لطفا صبرکنید
11333
- اشتراک گذاری
تمام صحابه با هم دشمن نبوده و در راستای رسیدن به خلافت تلاش نمی نمودند، بلکه تعداد اندکی از آنها که به هر دلیل در رأس امور قرار گرفته بودند، اختلافاتی با هم داشتند که این تنها گفته شیعه نیست بلکه در کتب اهل سنت هم به آن اشاره شده است. آنها هر چند اختلافاتی هم داشتند ولی نقاط مشترک فراوانی نیز در میانشان یافت می شد و ما اعتقاد نداریم که آنان دوباره کافر و بت پرست شدند، بلکه در مراحلی از انجام دستورات پیامبر(ص) سرپیچی نمودند و در نهایت اسلام انسان ها و فتوحات فراوان را کوچکترین دلیلی برای همدلی میان آنان نمی دانیم. گسترش اسلام به دلیل جذابیت تعالیم اسلامی بوده است و افراد ساکن در مناطق فتح شده بدون در نظر داشتن رفتار مهاجمان و تنها با بررسی آموزه های دینی جذب اسلام گردیدند. و این معنایش این نیست که رفتار مجاهدان در جذب مردم به سوی اسلام هیچ نقشی نداشته است بلکه یکی از عوامل اساسی در پیروزی اسلام رفتار شایسته مسلمانان بود.
این سؤال در حقیقت به چند پرسش فرعی تقسیم می شود:
1- آیا شیعه می گوید که همه اصحاب دشمن یکدیگر بوده و برای رسیدن به خلافت تلاش می نمودند؟
2- آیا جامعه آنان فاقد همدلی و محبت بود؟
3- آیا تمام صحابه جز تعداد اندکی کافر شدند؟
4- آیا با جامعه ای فاقد همدلی و یا کافر می توان مناطقی از جهان را به تسخیر خود درآورده و اشخاص مناطق فتح شده را به آیین خود در آورد؟
اکنون به همین ترتیب به بررسی پرسش های فوق می پردازیم:
1 – شیعیان معتقد نیستند که تمام صحابه، دشمن یکدیگر بودند، بلکه معتقدند که غیر از تعداد معدودی که با نادیده گرفتن وصایا و فرامین رسول خدا(ص) با سیاست بازی و اغفال مردم در صدد به دست گرفتن قدرت بودند، سایر صحابه با هم عداوت و دشمنی نداشته و در راه پیشبرد مقاصد اسلامی تلاش می نمودند، گرچه گروهی از آنها به دلیل عدم ارزیابی دقیق از وقایعی که در جریان بود و بدون توجه به خطری که جامعه اسلامی را تهدید می نمود، ناخواسته وارد برخی دسته بندی های سیاسی گردیدند، ولی در مواقعی که خطر مشترکی متوجه مسلمانان بود، با هم متحد شده و آن خطر را از بین می بردند. [1]
به عبارتی؛ با این که حب مقام و ریاست در همه افراد وجود دارد؛ با مطالعه تاریخ درمی یابیم که از میان ده ها هزار صحابی، تنها افراد انگشت شماری برای رسیدن به خلافت تلاش می نمودند و باقی افراد تنها نظاره گر این درگیری بوده و خود را با هر وضعیتی سازگار می نمودند و این چیزی نیست که تنها شیعیان معتقد به آن باشند بلکه؛ همان گونه که در قسمت های بعد، شواهدی را ارائه خواهیم نمود؛ کتاب های اهل سنت نیز مملو از بیان وقایعی است که به نحوی برخی صحابه در آن رو در روی هم قرار گرفتند.
2 – در مورد همدلی جامعه صحابه نیز باید گفت که با توجه به نقاط مشترک فراوانی که میان آنان موجود بود، زمینه های همدلی در میان آنان فراوان بود. آنان با هم به نماز می ایستادند، در ماه رمضان روزه می گرفتند، زکات اموال خویش را پرداخت می نمودند، عازم جهاد با مشرکان و کافران می گردیدند، حج و عمره به پا می داشتند و ....
این همدلی در عموم صحابه وجود داشت، اما افرادی که به هر طریق در رده های بالای جامعه اسلامی قرار گرفته بودند، بارها و بارها در مقابل هم قرار گرفته و درگیری های شدیدی میان آنان پدید آمد که به نمونه هایی از آن اشاره نموده و شما را به مطالعه دقیق تر قرآن کریم و کتاب های تاریخی خود اهل سنت توصیه می نماییم تا واضح و روشن گردد که اختلاف میان برخی صحابه، چیزی نیست که شیعیان آن را اختراع نموده باشند:
مورد اول: خلیفة اول و دوم که به عقیده اهل سنت و نیز شیعیان، همواره در کنار هم و پشتیبان یک دیگر بودند، در موارد بسیاری با هم به نزاع و درگیری پرداختند تا آن حد که صدای آن دو صحابی نزد پیامبر(ص) به قدری بلند شد که آیه ای از قرآن بدین جهت نازل گردیده و مؤمنان را از بلند نمودن صدا نزد پیامبر(ص) بازداشته و آن را موجب از بین رفتن کارهای نیک قلمداد نموده است. [2]
صحیح ترین کتاب روایی اهل سنت یعنی صحیح بخاری در این مورد بیان می دارد که نزدیک بود با نزول این آیات، دو انسان نیک یعنی ابابکر و عمر هلاک گردند! آن دو، زمانی که گروهی نزد پیامبر(ص) آمده بودند، در مورد آنان به نزاع پرداخته به نحوی که ابوبکر به عمر گفت: تصمیم تو جز برای مخالفت با من نیست! و عمر نیز پاسخ داد که این گونه نیست و درگیری آن دو ادامه یافت و صدایشان در محضر پیامبر خدا(ص) بلند گردید و در پی آن خداوند آیات اولیه سوره حجرات را نازل نمود. [3]
مورد دوم: هنگامی که پیامبر(ص) هنگام وفات، قلم و دواتی خواستند تا وصایایی بنگارند، خلیفه دوم؛ مانع این کار شدند [4] . در پی آن، گروهی از صحابه خواستند که فرمان پیامبر(ص) را اجابت نموده و گروهی نیز به هواداری طرف مقابل برخاستند که پیامبر(ص) فرمودند که درگیری در کنار پیامبران سزاوار نیست.
مورد سوم: ابن مسعود که از بزرگان صحابه و از حاملان قرآن بود، با خلیفه سوم درگیری هایی داشته و در پی وفات ایشان، شبانه توسط زبیر به خاک سپرده شد که زبیر بدین جهت توسط عثمان مورد توبیخ واقع گردید. [5]
مورد چهارم: صحابه در هر دو طرف جنگ جمل و صفین شرکت داشتند و تعداد زیادی از آنها در این دو جنگ کشته شدند.
مورد پنجم: با این که پیامبر(ص) فرمود که آسمان بر راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده، ایشان بعد از درگیری با معاویه، توسط خلیفه سوم به ربذه تبعید و در آنجا غریبانه جان سپرد [6] . هر سه آنها از صحابه بودند!
مورد ششم: بعد از اتمام جریان سقیفه، شخصی فریاد برآورد که با این عمل خود سعد بن عباده را کشتید! خلیفه دوم گفت: خدا او را بکشد! [7]
مورد هفتم: عمار از افرادی بود که با خلیفه سوم درگیر شد [8] و هر دو از معروفترین اصحاب بودند!
با مراجعه به کتاب های اهل سنت، مواردی از این قسم را فراوان می یابید و ما در این مختصر در صدد آن نیستیم که تمام موارد اختلاف و ناهمدلی صحابه را بیان نماییم که باید کتابی حجیم را به این امر اختصاص داد. اما پرسش ما این است که اصولا اگر صحابه واقعا همدل بودند، چرا سقیفه به وجود آمد و چرا سعد بن عباده؛ که یکی از برجسته ترین افراد انصار بود؛ تا آخر عمرش بیعت ننمود و به شیوه ای مرموز به قتل رسید و چرا امام علی(ع) پس از شش ماه و تنها بعد از رحلت فاطمه(س) بیعت نمود [9] ؟
3- اما این که آیا جز تعداد اندکی از صحابه ، باقی آنان کافر شدند؟ ما باید ابتدا معنای کفر و ارتداد را دریابیم و سپس به تحلیل این موضوع بپردازیم:
اگر کفر و ارتداد به معنای بازگشت به بت پرستی و شرک ورزیدن به خدای یگانه باشد، ما قبول نداریم که صحابه رسول خدا(ص) کافر و مرتد گردیده اند، اما اگر کفر و ارتداد را به معنای کفران نعمت و سرپیچی از برخی فرامین رسول خدا(ص) تفسیر نماییم، می توان گفت که بسیاری از آنان مرتکب این اعمال گردیده اند [10] و این امر نیز اختصاص به زمان بعد از پیامبر (ص) ندارد، بلکه در زمان حیات ایشان و در زمان سایر پیامبران نیز چنین سرپیچی هایی صورت پذیرفته است به گونه ای که خداوند مسلمانان را مورد توبیخ قرار داده و خطاب به آنها می فرماید که ای مؤمنان چه شده است شما را که هرگاه به شما فرمان داده می شود که عازم جهاد شوید به زمین می چسبید؟ آیا به جای دل بستن به زندگانی اخروی به این دنیا راضی شده اید؟ [11] و یا این که بعد از نافرمانی بنی اسرائیل، حضرت موسی(ع) خطاب به خداوند عرض می کند: خدایا من به جز خودم و برادرم هیچ شخص دیگری را در فرمان ندارم! [12]
در هیچ کدام از این دو مورد، صحابه رسول الله(ص) و حضرت موسی(ع) کافر به معنای بت پرست نگردیدند، اما به دلیل مخالفت با امر رسولان مورد عتاب واقع شدند!
وقتی از میان انبوه جمعیت بنی اسرائیل، به جز هارون(ع) هیچ شخص دیگری فرمان موسی(ع) را اطاعت نمی نماید، چگونه می توانید اطاعت ننمودن صحابه رسول الله(ص) از ایشان را در مواردی خاص، امری بعید بدانید با این که خود اهل سنت از پیامبر(ص) روایت می نمایند که تمام اتفاقاتی که برای بنی اسرائیل واقع گردیده، طابق النعل بالنعل و پایاپای برای این امت نیز واقع خواهد شد [13] !
هم چنین پیامبر زادگان که باید اولی از صحابه باشند، میان آنان همدلی نبوده و به یکدیگر حسادت می ورزیدند مثلا برادران یوسف (ع) متحد شده و او را به چاه افکندند!
آیا بسیار دور از ذهن است که صحابه نیز همانند آنان برای برخی منافع، خلافت را از مسیر واقعی آن خارج نموده باشند؟
4 – اما این که فتوحات اسلامی را دلیلی بر همدلی میان صحابه بپنداریم، با توجه به واقعیات تاریخی گذشته و حال، استدلالی غیر منطقی به نظر می رسد!
در پاسخ به این سؤال شما، به دو جواب نقضی و حلی می پردازیم:
اما جواب نقضی
شما به این پرسش ها پاسخ دهید:
الف : آیا با آن که به تصریح قرآن کریم، حضرت عیسی(ع) بوی کفر را از تمام اصحاب خود به جز تعداد اندکی (حدود 12 نفر) از حواریون استشمام نمود [14] ، اکنون تعداد مسیحیان بیشتر از تمام ادیان دیگر و حتی مسلمانان نیست و آیا بیشترین مناطق جغرافیایی جهان از این دین پیروی نمی نمایند!؟ آیا این به دلیل همدلی صحابه عیسی(ع) بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
ب: آیا بعد از قضایای خونین جمل و صفین و نهروان و عاشوراء و در ایام بعد از صحابه، هیچ فتحی صورت نگرفت!؟ آیا اندلس در اواخر بنی امیه که هیچ صحابی زنده نبود فتح نگردید!؟ قسطنطنیه چه زمانی فتح شد!؟ پیروزی در جنگ های صلیبی چه زمانی اتفاق افتاد!؟ آیا در آن زمان ها نیز میان مسلمانان همدلی بود!؟
اگر جوابتان مثبت باشد که از تاریخ اطلاع چندانی ندارید و اگر جوابتان منفی است پس چگونه می خواهید آن فتوحات را توجیه نمایید؟
ج: اکنون که قدرت های مستکبر و ظالمی همانند آمریکا، جهان را به قبضه خود درآورده و تقریبا در تمام دنیا نفوذ دارند، آیا این دلیل حقانیت آنها است؟ آیا ممکن نیست که با انگیزه های دیگری به پیروزی های بزرگ نظامی دست یافت!؟
د: آیا کوروش و اسکندر نیز به دلیل فتوحات عظیمشان مورد تأیید شما هستند!؟
اما جواب حلی
تحلیل ما از گسترش روز افزون اسلام؛ که خوشبختانه هنوز هم ادامه دارد؛ این است که آموزه های اسلامی به ویژه قرآن کریم از چنان جذابیتی برخوردار بوده و هست که انسان ها به مقتضای فطرت طبیعی و الاهی خود جذب آنها می گردند و شاید برخی افراد شرکت کننده در فتوحات برای دستیابی به غنایم جنگی و بهره وری از سرمایه بیشتر عازم جنگ گردیدند و پیروزی هایی را نیز به دست آوردند و دلیلش آن است که چنین افرادی در پایان زندگی خود ثروت فراوانی را برجای گذاشته و اساسا منشأ جنگ های داخلی بین مسلمانان نیز دشواری دست کشیدن از چنین ثروت هایی بوده است، اما افراد ساکن در مناطق فتح شده بدون در نظر داشتن رفتار مهاجمان و تنها با بررسی آموزه های دینی جذب اسلام گردیدند. اسلام مردم اندونزی و مالزی و بسیاری از کشورهای دیگری که مورد تهاجم مسلمانان واقع نگردیدند را نیز می توان در این راستا ارزیابی نمود. مردم این مناطق که شاید اکنون بیش از نیمی از مسلمانان باشند، بدون هیچ حمله نظامی و در زمان های بعد از صحابه، مسلمان گردیدند به دلیل این که گمشده خود را در اسلام می دیدند و این جریان هم چنان در تمام قاره های دنیا ادامه دارد!
پیامبر(ص)، صحابه خود را با جنگ و خونریزی مسلمان ننمود تا آنها بخواهند بدین وسیله اسلام را منتشر نمایند. پیامبر(ص) بر قلب ها حکومت می کرد و تعالیم او باعث شد تا اسلام گسترش یابد و اگر صحابه در بین خود اتحاد داشته و برای رسیدن به امیال خود دچار درگیری های داخلی نمی گردیدند، اکنون جامعه متحد اسلامی داشتیم که برترین قدرت جهانی بود، نه کشورهای متفرق و گاهی متخاصمی که تنها وجه اشتراک آنها حضور در سازمان ضعیف کنفرانس اسلامی است [15] !
تحلیل نهایی ما این است که گسترش اسلام به دلیل جذابیت تعالیم اسلامی بوده و ریشه اختلاف درونی مسلمانان، متأسفانه از همان اختلافات اولیه صحابه محترم نشأت گرفته است.
و این معنایش این نیست که رفتار مجاهدان در جذب مردم به سوی اسلام هیچ نقشی نداشته است بلکه یکی از عوامل اساسی در پیروزی اسلام رفتار شایسته مسلمانان بود.
به امید روزی که مهدی موعود تمام مسلمانان به این نابسامانی ها پایان دهد.
[1] - در این مورد ر.ک به نمایه صحابه از دیدگاه شیعه، شماره 1167 همین سایت.
[2] - حجرات، 2- 1.
[3] - بخارى، ابو عبد اللّه محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری ، ج 6 ، ص 46 و 47 و ج 8 ص 145، دار الفکر، بیروت، 1401 هـ ق.
[4] - همان، ج 5، ص 137و 138.
[5] - ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج 3، ص 260، انتشارات اسماعیلیان، تهران.
[6] - همان، ج 1، ص 301.
[7] - صحیح بخاری، ج 4، ص 194.
[8] - محمد بن سعد، طبقات کبری، ج 3، ص 260، دار صادر، بیروت.
[9] - ر. ک: صحیح بخاری، ج 5، ص 82 و 83 .
[10] - در مورد ارتداد و کفر صحابه ر. ک به نمایه نمایه اسلام ابوبکر و عمر ، شماره 2982 همین سایت.
[11] - توبه، 38.
[12] - مائده، 25.
[13] - صحیح ترمذی، ج 4، ص 135، دار الفکر، بیروت، 1403 هـ ق.
[14] - آل عمران، 52. البته این همان کفری است که در مورد برخی صحابه قابل اثبات است و این کفر به معنای شرک و بت پرستی، نیست.
[15] - در مورد فتوحات اولیه اسلامی ر.ک نمایه امام علی(ع) و لشکر کشی خلفا به سایر کشورها، شماره 557 همین سایت.