لطفا صبرکنید
27014
- اشتراک گذاری
1. معنای نزول: اصل نزول به معناى فرود آمدن است، چنان که در مفردات و مصباح و اقرب گفته شده است. عبارت راغب چنین است: «النّزول فى الاصل: هو انحطاط من علوّ» در باره باران آمده: "أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ" واقعة: 69. آیا شما آن را از ابر فرود آوردهاید یا ما فرود آورندگانیم؟
2. مرحله و مرتبه نزول قرآن: همان طور که براى هر چیزى چهار نحوه وجود است: وجود لفظى، وجود کتبى، وجود ذهنى و وجود خارجى، وحی نیز همین چهار گونه وجود را دارا است:
الف. وجود کتبى قرآن همان است که ظاهر و هویدا است.
ب. وجود لفظى آن قرائتِ قرائت کنندگان از معصومان و ملائکه گرفته تا عموم مردم است
وجود ذهنى و علمى قرآن نیز چند قسم است: وجودى در لوح نفس، وجودى که از عالم امر بامر حق تعالى تنزّل نموده در قلب رسول (ص)؛ یا آن معانى غیبی که هنگام قرائت به قلب قارى القا می گردد؛
د. وجود عینى اجمالى که اصل قرآن و حقیقت آن است که از مصدر جلال احدى صادر گشته است،
3. فلسفه تدریجی بودن نزول: حکمت نزول تدریجی و تفریق قرآن، مقارن شدن علم و عمل به قرآن و تمامیت یافتن استعداد مردم در تلقی آن است. به عبارت دیگر؛ نزول آیات قرآنی به تدریج و بند بند و سوره سوره و آیه آیه، به خاطر تمامیت یافتن استعداد مردم در تلقی معارف اصلی و اعتقادی و احکام فرعی و عملی آن است و به مقتضای مصالحی است که برای بشر در نظر بوده و آن این است که علم قرآن با عمل به آن مقارن باشد و طبع بشر از گرفتن معارف و احکام آن زده نشود، معارفش را یکی پس از دیگری درک نماید تا به سرنوشت تورات دچار نشود که به خاطر این که یک باره نازل شد، یهود از تلقی آن سر باز زد و تا خدا کوه را بر سرشان معلق نکرد حاضر به قبول آن نشدند.
1. معنای نزول
اصل نزول به معناى فرود آمدن است، چنان که در مفردات و مصباح و اقرب گفته شده است. عبارت راغب چنین است: «النّزول فى الاصل : هو انحطاط من علوّ» در باره باران آمده: "أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ" [1] . آیا شما آن را از ابر فرود آوردهاید یا ما فرود آورندگانیم؟ ایضا: "رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ ..." [2] . خدایا بما از آسمان مائدهاى فرود آور . "وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ" [3] . "وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ ..." [4] "یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ ..." [5] .
می دانیم که آهن در سنگ ها است، انعام ثمانیه در زمیناند، لباس از زمین تهیّه می شود و رسول در عالم ما است پس علت آمدن «انزال» در اینها چیست؟ به نظر می آید که جواب همه اینها در "وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" [6] ، باشد. در این آیه به هر چیز انزال اطلاق شده و چون تدبیر همه از جانب خداوند است اطلاق انزال بر همه صحیح است . و همچنین می شود گفت: ذرّات آهن در اشعّه کیهانى و گازهاى هوا و غیره است و از آسمان به زمین می بارد، و می شود گفت: نطفه حیوانات از هوا می بارد همان طور که میکروبها بر گوشت ها و پنیرها می بارد و مخمّرها بر آب انگور می بارند.
"نزل": (بضمّ ن، ز): آنچه براى میهمان آماده شده تا بر آن نازل شود، چنان که در قاموس گوید: آن را منزل نیز گفتهاند. راغب گوید: "النّزل : ما یعدّ للنّازل من الزّاد" . "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا". [7] به اهل ایمان و عمل جنّات فردوس منزل یا مهیّا شده است. "وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ". "فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ". "وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ" [8] . امّا اگر از مکذّبین و گمراهان باشد پس براى اوست آماده شدهاى از آب جوشان و انداخته شدن بآتش بزرگ "إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا" [9] . نزلة : یکبار نازل شدن "وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى" [10] . در یک نزول دیگر او را دیده است .
"منزل": (بصیغه مفعول) مصدر میمى و اسم مفعول است "وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً ..." [11] بگو پروردگارا مرا از کشتى فرود آور فرود آوردن مبارکى و در آیه " أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ" [12] ، اسم مفعول است.
(تنزّل): در صحاح، قاموس و اقرب آنرا نزول با مهلت و تأنى گفته است "وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ " ... [13] . قرآن را شیاطین نازل نکردهاند می شود مهلت و تدریج را از آیه "اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ" [14] . فهمید که نزول امر تدریجى اس ت.
در باره نازل شدن قرآن باید گفت که در بعضى از آیات از آن تعبیر به" انزال" و در بعضى تعبیر به" تنزیل" شده است، و از پارهاى از متون لغت استفاده مىشود که" تنزیل" معمولا در جایى گفته مىشود که چیزى تدریجا نازل گردد، ولى" انزال" مفهوم وسیعترى دارد که نزول دفعى را نیز شامل مىگردد . این تفاوت تعبیر که در آیات قرآن آمده مىتواند اشاره به دو نزول فوق باشد. [15]
2. مرحله و مرتبه نزول قرآن
همان طور که براى هر چیزى چهار نحوه وجود است: وجود لفظى، وجود کتبى، وجود ذهنى و وجود خارجى، وحی نیز همین چهار گونه وجود را دارا است:
الف. وجود کتبى قرآن همان است که ظاهر و هویدا است.
ب. وجود لفظى آن قرائتِ قرائت کنندگان از معصومان و ملائکه گرفته تا عموم مردم است
ج. وجود ذهنى و علمى قرآن نیز چند قسم است: وجودى در لوح نفس، وجودى که از عالم امر بامر حق تعالى تنزّل نموده در قلب رسول (ص)؛ چنان که می فرماید: "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ". [16] یا آن معانى غیبی که هنگام قرائت به قلب قارى القاء می گردد؛ چنان که می فرماید: "بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ". [17]
د. وجود عینى اجمالى که اصل قرآن و حقیقت آن است که از مصدر جلال احدى صادر گشته، چنان که می فرماید: "کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ". [18] این وجود عینی (خارجی) قرآن همان است که در قبر به صورت نیکو انیس مؤمن می گردد و در آخرت مجسّم می شود و تکلم می کند و شفاعت می نماید.
بانوی اصفهانی در رد استبعاد این نکته می گوید: گمان مکن این اخباری از شفاعت قرآن و ... حکایت می کند ضرب المثل باشد و باید آن را تأویل کنى و بر غیر ظاهرش حمل نمایى؛ زیرا قرآن در هر مرتبهاى از مراتب موجودات طورى تظاهر می نماید و در محل خود مبرهن گردیده که عوالم وجود در طول یکدیگرند و هر مرتبه پستى، نمود و ظهورى از مراتب فوق خود می باشد و در پرتو وى نشو و نما می کند دنیاى ما که فعلا در آن نشو و نما می کنیم پستترین و نازلترین مراتب عوالم موجودات است و عالم مجاز و عالم قشر است و موجودات این عالم یک نمودى و یک تظاهرى از عالم بالا بیش نیستند. فوق این عالم عالمى که در قوس صعود ما است، عالم برزخ است که واسطه بین عالم دنیا و عالم قیامت است عالم برزخ عالم صورت و عالم معنا است و فوق آن نسبت به بشر عالم قیامت است که عالم جمع و عالم حقیقت و عالم حیات است و آن سر حد و منتهاى سیر بشر است. یکى از اسمای قیامت (الحاقّه) است؛ یعنى حاقّ حقیقت و عین واقع و روزى است که باطن و اسرار هر چیزى ظاهر میگردد: "یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ" قیامت روزى است که باطن ها ظاهر می گردد. و نیز عالم حیات است: "وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ"؛ [19] به درستى که عالم آخرت هر آینه عالم حیات است اگر شما می دانستید که آخرت چه عالمى است. پس از این جا معلوم می شود که استبعادى ندارد قرآن در قبر و در عالم برزخ که عالم صورت و معنا است به صورت معنوى خود و به وجه نیکو انیس قارى گردد. نیز در قیامت که عالم حقیقت و حاقّ واقع است وجود عینى و حقیقى قرآن که از عالم حقیقت تنزّل نموده و در این عالم به صورت حروف و کلمه در آمده ظاهر گردد و تکلم نماید و شفاعت کند و توهین نماید کسانى را که به وى توهین نمودهاند و چون قیامت، عالم جمع و عالم حقیقت است آنچه در این عالم از عوارض به شمار می رود در قیامت به حقیقت جوهرى خود هویدا می گردد؛ مثل این که در این عالم اعمال و افعال بشر از قبیل عوارضی بیش به نظر نمىآید، لکن در عالم برزخ به صورت مناسب ظاهر می گردد و در قیامت به عین جوهرى هویدا می گردد و آثار جوهرى از آنها پدید می شود. شاهد بر این مطلب آیات و اخبار چندى است که از مجموع آنها چنین استفاده می شود که اعمال بشر در قبر، صورت می گیرد، اگر عمل نیک است به صورت نیکو تظاهر مىنماید و اگر بد است به صورت زشت و موذى پدید مى گردد و تا قیامت صاحبش را اذیّت می کند و ادلّه عقلى نیز تأیید می نماید آنچه را انبیا و پیشوایان بشر خبر به وقوع آن دادهاند. [20]
پس این قرآن از اصل و حقیقتی برخوردار است که همان وجود عینی و اجمالی قرآن است. این نوع از وجود عاری از کلمه، حرف و آیه است و آن گاه که همین حقیقت به مرحله تفصیل در می آید، دارای الفاظ، حدود و اشکال می شود. این مرحله تفصیل خود دو گونه است: گونه یک پارچه که در شب قدر اتفاق افتاده است و گونه تدریج که در مدت 23 سال رسالت پیامبر اسلام روی داده است. توضیح این که امور به حسب قضای الاهی دارای دو مرحله اند: الف. احکام، ب. تفصیل، باید توجه داشت که امور محکم در شب قدر به مرحله تفصیل بیرون می آیند. [21] یکی از این امور قرآن است که در شب قدر از مرحله احکام در آمده و نازل می گردد و در خور فهم بشر می شود؛ یعنی قرآن دو مرتبه به تفصیل نازل شده است. یک بار به صورت یک پارچه که در شب قدر اتفاق افتاده و یک بار هم به صورت تدریجی که به مدت 23 سال در مناسبت های مختلف نازل گشته است. در هر صورت آن گاه که به تفصیل نازل گردیده با همین الفاظ از طریق وحی توسط پیامبر (ص) دریافت شده است . در مرحله احکام [22] که همان مرحله اجمال و ابهام است کلمه، حرف و آیه نیست، این مرحله مانند آن است که خود نویس از جوهر پر شود، اما مرحله تفصیل همان است که آن پر شده به صورت کلمات و الفاظ در می آید. در شب قدر چیزهایی که از احکام و بساطت و وحدت برخوردار بود از یکدیگر جدا می شوند و تنزل پیدا می کنند و به صورت حدود و اشکال و خصوصیات در می آیند. [23]
از آنچه گفته شد روشن گردید که، مراتب نزول قرآن عبارت اند از: مرحله احکام، مرحله تفصیل دفعی و مرحله تفصیل تدریجی. البته بعضی از مفسران بیانی دیگری دارند که توجه به آن خالی از فائده نیست. آنان می گویند: مرتبه اولى؛ عین این الفاظ قرآن از بای بسم اللَّه تا سین و الناس بایجاد حق تعالى موجود شده که نامش کلام اللَّه است. سپس توسط قلم در لوح محفوظ نوشته شد که می فرماید: "بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ". [24] مرتبه سوم بر نور مقدس پیغمبر در عالم انوار که می فرماید: "إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ". [25] سپس ملائکه در لیلة القدر در بیت المعمور یا در آسمان اول نازل کردند، سپس جبرئیل در مدت رسالت حضرت رسول مدت 23 سال سوره به سوره و آیه به آیه بر قلب مطهر حضرت رسالت نازل نمود که می فرماید: "وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ". [26] ، [27]
3. علت نزول تدریجی قرآن
در دوران حیات پیامبر (ص) هرگاه پیش آمدی رخ می داد یا مسلمانان با مشکلی رو به رو می شدند در ارتباط با آن پیش آمد یا برای رفع آن مشکل یا احیاناً پاسخ به پرسش های مطرح شده، مجموعه ای از آیات یا سوره ای نازل می شد. این مناسبت ها یا پیش آمدها را اصطلاحاً اسباب نزول یا شأن نزول می نامند که دانستن آن ها برای فهم دقیق بسیاری از آیات ضروری است.
بنا براین قرآن در طول 23 سال در پیش از هجرت و پس از آن در مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون به طور تدریجی نازل شده است این نزول که گاهی، آیه آیه و گاهی در قالب یک سوره، بوده ، تا آخرین سال حیات پیامبر (ص) ادامه داشته است. سپس همه آیات گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب "قرآن" درآمده است.
این نحوه نزول، از ویژگی های قرآن است و آن را از دیگر کتب آسمانی جدا می سازد. زیرا صحف ابراهیم و الواح موسی (ع) یکجا نازل شد و همین امر موجب عیب جویی مشرکان گردید. قرآن می فرماید: «کسانی که کفر ورزیده اند گفتند چرا قرآن یکجا بر او نازل نگردیده» و در جواب آنها آمده: «این به خاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن استوار گردانیم، (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم» [28] و در جای دیگر می فرماید: « قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم» [29] علامه طباطبایی (ره)در تفسیر این آیه به نکات ارزشمندی اشاره داشته و می فرماید: " آیه با صرف نظر از سیاق آن تمامی معارف قرآنی را شامل می شود این معارف در نزد خدا در قالب الفاظ و عبارات بوده که جز به تدریج در فهم بشر نمی گنجد، لذا باید به تدریج که خاصیت این عالم است نازل گردد تا مردم به آسانی بتوانند آنرا تعقل کرده و حفظش نمایند و بر این حساب آیه شریفه، همان معنایی را می رساند که آیه « إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم » [30] و در مقام بیان آن است. حکمت نزول تدریجی و تفریق قرآن، مقارن شدن علم و عمل به قرآن و تمامیت یافتن [31] استعداد مردم در تلقی آن است. و نزول آیات قرآنی به تدریج و بند بند و سوره سوره و آیه آیه، به خاطر تمامیت یافتن استعداد مردم در تلقی معارف اصلی و اعتقادی و احکام فرعی و عملی آن است و به مقتضای مصالحی است که برای بشر در نظر بوده و آن این است که علم قرآن با عمل به آن مقارن باشد و طبع بشر از گرفتن معارف و احکام آن زده نشود، معارفش را یکی پس از دیگری درک نماید تا به سرنوشت تورات دچار نشود که به خاطر اینکه یکباره نازل شد یهود از تلقی آن سر باز زد و تا خدا کوه را بر سرشان معلق نکرد حاضر به قبول آن نشدند». [32]
همچنین از قرآن استنباط می شود حکمت تدریجی بودن نزول قرآن آن است که پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان احساس کنند که همواره مورد عنایت خاص پروردگار قرار دارند و پیوسته رابطه آنان با حق تعالی استوار است . این تداوم وحی و نزول آیات موجبات دلگرمی و تثبیت آنان را فراهم می سازد». [33]
پس از نزول آیات در زمان ها و در مناسبت های مختلف، در قالب سوره ها گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب "قرآن" درآمده است. تعداد آیات هر سوره یک امر توقیفی است و از کوچکترین سوره، ( کوثر شامل بر سه آیه ) تا بزرگترین آنها، ( بقره شامل بر 286 آیه) با دستور خاص پیامبر اکرم (ص) انجام گرفته و هم چنان بدون دخل و تصرف تاکنون باقی است و در این امر سرّی نهفته است که مربوط به اعجاز قرآن و تناسب آیات است. [34]
همچنین در مورد کیفیت تشکیل سوره های قرآن از آیات مختلف نیز باید گفت: «ترتیب، نظم و عدد آیات در هر سوره در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و با دستور آن بزرگوار انجام شده و توقیفی است و باید آن را تعبداً پذیرفت و به همان ترتیب در هر سوره تلاوت کرد. هر سوره با فرود آمدن بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می شد و آیات به ترتیب نزول در آن ثبت می گردید؛ تا موقعی که بسم الله دیگری نازل می شد و سوره دیگری آغاز می گردید. این نظم طبیعی آیات بود. گاهی اتفاق می افتاد پیامبر اکرم (ص) با اشاره جبرئیل دستور می داد تا آیه ای بر خلاف نظم طبیعی در سوره دیگری قرار داده شود مانند آیه « وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» [35] که گفته اند از آخرین آیات نازل شده است، اما پیامبر(ص) دستور فرمودند آن را بین آیات ربا و آیه دین در سوره بقره آیه 281 ثبت کنند.
بنابراین ثبت آیات در سوره ها چه به نظم طبیعی یا نظم دستوری توقیفی است و با نظارت و دستور خود پیامبر اکرم (ص) انجام گرفته است و باید از آن پیروی نمود و اینگونه نیست که در همه جا با تمام شدن مطلب، آیه پایان یابد. چه بسا در وسط مطلب، آیه تمام می شود و ادامه مطلب در آیه بعد می آید پس کوتاهی و بلندی هر آیه به مطالب مندرج در آن بستگی ندارد و صرفاً امر توقیفی است این که گذشتگان در اندازه آیات اندکی اختلاف نظر دارند بدین جهت است که پیامبر اکرم (ص) احیاناً در جایی از آیه توقف می فرمودند و به تلاوت ادامه نمی دادند و گمان می رفت که آیه تمام شده است و چه بسا در تلاوت دیگر بدون وقفه ادامه داده اند. [36]
اما سوره هایی که به طور یک جا و مجموعه بر پیامبر اکرم (ص)نازل شده اند عبارتند از: و الضحی ، الفاتحة، اخلاص، کوثر، تبت، بینه ، نصر، الناس، فلق ، مرسلات. مائده، انعام، توبه، مرسلات، صفّ، عادیات، کافرون، نصر. [37] ، [38]
[1] واقعة، 69.
[2] مائده، 114.
[3] حدید، 25.
[4] زمر، 6 .
[5] اعراف، 26.
[6] حجر، 21.
[7] کهف، 107.
[8] واقعة، 92- 94.
[9] کهف، 102.
[10] نجم، 13.
[11] مؤمنون، 29 .
[12] آل عمران، 124.
[13] شعراء، 210.
[14] طلاق، 12.
[15] تفسیر نمونه، ج27، ص: 182 دار الکتب الإسلامیة،مکان چاپ: تهران،سال چاپ: 1374 ش
[16] نزول نمود روح الامین (جبرئیل) با قرآن بر قلب تو اى رسول اکرم تا آن که بوده باشى از تهدید کنندگان و بترسانى مردم را از عذاب خدا". شعرا، 193.
[17] بلکه قرآن آیاتى است ظاهر و هویدا در سینه کسانى که بآنها علم عطا شده. عنکبوت، 48
[18] قرآن کتابى است که آیات آن محکم است پس بتفصیل بیان شده. هود، 1. نک: داور پناه ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 13، ناشر انتشارات صدر، مکان چاپ: تهران، سال چاپ 1375 ش، نوبت چاپ اول، با اندکی تصرف.
[19] عنکبوت، 64.
[20] بانوى اصفهانى سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج1، ص 15- 17، ناشر: نهضت زنان مسلمان، مکان چاپ: تهران، سال چاپ: 1361 ش، با اندکی تصرف .
[21] فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ؛ دخان ، 4. (امر حکیم یعنی امری که الفاظش از یکدیگر متمایز نباشد).
" [22] الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ"؛ هود، 1.
[23] در این باره نک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 5، ص 105- 101؛ المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 20، ص 559 – 569 ؛ همان ج 18، ص 196 به بعد.
[24] بروج، 21 و 22.
[25] واقعه، 76 - 79.
[26] شعراء، 192-194. نک: طیب سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج13، ص: 177؛ همان ج1، ص: 68-70، ناشر: انتشارات اسلام، مکان چاپ: تهران، سال چاپ: 1378 ش، نوبت چاپ: دوم،
[27] اقتباس از پاسخ 3234 (سایت: 4076)، مراتب نزول.
[28] فرقان، 32، وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً.
[29] اسراء، 106، وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلا .
[30] زخرف، 3 و 4.
[31] رشد و به بلوغ رسیدن استعداد مردم.
[32] طباطبایی، محمد حسین ، ترجمه المیزان، ج 13، ص 305 و 306.
[33] معرفت ،محمدهادی ، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی تمهید، 1380، ص 60-61.
[34] علوم قرآنی، پیشین، ص 111.
[35] بقره، 281.
[36] علوم قرآنی، پیشین، ص 117.
[37] اسرار، مصطفی، دانستنیهای قرآن، ، ص 28، حسن زاده، صادق، کلید قرآن، ص 134 .