لطفا صبرکنید
20921
- اشتراک گذاری
یک عارف صدیق در مقامی واقع شده است که هیچ وابستگی نسبت به تعلقات دنیوی ندارد و هرگونه منیّتی را کفر نسبت به خدا می داند بنابراین اگر برای هدایت مردم بخشی از مقامات عرفانی خود را بیان کند صرفا در راستای رسالتی است که نسبت به مردم دارد تا آنان را با حقیقت انسان و مقامات او و منزلتی که نزد خدا دارد آشنا کند و ایمان مردم را نسبت به غیب تقویت نماید.
با توجه به دو اصل اصیل ذیل که از طرفی کتمان علم و معرفت در جایی که نیاز به آشکار کردن آن است جایز نیست و از طرف دیگر بیان مقامات عرفانی به قصد خود نمایی در شان عارف نمی باشد در این مورد باید گفت: این خود عارف راستین است که تشخیص می دهد تا چه حدی از این مطالب را باید بیان کند و تا چه حدی کتمان نماید و نمی توان در این مورد قضاوت نمود که بطور مطلق کدام رویه برحق است.
عرفا
عرفا به طور خاص به انسانهایی گفته می شود که در مدارج ایمان و صدق در دین، به مرتبه ای رسیده اند که به اخلاق الله تخلق یافته و به مقام خلافت در اسماء و صفات الاهی رسیده اند. همچنانکه در روایت می خوانیم:
« لا یزال العبد یتقرب إلی بالنوافل و العبادات حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها» [1] ؛ بنده با عباداتی که بر او واجب نشده پیوسته به من نزدیک می شود تا آنجا که مشمول محبت خاصه من می شود و چون من او را دوست بدارم، (من همه هستی او می شوم)؛ گوشی که می شنود منم. چشمی که می بیند منم.دستی که حرکت می دهد منم ... .
بنابراین عارف کسی است که دارای مقام ولایت الاهی است و داشتن خوارق عادات و به اصطلاح طامات و کرامات به خودی خود میزانی برای عارف بودن نیست همچنانکه برخورداری از عرفان نظری هم ارتباطی با حقیقت عرفان ندارد.
تفاوت در مقامات عرفا
از طرفی تخلق به اخلاق الله خود مراتب و درجاتی دارد؛ بنابراین عرفا با تفاوت مقاماتی که دارند مظهر برخی یا همه صفات الاهی شده اند همچنانکه عارف کامل به تبع امام معصوم که صاحب ولایت کلیه الاهیه است، مظهر اسم اعظم شده است و انسان ذاتا این استعداد را دارد که دراثر عشق و بندگی خدا به این مقام دست یابد.
امامان معصوم در راس این مقامات واقع شده اند و عرفا به حسب مراتب عرفانی خود در حلقه های نازل تری قرار دارند و بعد از عرفا نیز ، صلحا، عباد، زهاد و سایر مومنین و سالکان طریق خدا قرار گرفته اند.
در مورد سلسله مراتب و اصناف عرفا بزرگانی همچون ابن عربی مطالب گسترده ای ارائه داده اند که در برخی روایات نیز به این سلسله مراتب اشاره شده است [2] .
در اوج این مقامات حضرت خضر و حضرت عیسی واقع شده اند و بالاتر از همه حضرت مهدی (عج) است که موعود همه امت هاست. بقیه عرفا در سلسلله مراتبی که دارند اتصال به این وجود های مقدس داشته و یاران امام زمان در هر عصری محسوب می شوند که همچون اقماری برگرد خورشید ولایت حلقه زده اند.
رسالت عرفانی
عرفا به تبع تجلیاتی که در قلوب آنها واقع می شود و منازل و مقاماتی که طی می کنند دارای حالات مختلفی هستند بنابراین همه آنان دارای سیره واحدی نخواهند بود؛ هرچند که اصول اصلی، امری واحد است و همه از نوری واحد اقتباس می کنند.
از این روی به عنوان مثال برخی عرفا تنها با افرادی خاص در ارتباطند یا حتی همچون خضر و عیسی(که خود از صاحبان ولایتند) نسبت به جهان ظاهر و چشم های اهل ظاهر در غیبتند ولی برخی دیگر با عامه مردم بطور عادی در ارتباطند. ولی آنچه مسلم است هیچ یک از عرفای راستین در هروضعیتی که قرار داشته باشند خالی از رسالتی عرفانی نبوده و نجات مردم را جدای از نجات خود نمی دانند چرا که همه انسان ها از نفسی واحد خلق شده اند.
وضعیت محیطی و تاریخی(زمان و مکان)
زمان و مکان و محیطی که یک عارف در آن واقع شده نقش زیادی در سیره و عملکرد او در اجتماع خواهد داشت. در برخی مقاطع تاریخی شرایط مناسب تری برای بیان مطالب عرفانی فراهم است و تعداد زیادی از افراد هستند که مشتاق این هدایتند. ولی در برخی مقاطع چنین شرایطی فراهم نیست.
بیان مقامات عرفانی
یک عارف صدیق در مقامی واقع شده است که هیچ وابستگی نسبت به تعلقات دنیوی ندارد و هرگونه منیتی را کفر نسبت به خدا می داند بنابراین اگر برای هدایت مردم بخشی از مقامات عرفانی خود را بیان کند صرفا در راستای رسالتی است که نسبت به مردم دارد تا آنان را با حقیقت انسان و مقامات او و منزلتی که نزد خدا دارد آشنا کند و ایمان مردم را نسبت به غیب تقویت نمایند.
پیامبر اسلام و ائمه اطهار و برخی عرفا اگر مقامات خود را آشکار نموده اند فقط از باب معرفی بوده تا مردم با معرفت آنان راه نجات را پیدا کنند و اگر رسالتی در این باب نداشتند هرگز سخنی در مورد مقامات خود نمی گفتند و این همه مورد آزار قرار نمی گرفتند؛ همچنان که خداوند در قرآن خطاب به پیامبر خود می فرماید:
نعمتی که پروردگارت به تو ارزانی داشته است را بازگو کن [3] ، [4] .
این نعمت همان مقام نبوت بود که پیامبر اسلام مامور به بازگو کردن آن شد [5] و حضرت علی (ع) نییز در بیان مقامات خود این آیه را به طور عام به عنوان داعی خود بر این امر مطرح نموده است.
طبق این آیه هر عارفی فی الجمله مامور است تا برای هدایت مردم علوم خود را آشکار کند.
از این روی نه تنها بیان مطالب عرفانی در بین بسیاری از بزرگان عرفان معمول بوده بلکه گاه برای هدایت سالکان طریق یک واجب محسوب شده است. تنها در صورتی که این مطالب جنبه خود نمائی داشته یا محذورات دیگری در بین باشد امری مذموم است ولی عارف حقیقی به کلی از این نقائص بری بوده و از این امور که نشانه جهل و نادانی است گذشته و فراتر رفته است.
وانگهی در اکثر اوقات ارمغان دنیویی که بیان مقامات و حقایق عرفانی برای امامان و بسیاری ازعرفا داشته است چیزی جز دشمنی جهال و زندان و قتل نبوده است، بنابراین نمی توان تصور کرد که این بزرگان در بیان مقامات عرفانی قصد خود نمایی داشته باشند. با این حال همین امر بیشترین تقش را در بیداری مردم داشته است.
بنابراین این خود عارف است که تشخیص می دهد تا چه حدی از این مطالب را باید بیان کند و تا چه حدی کتمان نماید و نمی توان در این مورد قضاوت نمود که بطور مطلق کدام رویه صحیح است و مشاهده تفاوت در سیره و عملکرد عرفا صرفا نشانگر اختلاف در رسالتی است که این عرفا داشته اند.
بله گاه عرفای کذابی بوده اند -که در عین آگاهی نظری از مطالب عرفانی- هدفی جز جلب نظر مردم نداشته اند و مردم را با خوارق عادات یا دروغ و ریا، فریب داده اند و در مقابل برخی دیگر به دلیل مصلحت اندیشی وعافیت طلبی آنچه می دانستند را هم کتمان نموده و در برابر بدعت ها و جهالتها سکوت اختیار کرده اند که این دو گونه از افراد اساسا از بحث ما خارج اند و هیچ گاه عارف محسوب نمی شوند.
برای مطالعه بیشتر به پاسخ 11876 (سایت: 11637) مراجعه کنید.
[1] عوالی اللآلی، ج4، ص103، انتشارات سید الشهداء ، قم، 1405 ق.
[2] مراجعه کنید به پاسخ: 8175 (سایت: 8510) .
[3] الضحی، 11.
[4] پاسخ شماره: 11876 (سایت: 11637) .
[5] مجلسی، بحار الانوار،ج18، 193، موسسه الوفاء ، بیروت، 1404.