لطفا صبرکنید
28162
- اشتراک گذاری
"شیطان" اسم عام است برای هر موجود طغیانگر، سرکش و منحرف کننده. خواه از نوع انسان باشد، یا از جن و یا هر نوع دیگر. در قرآن کریم شیطان به موجود خاص اطلاق نشده، بلکه حتی به انسانهای شرور، فتنهگر و مفسد هم شیطان گفته شده است.
بنابراین، منظور از "شیطان انس" همان انسانهایی هستند که هم خود آنها به سبب سرپیچی از دستورات الاهی منحرف و گمراه شدند و هم در صدد به انحراف کشاندن دیگران هستند.
"شیطان" از مادهی "شطن" به معنای دوری گرفته شده است. شیطان چون از کارهای خیر فاصله گرفته و از رحمت خدا دور شده، به این نام خوانده شده است.[1]
شیطان اسم جنس(عام) است و ابلیس اسم خاص و علم. به عبارت، دیگر شیطان به هر موجود موذی، منحرف کننده، سرکش و طغیانگر خواه از نوع انسان باشد یا غیر انسان گفته میشود. ابلیس نام شیطانی است که حضرت آدم(ع) را فریب داد و اکنون هم با لشکریان خود در کمین انسانها است.[2]
صحاح اللغة میگوید: هر سرسختی که از حق و حقیقت روگردان باشد، چه از افراد انسان، چه از جن و چه از حیوانات، شیطان است.[3]
از موارد استعمال واژهی شیطان در قرآن کریم، هم استفاده میشود که شیطان به موجود موذی و مضر گفته میشود. موجودی که از راه راست برکنار بوده و در صدد آزار دیگران است. چنانچه در قرآن آمده است: «إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ ...»؛[4] شیطان میخواهد بین شما، دشمنی و بغض و کینه ایجاد کند.
در قرآن کریم، شیطان به موجود خاص اطلاق نشده، بلکه حتی به انسانهای شرور و مفسد هم شیطان گفته شده است: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ »؛[5] و بدین سان ما برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انسانی و یا جن قرار دادیم.
از اینکه به ابلیس هم شیطان گفته شده، به دلیل فساد و شرارتی است که در وجود او قرار دارد.[6]
واژهی شیطان حتی به میکروبها هم اطلاق شده است: «لَا تُبَیِّتُوا الْقُمَامَةَ فِی بُیُوتِکُمْ ... فَإِنَّهَا مَقْعَدُ الشَّیْطَانِ»؛[7] زبالهها را شب در خانههای خود نگه ندارید؛ زیرا زباله جایگاه شیطان است. از آنجا که زباله محل تجمع حیوانات و حشرات موذی است، از آن تعبیر به شیطان شده است.
علاوه بر اینها، خداوند در قرآن کریم در آیات فراوان پیروی از هوای نفس، حسد، غضب، تکبر، منافقان و ... را نیز شیطان خوانده است.[8]
بنابراین، به نظر میرسد شیطان معانی مختلف دارد که یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس و لشکریان او است و مصداق دیگر آن، انسانهای مفسد و منحرف کنندهاند، و البته در پارهای از موارد به معنای میکروبهای موذی نیز آمده است.[9]
به بیان دیگر، شیطان در معنای اصلی گویا مفهوم وصفی دارد؛ یعنی "شرور"، و در قرآن کریم شیطان به همین معنا به کار رفته است. جز اینکه گاهی در مورد خود ابلیس و گاه با معنای عام در مورد هر موجود شروری که شرارت در او ملکهی راسخ گردیده است. پس ممکن است شیطان از جن یا انس باشد و در میان شیاطین جن فرد ممتازی وجود دارد که در شیطنت مقام عالی دارد و او ابلیس است.[10]
البته در اینکه ابلیس از جنس "ملائکه" بود، یا از جنس "جن"، اختلاف نظر وجود دارد:
از ظاهر برخی از آیات قرآن استفاده میشود که ابلیس از ملائکه است: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ...»؛[11] هنگامی که به فرشتگان گفتم بر آدم سجده کنید همگی سجده کردند، جز ابلیس... .
در آیهی دیگر آمده است: «... إِلاَّ إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ...»؛[12] ... پس سجده بردند مگر ابلیس که از جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید... . پس ابلیس از جن است و به جهت عبادت چندین هزار سالهاش در صف ملائکه قرار گرفته بود؛ و از اینروی مورد خطاب بوده است.[13]
نتیجه اینکه: شیطان به موجودی گفته میشود که حالت سرکشی و سرسختی دارد و در عین حال فتنهانگیز و گمراه کننده است و ممکن است از نوع انسان، جن و حیوان و یا هر نوع دیگر باشد و منظور از "شیطان انس" انسانهایی هستند که دارای چنین ویژگی هستند.
[1]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 6، ص 271، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن، ج2، 490؛ بیستونی، محمد، شیطان شناسی از دیدگاه قرآن، ص12.
[3]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 5، ص2144، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.
[4]. مائده، 91.
[5]. انعام، 112.
[6]. شیطان شناسی از دیدگاه قرآن کریم، ص 13 – 14.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 5، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[8]. موسوی غروی، محمد جواد، آدم از نظر قرآن، ج2، فصل 9، اطلاقات شیطان، ص327 – 398.
[9]. شیطان شناسی از دیدگاه قرآن کریم، ص13 – 14.
[10]. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن ج1-3، ص297-298، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، 1378ش.
[11]. بقره ، 34.
[12]. کهف، 50.
[13]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: معارف قرآن، ج1-3، ص298- 299؛ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج9، ص 185.