لطفا صبرکنید
18612
- اشتراک گذاری
پاسخ این سؤال آن است که محور ثواب و عقاب و یا پاداش و کیفر، و به عبارت دیگر مرکز شادی ها و خوشی ها و یا دردها همگی روح و روان است، پس اگر بدنی معذب می گردد به جهت روحی است که به آن تعلق دارد و اگر روح را از او بگیریم قطعه گوشت و استخوانی خواهد بود که اگر آن را قطعه قطعه کنید درد و رنجی نخواهد داشت؛ چرا؟ به دلیل این که فاقد روح و روان است. بنابراین، از نظر رعایت عدالت، معذب کردن انسان به وسیله هر کدام از این بدن ها هر چند با آن مرتکب گناه نشده باشد، بر خلاف عدالت نخواهد بود؛ زیرا بدن بسان لباسی است که بر تن مجرمی می پوشند تا او را شلاق بزنند.
این شبهه از سوی منکران معاد جسمانی مطرح شده است. آنان می گویند: از نظر علمی ثابت شده است که سلول های انسان از دوران جنین تا دوران پیری پیوسته در حال تغییر و تبدیل است و در هر هشت سال تمام سلول های انسان عوض شده و انسان دارای بدن جدیدی می شود. با توجه به این مسئله که بدن انسان در مدت عمر چندین ساله، چند بار عوض می شود، کدام یک از این بدن ها در قیامت محشور می شود، تا معذب یا متنعم شود، تا با عدالت خداوند منافات نداشته باشد؟
پاسخ این سؤال آن است که محور ثواب و عقاب و یا پاداش و کیفر، و به عبارت دیگر مرکز شادی ها و خوشی ها و یا دردها همگی روح و روان است، پس اگر بدنی معذب می گردد به جهت روحی است که به آن تعلق دارد و اگر روح را از او بگیریم قطعه گوشت و استخوانی خواهد بود که اگر آن را قطعه قطعه کنید درد و رنجی نخواهد داشت؛ چرا؟ به دلیل این که فاقد روح و روان است. همچنین لذت ها و خوشی ها همگی مربوط به روان است، اگر چشم از منظره ای، یا گوش از شنیدن نغمه ای یا زبانی از خوردن غذای لذیذی لذت می برد و فرح و انبساطی بر اعصاب انسان حکمفرما می گردد، به خاطر روحی است که به آن تعلق دارد و اگر روح را از آن بگیرند، با پاره آهنی فرقی نخواهد کرد. بنابراین، از نظر رعایت عدالت، معذب کردن انسان به وسیله هر کدام از این بدن ها هر چند با آن مرتکب گناه نشده باشد، بر خلاف عدالت نخواهد بود؛ زیرا بدن بسان لباسی است که بر تن مجرمی می پوشند تا او را شلاق بزنند؛ چون شلاق بر بدن برهنه عواقبی دارد، از این نظر گاهی بر بدن مجرم لباس می پو شانند تا او را شلاق بزنند و زدن شلاق بر لباس، کاری بر خلاف عدالت شمرده نمی شود. البته، هرگز از این بیان نباید تصور کرد معاد انسان معاد روحانی است و بدن برانگیخته نمی شود، بلکه مقصود این است که روز قیامت بدن و روح با هم برانگیخته می شود، ولی پاداش ها و کیفرها مربوط به روح است و چون یک قسمت از پاداش ها و کیفرها بدون آراستن روح با بدن امکان پذیر نیست، از این جهت باید روح با جسم عنصری برانگیخته گردد. به عنوان مثال مردی در دوران جوانی مرتکب قتل عمدی می گردد که کیفر آن از نظر قانون اعدام است، ولی قاتل از چنگال قانون فرار می کند و در سن پنجاه سالگی به چنگال عدالت می افتد، هر گاه چنین شخص را به جرم قتل عمدی اعدام کنند کاری بر خلاف عدالت انجام نداده اند؛ زیرا شخصیت و واقعیت انسان همان روح و روان است و روح در تمام حالات یکی بوده و تا آخرین لحظات زندگی بدن حفوظ می ماند، هر چند در تمام این مدت بدن های متعددی داشته با شد و تمام سلول های او چند بار عوض گردند.
به عبارت دیگر، هویت، واقعیت و شخصیت انسان را روح و نفس او تشکیل می دهد. جهان نیز برای او آفریده شده و آخرت نیز برای او برپا می گردد. چیزی که هست نفس از طریق بدن به کمال می رسد و به وسیله آن علم و آگاهی پیدا می کند و اگر بدن نبود روح انسان نمی توانست به کمال برسد. همچنین در سرای دیگر، انسان از طریق بدن به یک رشته از خوشی ها و لذت ها می رسد و یا یک رشته مجازات ها را می چشد. بنابراین، بدن جنبه وسیله ای دارد، از این جهت از هر بدنی به عنوان وسیله استفاده شود، عین عدل و داد خواهد بود. [1] ، [2]
[1] ملاصدرا، مبدأ و معاد، احمدبن محمد الحسینی اردکانی، عبد الله نورانی، ص 433- 436، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1362؛ سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص 290- 297، انتشارات شفق، قم، چاپ دوم، 1379.
[2] در این باره مطالعه پرسش 4101 (سایت: 4362)، مفید خواهد بود.