جستجوی پیشرفته
بازدید
8473
آخرین بروزرسانی: 1400/08/04
خلاصه پرسش
در آیه‌ی 74 سوره بقره، سنگ‌هایی که نرم‌تر از دل بنی‌اسرائیل ارزیابی شده‌اند به سه گروه تقسیم می‌شوند. دلیل این تقسیم‌بندی چیست و گروه اوّل با گروه دوم چه تفاوتی دارد؟
پرسش
با سلام؛ در سورہ‌ی بقرہ آیه‌ی 74 سنگ‌ها بر سه قسم‌اند. قسم دوم با قسم اوّل چه فرقی دارد؟
پاسخ اجمالی

خدای متعال در آیه‌ی 74 سوره‌ی بقره، قساوت قلب و لجاجت بنی‌‌اسرائیل در برابر آیات روشن الهی را به سختی سنگ، بلکه سخت‌تر از سنگ تشبیه می‌کند و می‌فرماید:

«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ پس از آن، دل‌هاى شما مانند سنگ، سخت گردید، حتى سخت‌‏تر از سنگ؛ چراکه از سنگ گاه جوی‌ها روان می‌شود، و چون شکافته شود آب از آن بیرون می‌جهد، و گاه از ترس خدا از فراز به نشیب فرو می‌غلتد، و خدا از آنچه می‌کنید غافل نیست.

تشبیه قساوت قلب بنی‌اسرائیل به صلابت و سختى سنگ، و بدتر از سنگ؛ از آن‌رو است که سنگ با تمام سختى و صلابتى که دارد آب‌ها و نهرها از دل آن جارى می‌گردد، در صورتى که آب و سنگ ضد یکدیگرند، آب نرم و روان است، در حالی که سنگ سخت و سفت است، با این‌حال از میان سنگ آب جریان پیدا می‌کند و ...

در این آیه دو بار نام سنگ تکرار شده و یک‌بار هم با ضمیر به آن اشاره شده است. در این‌که منظور از تکرار سنگ‌ها در این آیه چیست؟ و آیا سنگ اوّل اشاره به حقیقتی غیر از سنگ دوم دارد، مفسران احتمالاتی را مطرح کرده‌اند؛ مانند:

  1. منظور از سنگ در جمله‌ی «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»، ناظر به همان سنگى است که در زمان موسی(ع) به وسیله‌ی زدن عصای ایشان دوازده چشمه از آن جوشید:[1]

«وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً...»؛[2] و به یاد آرید آن‌گاه را که موسى براى قوم خود آب خواست. گفتیم: عصایت را بر آن سنگ بزن. پس دوازده چشمه از آن جوشید.

  1. منظور از سنگ در این عبارت همه سنگ‌‌هایى است که در آنها نهرها تشکیل شده است.[3]
  2. منظور از سنگ دوم در آیه، سنگی است که از آن آب می‌جوشد و بیرون می‌زند؛ اما جاری نمی‌شود تا با سنگ اوّلی در تضاد باشد.[4] به عبارت دیگر، سنگ اول ناظر به رودهای و چشمه‌های جاری بوده و سنگ دوم ناظر به چشمه‌های ثابتی است که حوضچه‌ای ایجاد کرده؛ اما جوی‌های آب را به راه نمی‌اندازد، بر خلاف سنگ‌های گروه اول که در مسیر رودخانه‌ها و سیل‌ها قرار گرفته، ولی در برابر آنها مقاومت نکرده و راهی را از میان خود برای ادامه‌ی حرکت آب باز می‌کند.
  3. سنگ اوّل سنگی است که در دل کوه‌ها از آنها آب بیرون می‌زند. و سنگ دوم سنگی است که موسی بر آن ضربه زد و از آن چشمه‌ها جوشید؛ لذا تکرار نیست.[5]

قرآن در ادامه به گروه سومی از سنگ‌ها اشاره می‌کند: «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ ...»؛ و برخى از آنها از ترس خدا فرود آیند.

بیشتر مفسران گفته‌‏اند: منظور از عبارت اخیر، بیان نوع دیگرى از سنگ‌ها است و در حقیقت ضمیر به «حجاره» برمی‌گردد.

  1. از مجاهد و ابن جریج نقل شده است: هر سنگى که از بالاى کوه به سوى پایین سرازیر می‌شود، در اثر ترس از خداوند است و از این جهت ممکن است ترس از خداوند در سنگ یافت شود؛ اما دل‌هاى یهود با این‌که معرفت به راستگویی پیامبر اسلام(ص) دارند هیچ‌گاه نرمى و خشوع پیدا نمی‌کند؛ لذا می‌توان گفت دل‌هاى آنان از سنگ سخت‌‌تر است.[6]
  2. زجاج می‌گوید: خداوند شناسایى خویش را به پاره‏‌اى از کوه‌‏‌ها عنایت کرد و آن کوه‌ها اطاعت و فرمان‌بردارى او را درک نمودند، مانند کوهى که خداوند هنگام سخن گفتن با موسى بر آن متجلى و ظاهر شد و در نتیجه خراب و ویران گردید.[7]
  3. منظور از فرود آمدن سنگ از ترس خدا این است که اگر درباره‌ی آن سنگ‌ها نیروى فکر به کار رود و عجائب و خصائص آنها در نظر گرفته شود و در نتیجه از راه آنها پى به خالق متعال برده شود، آنها متفکر را به ترس از خداوند راهنمایى کرده و یا مستقیماً در او ایجاد ترس می‌نمایند.[8]
  4. منظور از این تعبیر، نوعی ضرب المثل است؛ یعنى گویا سنگ از ترس خدا فرود می‌آید، مانند ترسى که در انسان عاقل وجود دارد. نظیر این تعبیر در چند مورد از قرآن کریم نیز واقع شده است؛ نظیر: «...فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ...».[9]

منظور این است که وضعیت آن دیوار به‌ گونه‌ای بود که اگر حیات می‌داشت و ممکن بود اراده‌ای در آن وجود داشته باشد، گفته می‌شد گویا اراده‌ی فرود آمدن دارد.[10]

و مانند آیه‌ی: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»،[11] که منظور این است که اگر ممکن بود در کوه ترس خداوند پیدا شود، در برابر نزول قرآن از خداوند می‌ترسید.[12]

  1. هبوط سنگ‌ها همان سقوط و شکافتن صخره‌‌‏هاى بالاى کوه‌‌‏ها است که بعد از پاره شدن، تکه‌‏‌هاى آن در اثر زلزله، و یا آب شدن یخ‌‌هاى زمستانى، و جریان آب در فصل بهار، به پایین کوه سقوط می‌کند. و اگر قرآن این سقوط را که مستند به عوامل طبیعى است، هبوط از ترس خدا می‌خواند، بدین جهت است که همه‌ی اسباب به سوى خداى مسبب الاسباب منتهى می‌شود، و همین‌که سنگ در برابر عوامل خاصِ به خود متأثر گشته و تأثیر آنها را می‌پذیرد، و از کوه می‌‏غلطد، همین خود به معنای پذیرفتن و اثرپذیری از امر خداى متعال است؛ چون در حقیقت خدا به او امر کرده است که سقوط کند، و سنگ‌ها هم به طور تکوین، امر خدا را می‌‏فهمند. آن‌گونه که قرآن کریم می‌فرماید:

«وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»؛[13] هیچ موجودى نیست، مگر آن‌که با حمد خدا، پروردگارش را تسبیح می‌گوید، ولى شما تسبیح آنها را نمی‌‏فهمید. و یا فرمود: «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ»؛[14] همه در عبادت اویند. و خشیت جز همین انفعال شعورى، چیز دیگرى نیست. بنابر این، سنگ کوه از خشیت خدا فرو می‌‏غلطد.

و جمله‌ی «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ...»، بیان دومى است براى این معنا که دل‌هاى آنان از سنگ سخت‌‏تر است؛ چون سنگ‌ها از خدا خشیت دارند، و از خشیت او از کوه به پایین می‌‏غلطند، ولى دل‌هاى اینان از خدا ترس و خشیتى ندارد.[15]

خلاصه این‌که: قرآن کریم با این تشبیه و تمثیل، مراتب و درجات و اقسام قساوت قلوب بنی‌اسرائیل را نشان داده است. و وجه اشتراک این قلوب با سنگ، مردگى، جمود و فقدان قابلیت کمال و تکامل است. قرآن با مقایسه‌ی قلوب بنی‌اسرائیل با سنگ و فرق با آن، سه قسم یا درجه را می‌‏رساند:

  1. از دل و باطن سنگ‌ها چه بسا آب می‌‏جوشد و نهر جارى می‌شود، ولى این قلوب مانند سنگ جوشش درونى ندارد.
  2. سنگ از تأثیر عوامل خلقت شکافته می‌شود و از آن آب‌هایى بیرون می‌‏آید، ولى مواعظ و عبرت‌ها، به دل‌هاى اینان راه نمی‌‏یابد و از آن خیرى ترشح نمی‌کند.
  3. سنگ‌ها در برابر قهر خداوند سر فرود می‌‏آورند، ولى دل‌هاى اینان در برابر عظمت و آیات حق خضوع نمی‌‏کنند.

سختى دل‌هاى مردمى تا این حد، از جهت سرشت آنها نیست. این آثار اعمال است که دل‌هاى قابل را از قابلیت می‌‏اندازد و مسخ می‌نماید.[16]


[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 1، ص 282، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[2]. بقره، 60.

[3]. مجمع البیان، ج‏1، ص 282.

[4]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقابزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 1، ص 309، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

[5]. همان.

[6]. مجمع البیان، ج‏1، ص 282.

[7]. همان، ص 283. 

[8]. همان.

[9]. کهف، 77.

[10].مجمع البیان، ج‏1، ص 283.

[11]. حشر، 21.

[12]. مجمع البیان، ج‏1، ص 284.

[13]. اسراء، 44.

[14]. بقره، 116.

[15]. طباطبائی، سید محمد حسین‏،المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 203، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[16]. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج 1، ص 202- 203، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها