لطفا صبرکنید
بازدید
7664
7664
آخرین بروزرسانی:
1395/08/20
کد سایت
fa74888
کد بایگانی
91504
نمایه
رابطه میان عرفان و اخلاق عرفانی
طبقه بندی موضوعی
عرفان و اخلاق
اصطلاحات
عرفان ، عارف
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات عرفانی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
رابطه میان عرفان و اخلاق عرفانی چیست؟
پرسش
رابطه میان عرفان و اخلاق عرفانی چیست؟
پاسخ اجمالی
درباره ارتباط میان عرفان و اخلاق عرفانی باید گفت:
پژوهشگران علوم دینى پس از مطالعه آثار موجود در تمدن اسلامى که به ارزشهاى الهى و کمالات انسانى پرداختهاند، با دو گونه آثار نظاممند مواجه شدند: یکى آثار عرفانى که آینه علم سلوک هستند و دیگرى آثار اخلاقى که نماینده علم اخلاق میباشند؛ از اینرو در صدد یافتن وجوه تمایز میان این دو نظام ارزشى و الهى برآمدند.
علم اخلاق به عنوان نظام سازمند اخلاقى، علمى است که پس از بازشناسى صفات پسندیده و ناپسند انسان بهگونه روشمند به «بایدها» و «نبایدها» میپردازد.
در تمدن اسلامى، این علم به طور کلى دو جریان و گرایش یافته است: یکى گرایش اخلاق عرفانى که سران آن، علم اخلاق را بر پایه آموزههاى عرفانى، استوار ساختهاند و صفات خوب و بد انسان را اعمال قلبى دانسته، آنها را موانع و عوامل رشد سلوکى برشمردهاند؛ مانند ابوحامد غزالى در احیاء علوم الدین و فیض کاشانى در المحجة البیضاء.
گرایش دیگر؛ اخلاق فلسفى است که رهبران آن، علم اخلاق را بر اساس تفکر اخلاقى ارسطو و نظریه اعتدال رفتارى وى که به نوعى بر انسانشناسى فلسفى متکى است، بنیان نهادهاند و آنرا با آموزههاى اسلامى تطبیق داده، تلفیق کردهاند؛ مانند ابن مسکویه در تهذیب الأخلاق و محمد مهدی نراقى در جامع السعادات.[1]
خواجه نصیرالدین طوسى – چنانکه در مقدمه «اوصاف الأشراف» یاد میکند[2]- با آگاهى از این دو گرایش، دو اثر علم الاخلاقى به وجود آورد: یکى اوصاف الأشراف که با گرایش عرفانى نگاشته و دیگرى اخلاق ناصرى که با گرایش اخلاق فلسفى به رشته تحریر درآورده است.
از اینرو؛ با مطالعه آثار مربوط به گرایش اخلاق عرفانى درمییابیم که؛ اخلاق عرفانی، با عرفان و علم سلوک تفاوت چندانى ندارد، بلکه به گونهاى ذیلِ علم سلوک جاى میگیرد؛ چرا که بزرگان اخلاق عرفانى، اگرچه فضایل را به عنوان منازل و به صورت ترتیبى بیان نکردهاند، ولى به گونه توصیفى به آنها پرداخته، و با نگاه سلوکى به آنها نگریستهاند.[3] در واقع هدف غایى عرفان حقیقى، وصول به مرتبه «توانایى نفس به معرفت شهودى حق» است و این شناخت برآمده از «عمل» و «مجاهده و ریاضت» است که جدا و بیارتباط با اخلاق نیست.
بنابراین، هدف اخلاق عرفانی، تربیت انسان کامل یا کون جامع است که عصاره خلقت و جامع جمیع نشأت وجود و غایت آفرینش است. در نتیجه طی نمودن مقامات عرفانی؛ متخلق شدن به اخلاق عرفانی میباشد.
پژوهشگران علوم دینى پس از مطالعه آثار موجود در تمدن اسلامى که به ارزشهاى الهى و کمالات انسانى پرداختهاند، با دو گونه آثار نظاممند مواجه شدند: یکى آثار عرفانى که آینه علم سلوک هستند و دیگرى آثار اخلاقى که نماینده علم اخلاق میباشند؛ از اینرو در صدد یافتن وجوه تمایز میان این دو نظام ارزشى و الهى برآمدند.
علم اخلاق به عنوان نظام سازمند اخلاقى، علمى است که پس از بازشناسى صفات پسندیده و ناپسند انسان بهگونه روشمند به «بایدها» و «نبایدها» میپردازد.
در تمدن اسلامى، این علم به طور کلى دو جریان و گرایش یافته است: یکى گرایش اخلاق عرفانى که سران آن، علم اخلاق را بر پایه آموزههاى عرفانى، استوار ساختهاند و صفات خوب و بد انسان را اعمال قلبى دانسته، آنها را موانع و عوامل رشد سلوکى برشمردهاند؛ مانند ابوحامد غزالى در احیاء علوم الدین و فیض کاشانى در المحجة البیضاء.
گرایش دیگر؛ اخلاق فلسفى است که رهبران آن، علم اخلاق را بر اساس تفکر اخلاقى ارسطو و نظریه اعتدال رفتارى وى که به نوعى بر انسانشناسى فلسفى متکى است، بنیان نهادهاند و آنرا با آموزههاى اسلامى تطبیق داده، تلفیق کردهاند؛ مانند ابن مسکویه در تهذیب الأخلاق و محمد مهدی نراقى در جامع السعادات.[1]
خواجه نصیرالدین طوسى – چنانکه در مقدمه «اوصاف الأشراف» یاد میکند[2]- با آگاهى از این دو گرایش، دو اثر علم الاخلاقى به وجود آورد: یکى اوصاف الأشراف که با گرایش عرفانى نگاشته و دیگرى اخلاق ناصرى که با گرایش اخلاق فلسفى به رشته تحریر درآورده است.
از اینرو؛ با مطالعه آثار مربوط به گرایش اخلاق عرفانى درمییابیم که؛ اخلاق عرفانی، با عرفان و علم سلوک تفاوت چندانى ندارد، بلکه به گونهاى ذیلِ علم سلوک جاى میگیرد؛ چرا که بزرگان اخلاق عرفانى، اگرچه فضایل را به عنوان منازل و به صورت ترتیبى بیان نکردهاند، ولى به گونه توصیفى به آنها پرداخته، و با نگاه سلوکى به آنها نگریستهاند.[3] در واقع هدف غایى عرفان حقیقى، وصول به مرتبه «توانایى نفس به معرفت شهودى حق» است و این شناخت برآمده از «عمل» و «مجاهده و ریاضت» است که جدا و بیارتباط با اخلاق نیست.
بنابراین، هدف اخلاق عرفانی، تربیت انسان کامل یا کون جامع است که عصاره خلقت و جامع جمیع نشأت وجود و غایت آفرینش است. در نتیجه طی نمودن مقامات عرفانی؛ متخلق شدن به اخلاق عرفانی میباشد.
نظرات