لطفا صبرکنید
35937
- اشتراک گذاری
شیخ اشراق معتقد است: عالم خیال یا مثال، مرتبهای از هستی است که از ماده مجرد است، ولی از آثار آن بر کنار نیست؛ یعنی مرتبهای که میان محسوس و معقول یا مجرد و مادی است، و به همین دلیل برخی از خواص هر دو حوزه را دارا است.
ملاصدرا بر این اعتقاد است که، عالم خیال، جوهر مجردی از بدن و این عالم است، ولی مجرد عقلی نیست، بلکه یک موجودی است در عالم ادراکی جزئی و یک نشئه جوهری است که قائم به ماده و مظهر دیگری نیست؛ بلکه یک عالم عینی مستقلی است که همین وجود عینی اش، عین شعور و ادراک و صور خیالیه ای می باشد که در حضور و بقائش محتاج به حضور ماده جسمانی نیست، بلکه فقط مانند آینه مخصوصی است که نفس را برای تصویر صوری در عالم خاص ادراکی آماده می سازد و زمینه این تصویر را برای نفس فراهم می کند.
شیخ الرئیس بوعلی سینا، وجود عالم خیال (مثال) را منکر است .او معتقد است که تحقق صورت و شکل و مقدار بدون ماده محال است.
عالم خیال غیر از قوه خیال (که مرتبه ای از حس و ادراک حسی می باشد)، است؛ در تعریف قوه خیال کسی اختلاف نظر ندارد؛ ولی در تعریف عالم خیال بین مشائین و اشراقیین اختلاف است. یعنی در واقع فلاسفه علاوه بر صور خیالی و قوه خیال که یکی از قوای باطنی و مورد قبول همه است، از امر دیگری به نام عالم مثال یا خیال سخن میگویند.
با این مقدمه، عالم خیال را از منظر شیخ اشراق، ابن سینا و ملاصدرا مورد بحث قرار می دهیم:
عالم خیال از منظر شیخ اشراق:
شیخ اشراق ( شهاب الدین سهروردی)، معتقد است، در نظام هستی، علاوه بر عوالم عقول، نفوس و اجسام که مشائیان نیز به آنها قائل بودند، به عالم دیگری عقیده دارد که عالم مثال یا عالم خیال یا مثل (صور) معلّقه نامیده میشود.
وی می گوید: عالم خیال یا مثال، مرتبهای از هستی است که از ماده مجرد است، ولی از آثار آن بر کنار نیست؛ یعنی مرتبهای که میان محسوس و معقول، یا مجرد و مادی است و به همین دلیل برخی از خواص هر دو حوزه را دارا است. یک موجود برزخی یا مثالی، موجودی است که در عین این که از کم و کیف و همچنین وضع و سایر اعراض برخوردار است از ماده مجرد می باشد.[1]
شیخ اشراق، معتقد است گذر و عبور از عالم محسوس به عالم معقول، بدون واسطه امکانپذیر نیست. پس باید عالمی میان این دو عالم باشد که هم از خواص محسوسات بهرهای برده باشد و هم از خواص معقولات. او این عالم میانی را «مثال» یا «خیال» می نامد که در مراتب معرفتی، منطبق بر ادراک خیالی، مابین ادراک حسی و ادراک عقلی است؛ یعنی شیخ اشراق (سهروردی) صور خیالی را صور قائم به ذات دانسته و آنها را از نوع صور منطبعه و دارای مکان و محل نمی داند، بلکه این صور را در جهان خارج از نفس موجود به شمار می آورد. به زعم او، صور خیالی نه در عالم ذهناند و نه در عالم عین، بلکه در عالم مثال یا خیال منفصل جای دارند.[2] به عبارت دیگر، صور خیالیه موجود و محققاند امّا نه در عالم عینی و نه در عالم ذهن. این صور در عالم عقول نیز هستی ندارند؛ چون در عالم عقول بُعد و کم و کیف راه ندارد. پس باید گفت صور خیالیه در موطن و عالم دیگری جای دارند که همان عالم مثال یا خیال منفصل است.
وی، علت وجودی عالم خیال را برخی از عقول متکافئه که آنها را عقول عرضیه مینامد، به شمار آورده است. در عالم مثال، صور جوهریه تمثل پذیرفته و با شکلهای گوناگون ظاهر میشوند؛ چرا که اختلاف اشکال و تفاوت هیأت در عالم خیال یا مثال، به وحدت شخصیه یک فعلیت جوهر، لطمه وارد نمیآورد. مثلاً وقتی گروهی از اشخاص در باره یک شخصیت تاریخی به بررسی میپردازند، تصورات آنان نسبت به این شخصیت تاریخی، یکسان و یک نواخت نیست، ولی این مسئله نیز مسلم است که همه این اشخاص درباره یک شخصیت تاریخی معیّن سخن گفته و تصورات گوناگون آنان به وحدت شخصی این شخصیت تاریخی لطمه وارد نمیآورد. پس صور مختلف و اشکال گوناگون یک شیء با وحدت جوهری آن منافی نبوده و یک شیء میتواند با صور متفاوت تمثّل یابد.[3]
عالم خیال از نظر ملاصدرا:
صدرا می گوید: خیال سواى حس مشترک است؛ زیرا خیال نگهبان صور است و حس مشترک قوه قبول صور است.
به نظر ملاصدرا، عالم خیال، جوهر مجردی از بدن و این عالم است ولی مجرد عقلی نیست، بلکه یک موجودی است در عالم ادراکی جزئی و یک نشئه جوهری است که قائم به ماده و مظهر دیگری نیست، بلکه یک عالم عینی مستقلی است که همین وجود عینی اش، عین شعور و ادراک و صور خیالیه ای می باشد که در حضور و بقائش محتاج به حضور ماده جسمانی نیست، بلکه فقط مانند آینه مخصوصی است که نفس را برای تصویر صوری در عالم خاص ادراکی آماده می سازد و زمینه این تصویر را برای نفس فراهم می کند.[4]
پس عالم دیگری غیر از عالم طبیعت و حرکت است که صدرا احوال عقاب و ثواب و پاداش و کیفر و بعث و برزخ را بازگشت به آن مىداند.
از نظر صدرا خیال منفصل به وجهى همان عالم مثال است و در مقابل خیال متصل (در نظر شیخ اشراق) است.[5]
عالم خیال از نظر بوعلی سینا (مشاء):
در میان حکمای اسلامی ، حکمای مشاء، به ویژه شیخ الرئیس بوعلی سینا وجود عالم خیال (مثال)را منکرند .وی معتقد است که تحقق صورت و شکل و مقدار بدون ماده محال است.
شیخ الرئیس در الهیات نجات مى گوید: صورت جسمیه از آن جهت که صورت جسمیه است اختلاف پذیر نیست، پس جایز نیست که پاره اى از آنها قائم به ماده باشند و پاره اى قائم نباشند؛ زیرا محال است طبیعت واحدى که هیچگونه اختلافى از جهت ماهیت در آن نیست در ظرف وجود اختلاف بپذیرد؛ چون وجود آن طبیعت واحد، نیز واحد است. از طرف دیگر، وجود واحد این طبیعت و صورت جسمیه از سه حال خارج نیست: یا باید در ماده باشد، یا در ماده نباشد، یا پاره اى از آن در ماده و پاره اى دیگر قائم به ماده نباشد؛ اما اینکه پاره اى در ماده و پاره اى دیگر در ماده نباشد غیر ممکن است؛ زیرا ما آن را بدون هیچ گونه اختلاف یک حقیقت واحد در نظر گرفته ایم. بنابراین یا باید همه حقیقت قائم به ماده باشد یا همه آن از ماده بى نیاز، و چون همه این حقیقت از ماده بى نیاز نیست نتیجه مى گیریم که تمامى آن قائم به ماده است.[6]
[1] . ابراهیمی دنیانی،غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی،ص 363، انتشارات حکمت، تهران، چاپ پنجم،1379شمسی.
[2] . قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود کازرونی، شرح حکمة الاشراق سهروردی، بهاهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، ص450، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران،چاپ اول،1383.
[3] . شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، ص 364.
[4] . ملاصدرا، الحاشیة علی الالهیات، ج1، ص138.
[5] . سجادی، سید جعفر،فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ص 232و 233، وزارت فرهانگ و ارشاد اسلامی، 1379؛ ملاصدرا، مبدأ و معاد، ترجمه محمد حسینى اردکانى، چاپ تهران، ص 474 تا 476.
[6] . شیخ الرئیس ابن سینا،الهیات نجات، مقاله اول فصل پنجم، ترجمه دکتر یثربى،ص 39 و 40.