لطفا صبرکنید
28336
- اشتراک گذاری
مصافحه که از باب مفاعله و بین الاثنینی است به معنای دست دادن است.
گفته می شود «صافحته» یعنى ظاهر کف دستم، ظاهر کف دست او را ملاقات کرد.
مُصَافَحَة: دست به هم دادن و رساندن کف دست ها به هم.
سلام کردن و دست دادن نشانه رفتار نیکو و پسندیده است، از آن جایی که پیامبراسلام و ائمه معصومین (ع) طلایه داران اخلاق نیکو هستند و در تمام امور زندگی باید از آن عزیزان الگو بگیریم.
انس بن مالک گفت موقعى که رسول اکرم از جنگ تبوک مراجعت می کرد سعد انصارى به استقبال آمد، حضرت با او مصافحه کرد .
از پیامبر اسلام (ص) روایت است که فرمود: هر گاه یک دیگر را ملاقات نمودید، سلام دهید و مصافحه نمایید و چون خواستید از هم جدا شوید، براى یک دیگر طلب مغفرت کنید.
مصافحه نمودن با مؤمن هزار پاداش نیک دارد. بدون گناه از هم جدا می شوند و موجب جلب رحمت خدا و خوشنودی دیگران می شود و دوستی ها را زیاد و کدورت ها را از بین می برد و دشمنی ها را تبدیل به دوستی می کند.
مصافحه از ویژگی های شیعه نیست، بلکه سنت نبوی است. حضرت رسول اکرم (ص) در قول و عمل بر آن تأکید کردند. از این رو برادران اهل سنت نیز به آن اهتمام می ورزند و امروزه این عمل در بین آنها نیز مرسوم است.
نقل شده نخستین دو نفرى که در روى زمین با هم مصافحه نمودند (دست دادند) ذو القرنین و ابراهیم خلیل (ع) بودند که ابراهیم به استقبال ذو القرنین آمد و با او دست داد.
اما مصافحه با زنان نامحرم حرام است. هنگامى که رسول خدا (ص) مکه را فتح کردند حضرت دستور داد ظرفى را حاضر کردند و مقدارى آب در آن ریختند و بعد دست خود را در آن فرو بردند، و بعد به زنانى که براى بیعت آمده بودند فرمود: دست خود را در آن فرو برید و این چنین از آنها بیعت گرفت.
این نکته مسلم است که برخورد با نامحرم باید به گونهای باشد که در آن هیچ مفسده و یا خوف مفسده وجود نداشته باشد.
سؤال شما در چهار محور قابل بررسی است:
1. علت مصافحه مسلمانان
2. نبوی بودن این سنت
3. سنت بودن مصافحه نزد اهل تسنن
4. سابقه آن در ادیان دیگر
ما در این جا به تفصیل به پاسخ این پرسش ها می پردازیم.
قبل از پرداختن به پاسخ ابتدا لازم است به معنای لغوی و اصطلاحی مصافحه بپردازیم:
در کتاب های لغت معانی متعددی برای "صفح" که ریشه مصافحه است گفته اند، اما مصافحه که از باب مفاعله و دو طرفی (بین الاثنینی) است به معنای دست دادن است: گفته می شود "صافحته" یعنى ظاهر کف دستم، ظاهر کف دست او را ملاقات کرد. مُصَافَحَة: دست به هم دادن و رساندن کف دست ها به هم. [1]
حسن معاشرت و مصافحه
بدون تردید اسلام ما را به حسن معاشرت با دیگران و رفتار و کردار نیکو خصوصا نسبت به برادران مؤمن سفارش نموده است و هر چیزی که حسن معاشرت محسوب شود و باعث ادخال سرور در قلب مؤمن شود – در صورتی که مورد نهی شارع مقدس قرار نگرفته باشد - طبعا پسندیده و مورد تأئید اسلام خواهد بود.
سلام کردن و دست دادن نشانه رفتار نیکو و پسندیده است. از آن جا که پیامبر اسلام و ائمه معصومین (ع) طلایه داران اخلاق نیکو هستند و در تمام امور زندگی باید از آن عزیزان الگو بگیریم، [2] در گفتار و عمل ما را به آن راهنمایی نمودند.
نمونه هایی از رفتار معصومین (ع)
1. انس بن مالک گفت: موقعى که رسول اکرم (ص) از جنگ تبوک مراجعت می کرد سعد انصارى به استقبال ایشان آمد، حضرت با او مصافحه کرد ... . [3]
2. انس بن مالک با دست خود با رسول خدا مصافحه کرده و به آن حضرت سلام گفته و راویان به دنبال هم با همان دست مصافحه کردند و سلام گفتند.
3. کتاب الامامة و التبصرة به نقل از جابر می گوید: به پیغمبر (ص) برخوردم و سلام کردم ، حضرت دستم را فشرد و فرمود: "فشردن دست برادر بوسیدن او است". [4]
4. ابى عبیده گفت من با حضرت باقر (ع) هم مرکب بودیم من اول سوار می شدم بعد ایشان سوار می شدند، همین که سوار می شد و قرار می گرفتیم سلام می کرد و شروع به احوال پرسی و مصافحه می کرد، مثل دو نفر که مدتى یک دیگر را ندیدهاند. موقع پایین شدن اول ایشان پایین مىآمد وقتى من هم پایین می آمدم باز سلام می کرد و احوال می پرسید، مثل کسى که مدتى است دوستش را ندیده عرض کردم آقا شما کارى می کنید که کسى قبلا نکرده یک بار هم زیاد است.
فرمود نمی دانى چه قدر مصافحه (دست دادن) ثواب دارد. مؤمنین وقتى یک دیگر را مىبینند و دست در دست یک دیگر می گذارند پیوسته گناهان آنها میریزد چون برگ درخت. خداوند آنها را مورد توجه خویش قرار می دهد تا از یک دیگر جدا شوند. [5]
از پیامبر اسلام (ص) روایت است که فرمود: هر گاه یک دیگر را ملاقات نمودید، سلام دهید و مصافحه نمایید و چون خواستید از هم جدا شوید، براى یک دیگر طلب مغفرت کنید. [6]
همچنین از امام باقر (ع) روایت شده است رسول خدا (ص) فرمود: "چون کسى از شما برادرش را ببیند، باید به او سلام گوید و باید با او مصافحه کند؛ زیرا که خداوند- عزّ و جلّ- فرشتگان را به آن گرامى داشت، پس عمل کرده فرشتگان را انجام دهید. [7]
آثار و برکات مصافحه
الف. آثار اخروی:
1. حضرت صادق (ع) فرمود: "مصافحه نمودن با مؤمن هزار حسنه دارد. [8]
2. از آن حضرت روایت است که مصافحه با مؤمن، هزار برابر پاداش نیک دارد. [9]
3. امام پنجم (ع) فرمود چون مؤمنى با مؤمنى مصافحه کند بدون گناه از هم جدا شوند. [10]
4. ثواب الاعمال به سندش تا امام ششم (ع) فرمود: "شما در مصافحه با هم مانند ثواب مجاهدان را دارید. [11]
ب. آثار دنیوی مصافحه:
موجب جلب رحمت خدا می شود.
موجب خوشنودی دیگران می شود.
دوستی ها را زیاد می کند.
کدورت ها را از بین می برد.
و دشمنی ها را تبدیل به دوستی می کند.
ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: سلام گفتن با حاضران به وسیله مصافحه و دست دادن کمال مىگیرد، و سلام گفتن بر مسافران به وسیله معانقه و آغوش گرفتن کامل مىشود. [12]
مصافحه با دشمنان
على (ع) فرمود: با دشمنت مصافحه کن اگر چه از آن خوشش نیاید؛ زیرا خداوند به آن امر کرده و در قرآن مجید فرمود: هرگز نیکى و بدى یکسان نیست؛ بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه خواهى دید همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى برقرار شده است. [13] بعد از آن فرمود: تو توانایى ندارى دشمنت را مجازات کنى و بهتر است از خدا اطاعت نمایى و از وى درگذرى و پاداش زیادى ببرى و براى تو همین بس که دشمن خود را به معصیت خداوند مشغول بنگرى. [14]
مصافحه در میان اهل سنت
مصافحه از ویژگی های شیعه نیست، بلکه سنت نبوی است. حضرت رسول اکرم در قول و عمل بر آن تأکید کردند. از این رو برادران اهل سنت نیز به آن اهتمام می ورزند و امروزه این عمل در بین آنها نیز مرسوم است.
صحیح ترمذى به سند خود، از انس بن مالک روایت کرده است [15] : که هر گاه کسى به ملاقات رسول خدا (ص) شرفیاب مىشد و با آن حضرت، مصافحه مىکرد، دست مبارکش را از دست او نمىکشید، مگر این که خود او، دست از دست حضرتش مىکشید. [16]
سابقه و پیشینه مصافحه
بسیاری از سنت هایی که در بین مسلمانان متداول است، سنت ابراهیمی است، از آن جمله است سنت مصافحه. مرحوم صدوق (ره) در کتاب علل الشرائع با استناد به امام باقر (ع) آورده است؛ نخستین دو نفرى که در روى زمین با هم مصافحه نمودند (دست دادند) ذو القرنین و ابراهیم خلیل (ع) بودند که ابراهیم به استقبال ذو القرنین آمد و با او دست داد. [17]
مصافحه با زنان نامحرم
باید توجه داشت که مصافحه با نامحرم از این سنت مستثنا شده و ما از این کار بر حذر شدیم و فقهای بزرگوار ما نیز به این فتوا دادند:
ابان بن تغلب از امام جعفر صادق (ع) نقل مىکند که آن جناب فرمود: هنگامى که رسول خدا (ص) مکه را فتح کردند مردان با آن جناب بیعت کردند، و بعد از آن زنان آمدند تا بیعت نمایند در این هنگام این آیه شریفه فرود آمد: "یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ، ..." دختر حارث گفت: یا رسول اللَّه ما چگونه با شما بیعت کنیم فرمود: "من با زنان مصافحه نمىکنم، در این هنگام دستور دادند ظرفى پر از آب کردند و حضرت دست خود را در آن فرو بردند و بعد بیرون آوردند و فرمودند شما هم دست خود را به عنوان بیعت در این آب فرو برید.
مفضل می گوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم رسول خدا چگونه از زنان بیعت گرفت، فرمود: دستور داد ظرفى که در آن وضوء مىگرفتند حاضر کردند و مقدارى آب در آن ریختند و بعد دست خود را در آن فرو بردند، و بعد به زنانى که براى بیعت آمده بودند فرمود: دست خود را در آن فرو برید و این چنین از آنها بیعت گرفت. [18]
این نکته مسلم است که برخورد با نامحرم باید به گونهای باشد که در آن هیچ مفسده و یا خوف مفسده وجود نداشته باشد. [19]
و اما در خصوص تماس بدنی مرد و زن نامحرم و دست دادن و مصافحه کردن آنان با یکدیگر باید گفت:
مراجع بزر گوار تقلید به صورت کلی فرموده اند: دست دادن با نامحرم جایز نیست، مگر این که چیزی حایل و حجاب گردد، یا عناوین ثانویه ای مثل ضرورت صدق کند.
در این حکم فرقی بین غیر محارم نیست، خواه بین داماد و خواهر زن باشد یا زن برادر و برادر شوهر باشد یا بین بستگانی؛ مثل دختر عمو، دختر عمه، دختر خاله و دختر دایی با پسر عمو، پسر دایی، پسر خاله و پسر عمه.
[1] قاموس و مفردات .
[2] " مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند". احزاب، 21.
[3] الحدیت (روایات تربیتى)، ج 1، ص 217.
[4] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (آداب و سنن)، ج 16، ص 17،ترجمه، کمرهاى، محمد باقر، ناشر اسلامیه، تهران، 1365 ش، چاپ اول.
[5] خسروى، موسى، زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر (ع) ، ص 213، ناشر اسلامیه، تهران، چاپ دوم؛ ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 2، ص 309.
[6] شیخ حسن دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 392، ،ناشر شریف رضى.
[7] خرمشاهى، بهاء الدین و انصارى، مسعود، پیام پیامبر، ترجمه فارسى، ص 427، ناشر منفرد، تهران، 1376 ش، چاپ اول.
[8] سید مسترحمى، سید هدایت الله، ارشاد القلوب، ج 2، ص 162، ناشر مصطفوى، تهران، 1349 ش، چاپ سوم.
[9] همان، ص 392.
[10] صدوق، خصال، ج 1، ص 73، ترجمه کمرهاى، ناشر انتشارات کتابچى،تهران، 1377 ش،چاپ اول.
[11] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار (آداب و سنن)، ج 16، ص 18، ترجمه کمرهاى، محمد باقر.
[12] کلینی، کافی، بهبودى، محمد باقر، گزیده کافى، ج 1، ص 355، ناشر مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1363 ش، چاپ اول.
[13] فصلت، 34.
[14] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 2، ص 309، ناشر انتشارات عطارد، تهران، سال 1378 ش، چاپ اول.
[15] صحیح ترمذی، ج 2، ص 80 .
[16] فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج 1، ص 214، مترجم، ساعدى، محمد باقر، ناشر انتشارات فیروزآبادى، قم، 1374 ش، چاپ اول .
[17] مشایخ، فاطمه، قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، ص 230، ناشر انتشارات فرحان، تهران، سال 1381 ش، چاپ اول.
[18] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 1، ص 104 و 105.
[19] . توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 2442؛ همان، ص 809، سؤال دوم ؛ مسائل جدید، ج 1، ص 137 - 138
[20] نجاة العباد، امام خمینی، ص 364، مسئله 23، 24.