
لطفا صبرکنید
1
«حروف جاره» یا «حروف جر» شامل حرفهایی هستند که تنها بر سر اسمها در میآیند و آنها را مجرور میکنند.
حروف جر بنابر نظر مشهور، هفده حرفاند که یکی از آنها، حرف جر «علی» است.
«عَلی» از کلمات بسیار پرکاربرد در زبان عربی است، بهگونهای که تنها در قرآن کریم بیش از 1400 مرتبه از این حرف استفاده شده است.
ادیبان عرب، برای این حرف جر نه معنا اعلام کردهاند که ممکن است برخی از آنها تا حدودی مشابه معنای دیگر باشند:
- «استعلاء»(برتری مادی یا معنوی)، مانند: «وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُون»؛ و بر آنها و بر کشتیها سوار میشوید.
و یا «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ این پیامبران، برخی را بر برخی دیگر برتری دادیم.
- «مصاحبت و همراهی»، مانند: «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ...»؛ و مال خود را با آنکه دوستش میدارد... .
- «مجاوزت و درگذشتن»، مانند: «اذا رضیت علىّ بنو قشیر/ لعمر اللّه اعجبنى رضاها». هنگامی که بنو قشیر از من درگذرند(مرا ببخشایند) ...
- «تعلیل»(علت، دلیل)، مانند: «وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ»؛ و خدا را به بزرگی یاد کنید، به دلیل آنکه شما را هدایت کرده است.
- «ظرفیّت»(ناظر به زمان و یا مکان)، مانند: «وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها»؛ او(موسی) هنگامى که مردم شهر در غفلت بودند، وارد شهر شد.
- به معنای «مِن»(از)، مانند: «الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ». آنان کسانىاند که وقتى از مردم پیمانه میگیرند تمام میگیرند. (یعنی هنگام خرید اجناس دقت میکنند که هیچ کم و کسری وجود نداشته باشد).
- به معنای «باء» مانند: «حَقیقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ ...»؛ شایسته است که در مورد خدا جز حق چیزى نگویم. که به معنای (حقیق بأن لا ...) است.
- «زائده»، که دارای دو نوع است:
الف) گاه برای جایگزینی از حرف مشابه حذف شده است، مانند: «انّ الکریم و ابیک یعتمل/ ان لم یجد یوما على من یتّکل» ... اگر روزگاری بیاید و کسی را برای تکیه زدن به او نیابد، که عبارت «علی من یتکل» در اصل: «من یتکل علیه» بوده و «علی» زائده به جای «علی» حذف شده قرار گرفته است.
ب) و گاه به جای کلمه دیگری نیست و تنها به دلیل زیبایی عبارت و یا ضرورت شعر از آن استفاده شده است.
- «استدراک» و «اضراب»، مانند: «فلان جهنمیّ على انّه لا ییأس من رحمة اللّه»؛ فلان شخص از دوزخیان است، با این وجود اما از رحمت خداوند ناامید نیست.[1]
[1]. ر. ک: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، قواعد صرف و نحو و روش تجزیه و ترکیب، ج 1، ص 144- 145، قم، مؤلف، چاپ اول، 1371ش.