لطفا صبرکنید
498
تنفر زنان از داشتن هوو(همسر دوم شوهر) امری فطری و ذاتی نیست؛ بلکه دلیلش شرایط اجتماعی زندگی دنیایی است؛ زیرا در برخی جوامع، داشتن هوو را نوعی توهین به شخصیت زن میپندارند؛ از اینرو زنان، داشتن هوو را موجب سرافکندگی خود میانگارند!
شاهدش آن است که بسیاری از زنهایی که اعتقاد چندانی به مسائل شرعی ندارند، آنگونه که با هوو داشتن مخالفت میکنند، اما همزمان با برخی رابطههای غیر شرعی شوهرشان با زنان دیگر - به ویژه اگر کاملا مخفیانه باشد- مخالفت چندانی ندارند و این مخالف با آن ادعا است که تنفر از وجود زن دیگر در زندگی، امری ذاتی و فطری است!
گواه دیگر اینکه برخی زنان در شرایط خاصی به داشتن هوو رضایت میدهند.[1] بنابر این، مخالفت زنها با هوو ذاتی و فطری آنان نیست؛ بلکه به جهت مسائلی؛ مانند عدم رعایت عدالت بین همسران، مسائل اقتصادی، اجتماعی و... است.
و مهمتر از همه، اگر تنفر از هوو، ذاتی و فطری تمام زنها بود، همسر دوم هم نباید به ازدواج با مردی که همسر دارد راضی شود؛ چون همسر اول برایش هوو محسوب میشود و بر اساس آنچه ادعا شد، داشتن هوو با ذات و فطرت او مخالف است! در حالی که میبینیم معمولا همسران دوم با دانستن این موضوع، باز هم تن به ازدواج داده و بسیاری از آنها در ازدواجشان، طلاق همسر اول را نیز شرط نمیکنند!
گذشته از اینها ما معتقدیم احکام اسلام بر اساس مصالح مردم وضع شده است. در همین راستا، تعدد زوجات و چندهمسری مردان یک قانون حکیمانه است که در آن مصلحت زنان نیز در نظر گرفته شده است. و اگر چنین موضوع مهمی با فطرت و ذات زنان که نیمی از جمعیت جهان را در هر دوره و زمانهای تشکیل میدهند مغایرت داشت، قطعا قانونگذار حکیم که هنگام وضع قانون مصالح جامعه را در نظر میگیرد، چنین قانونی را وضع نمیکرد.
[1]. ر. ک: «چند همسری و احساسات زنان»؛ «اسلام و تعدد زوجات(چند همسری)».