثوم) نزد من آمد و در حالی که گریه می‌کرد گفت برخیز تا برویم. من نمی‌دانم بر سر دختران و برادر تو چه آمده است. من برخاستم و گفتم: ای عمه! آیا پارچه‌‏ای هست که من سر خود را از نظر بینندگان به وسیله‌ی آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمه‌‏ات مثل تو است! من نگاه کردم و سر او را نیز باز دیدم، پشت او به وسیله ضربه سیاه شده بود.[4]
  2. وقتی حضرت زینب(س) به پیکر امام حسین(ع) در قتلگاه رسید، در مقام درد دل به آن‌حضرت(ع) گفت:

«یَابْنَ اُمِّی لَقَدْ کَلَلْتُ عَنِ الْمُدَافِعَةِ لِهَؤُلاَءِ النِّسَاءِ و الاَطْفَالِ وَ هَذَا مَتْنِی قَدْ اُسْوِدَ مِنَ الضَّرْبِ»؛[5]

‌ای پسر مادرم! از دفاع و نگهداری این کودکان و بانوان در برابر دشمن درمانده شده‌‌ام و این بدن من است که بر اثر ضربه‌ی دشمن سیاه شده است.

  1. برخی از شعرای معاصر نیز این‌گونه سروده‌اند:

وَتَرَی الْیَتَامی وَ الْمُتُونُ تَسَوَّدَتْ                    ببسِیَاطِهِمْ اَلَما وَ لاَ مِنْ رَاحِمٍ»؛

و نظاره می‌کرد یتیمان [آل محمد(ص)] را که پهلوهایشان بر اثر تازیانه، کبود و دردمند گشته و رحم کننده‌‌ای وجود ندارد.

«فَاِذَا بَکَتْ ضُرِبَتْ و َتُشْتَمُ اِنْ شَکَتْ                          مِنْ ضَارِبٍ تَشْکُوا لَهْوَانَ وَ شَاتِمٍ؛

«آن‌گاه که گریه می‌کردند، تازیانه می‌خوردند و هنگام شکایت از ضارب دشنام می‌شنیدند».[6]

  1. در مجلسی که عبیدالله برای اسیران کربلا تشکیل داده بود، تهدید و بی‌احترامی زیادی نسبت به آن‌حضرات شده بود.

 هنگامی که اسیران را به مجلس پسر زیاد وارد کردند، زینب(س) در حالی‌که کهنه‌‏ترین لباس‌‏ها بر تن او بود، به صورت ناشناس در یک طرف مجلس قرار گرفت و کنیزان اطرافش را احاطه کردند.

عبیدالله پرسید: این زنی که از برابر ما گذشت و در گوشه‌ای نشست و کنیزان گرد او جمع شدند، کیست؟ زینب(س) پاسخ او را نداد. پسر زیاد بار دیگر همان پرسش را تکرار کرد. یکى از کنیزان، حضرتشان را معرفى کرد و گفت: ایشان یادگار حضرت زهرا(س) دختر رسول خدا(ص) است. عبیدالله با شنیدن این سخن، رو به زینب(س) کرد و گفت: ستایش خدا را که شما را رسوا کرد و از دم تیغ گذراند و دروغ شما را آشکار نمود!

زینب(س) در این‌جا طاقت نیاورد و در پاسخ فرمود:

 «...‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ ص وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً وَ إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یکذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛

ستایش خدا را که ما را به برکت پیامبرش محمد(ص) گرامى داشت و از پلیدى پاک و پاکیزه نمود. همانا انسان فاسق رسوا می‌شود و انسان فاجر دروغ می‌‌گوید و چنین ویژگی‌هایی برازنده ما نیست و ستایش خدا را سزد.

پسر زیاد در ادامه پرسید: ارزیابی تو از رفتار خداوند با خاندانت چیست؟!

زینب(س) فرمود:

«کتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَیجْمَعُ اللَّهُ بَینَک وَ بَینَهُمْ فَتُحَاجُّونَ إِلَیهِ وَ تَخْتَصِمُونَ عِنْدَهُ»؛ 

خداى متعال کشته‌شدن را سرنوشتشان قرار داد و آنان روانه آرامگاه‌های خود شدند و به زودى خداوند تو را با آنان روبرو خواهد کرد و شما و آن شهیدان پرونده خود را نزد خدا برده و دلایل خود بر علیه یکدیگر را مطرح خواهید ساخت.

شنیدن این سخنان بر خلاف انتظار پسر زیاد بود و او گمان نمی‌کرد که در چنان محفلى با این‌گونه سخنان روبرو شود، از این‌رو غضبناک و آتش خشمش شعله‌‏ور شد. عمرو بن حریث به شفاعت برخاست و اظهار داشت: اى پسر زیاد! زنی این سخنان را بر زبان آورده و زن را نباید در برابر گفته‌‏هایش نکوهش کرده و در صدد تنبیه او برآمد!

با این وجود پسر زیاد با زبان زهرآگینش گفت: خداوند با کشتن حسین طغیان‌گر و خاندان نافرمانت دلم را خنک کرد!

زینب(س) با شنیدن این گفته فریادی کشید و گریه به او مجال نداد. سپس فرمود:

«... لَعَمْرِی لَقَدْ قَتَلْتَ کهْلِی وَ أَبَدْتَ‏ أَهْلِی وَ قَطَعْتَ فَرْعِی وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِی فَإِنْ یشْفِک هَذَا فَقَدِ اشْتَفَیتَ»؛

به جان خودم سوگند! بزرگ مرا شهید کردى و خاندانم را منقرض کردی و شاخه‌ی مرا جدا کرده و ریشه‌ام را از بن برانداختى و اگر چنین رفتاری دلت را خنک می‌کند، پس (حق با تو است و) دلت خنک شده است!

پسر زیاد (که برای بار دیگر با سخنان درشت و قهرمانانه و در عین حال اندوه‌‏آوری روبرو شد، لحن سخنش را عوض کرد و) گفت: این زن سخن‌‌پردازی است که بسیار بر سجع و قافیه مسلط بوده و پدر او هم شاعر قافیه‌پرداز بسیار مسلّطی بود!

زینب(س) در پاسخ فرمود:

 «مَا لِلْمَرْأَةِ وَ السَّجَاعَةَ إِنَّ لِی عَنِ السَّجَاعَةِ لَشُغُلًا وَ لَکنَّ صَدْرِی نَفَثَ بِمَا قُلْتُ»؛ زن را با قافیه‌پردازی چکار؟! من مأموریت دیگرى داشته و فرصت قافیه‌پردازی را ندارم و آنچه گفتم سوز دلی بود که از سینه‌ام برآمد.[7]

علاوه بر تهدیدی که توسط ابن زیاد صورت گرفت و حضرت زینب(س) وی را تهدید نمود، برخی از نویسندگان معاصر معتقد هستند که عبیدالله قصد داشت خشم و غضب خود را با تازیانه زدن به آن‌حضرت(س) فرو بنشاند که عمرو بن حریث مانع وی شد.[8]


[1]. اصل آزار و اذیت اسرا و بازماندگان کربلا»، 83271؛ شهادت امام حسین(ع) و غارت اموال خیمه‌ها و زیور آلات و لباس رویین زنان»، 47599.

[2]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 142، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش؛ شیخ مفید، الامالی، ص 321، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

[3]. ر. ک: شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 112 – 113، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ابومخنف کوفی، وقعة الطف‏، ص 256، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی‏، أنساب الأشراف‏، ج 3، ص 204- 205، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب(ع)، ج 4، ص 112، قم، علامه، 1379ق؛‏ ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان،‏ ص 76، قم، مدرسة الإمام المهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ سوم، 1406ق.

[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 61، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ جزائری، نعمت الله، ریاض الابرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج 1، ص 233، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول، 1427ق.

[5]. لبیب بیضون‏، موسوعة کربلاء، ج 2، ص 258، بیروت، مؤسسة الاعلمی‏، چاپ اول، 1427ق؛ القزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری علیها السلام من المهد الی اللحد، قزوینی، سید مصطفی، ج 1، ص 266، بی‌جا، دار الغدیر، بی‌تا.

[6]. زینب الکبری علیها السلام من المهد الی اللحد، ج 1، ص 677.

[7]. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 115؛ ر. ک: «خطبه‌ی حضرت زینب(س) در مجلس عبیدالله بن زیاد»، 118334.

[8]. شبّر، جواد، ادب الطف أو شعراء الحسین (علیه السلام‏)، ج 1، ص 246، بیروت، دار المرتضی‏، چاپ اول، 1409ق.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها