لطفا صبرکنید
30086
- اشتراک گذاری
یکی از فرق اسلامی که امروز در سوریه و برخی کشورهای اسلامی دیگر وجود دارد، فرقه نصیریه یا علویان است. درباره علویان در ایران تحقیقات مستقلی صورت نپذیرفته است و معمولاً همان نگرش منفی در بین ملل و نحل نویسان، تلقی به قبول می شود. علویان همان شیعه اثناعشری هستند که معتقد به اصول اعتقادی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد می باشند و در فروع هم از همان فقه اثناعشری پیروی می کنند.
یکی از فرق اسلامی که امروز در سوریه و برخی کشورهای اسلامی دیگر وجود دارد، فرقه نصیریه یا علویان است.
از نخستین کسانی که به معرفی فرقه نصیریه پرداخته، سعد بن عبدالله اشعری قمی است. وی در کتاب المقالات و الفرق آنها را این گونه معرفی میکند:
عدهای از قائلان به امامت علی بن محمد به نبوت فردی به نام محمدبن نصیر غیری معتقد شدند. او ادعا میکرد که نبی و رسول است و علی بن محمد عسگری او را فرستاده است. وی قائل به تناسخ بود و در حق ابوالحسن غلو نمود و قائل به ربوبیت او شد. او محرمات را مباح میدانست و نکاح مردان با مردان را جایز میشمرد و تصور میکرد این کار از روی فروتنی است.[1]
با کمی تفاوت، همین مطالب در فرق الشیعه نوبختی آمده است. برخی از عبارات نوبختی نیز صحیحتر به نظر میرسد؛ از آن جمله در المقالات و الفرق به دنبال اسم امام هادی (ع)، «عسکری» آمده است. اما عسکری از القاب امام یازدهم است و به درستی در کتاب نوبختی نیامده است.[2]
ابوالحسن اشعری، بنیان گذار فرقه اشاعره، در یک سطر چنین آورده است که فرقه ای از رافضه که به آنها نمیریه گفته می شود، اصحاب نمیری اند که معتقدند خداوند در نمیری حلول کرده است.[3]
امّا علویان تمام نسبت هایی را که به آن ها داده شده به نقد میکشند و رد میکنند و خود را شیعیان اثناعشری میدانند و با تمام دیدگاه های تشیع اثناعشری موافقاند. در این زمینه کتاب های فراوانی نوشتهاند. یکی از این نویسندگان، شیخ علی عزیز ابراهیم است که کتاب های متعددی دربارۀ علویان نوشته و با اندیشمندان شیعی، نظیر آیت الله سیدمحسن حکیم، امام موسی صدر و شیخ محمد مهدی شمس الدین، مراوده داشته و پیام های آن ها را در مقدمه کتابش، العلویون بین الغلو و الفلسفه و التصوف و التشیع چاپ کرده است. وی در مقدمه کتاب العلویون فی دائره الضوء مینویسد که خوانندگان در این کتاب با دلیل و برهان، حقایق زیر را خواهند یافت:
1. علویان، مسلمانان شیعه و موحّدند که خداوند را از هر شباهتی با مخلوقات منزّه میدانند؛
2. آنان به نبوّت سیّد پیامبران، حضرت محمّد (ص)، و امامت امامان دوازده گانه از اهل بیت طاهر پیامبر اعتراف دارند؛
3. آن ها عرب های خالصاند که چیزی داخل نسبت آن ها نشده است تا از عرب خالص بودن خارج شده باشند؛
4. علّت غلوّی که عارض آنان شده، عزلت و گوشهگیری و محرومیت و جهل بوده است؛
5. آنان به جای اسلام به عنوان دین و عربیت به عنوان نسب و تشییع به عنوان مذهب، هیچ چیز دیگری را به عنوان بدیل نمیپذیرند؛
6. بیشتر علوی ها نه حلول و نه تناسخ را قبول ندارند و صوفیان آن ها هم قائل به تجلیاند (نه حلول)؛
7. خیر قضا و قدر از ناحیه خداوند است و شرّ آن از ناحیه نفوس. آن ها نه جبر را میپذیرند و نه تفویض را؛
8. اهل بیت، فرع حقیقت محمّدیه و انسان هایی ویژه و معصوماند؛
9. طریقه صوفیه (خنبلاتیه خصیبیه) دین نیست؛
10. اسم حقیقی اینان علویون است و اسم نصیریه از ناحیه دشمنان به آن ها اطلاق شده است.
در کتاب من وحی الحقیقه المسلمون العلویون آمده است: «شهرستانی با این که شرط کرده بود دربارۀ همه مذاهب از کتاب های خودشان نقل مطلب کند، ولی درباره علوی ها بدون استناد به کتاب های آن ها مطالبی را به آن ها نسبت داده است.» نویسنده در ادامه، 22 کتاب از نویسندگان گوناگون را نام میبرد که منبع همۀ آنها ملل و نحل شهرستانی است. وی همچنین به نقد تعدادی از کتاب ها که دربارۀ علویان مطالبی نوشتهاند، من جمله کتاب مذاهب الاسلامیین عبدالرحمن بدوی پرداخته است.[4]
نویسنده کتاب النبأ الیقین نیز به بیان اعتقادات علویین میپردازد و اظهار میدارد که اختلافی بین علوی ها و بقیۀ برادران مسلمانشان در جوهر دین نیست و اصول دین در نزد آن ها همان اصول پنج گانه نزد همۀ امامیان است که عبارت از توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد است.[5]
یکی از کتاب هایی که به گونهای مناسب به بیان اعتقادات علویان پرداخته، کتاب اصول الدین عند الشیعه العلویین است. در این کتاب، اصول اعتقادی از بحث توحید و اقسام آن تا بحث عدل و نبوت و امامت و معاد، دقیقاً نظیر اندیشههای دیگر متکلّمان اثناعشری مورد بحث قرار گرفته است.
مقدمه کتاب را مرحوم آیت الله سیدمحمدحسین فضل الله نوشته است. وی ضمن تمجید از کتاب که اندیشههای اعتقادی علویان را به خوبی مورد بحث قرار داده، به نکتهای اشاره میکند که نویسندگان دیگر هم به آن توجه داشتهاند و مثلاً شمس الدین در مقدمهای که بر کتاب علی عزیز ابراهیم، العلویون بین الغلو و... نوشته است، یکی از آنان است. فضل الله مینویسد: «یکی از علل وقوع انحراف در دیدگاه های علویون، دور افتادن آن ها از مراکز فرهنگی و ظلم و ستمی است که به آن ها روا داشته شده است».
یکی از نویسندگانی که کتابش حکم کتاب مرجع را پیدا کرده، منیر شریف است که مباحث فراوانی دربارۀ علوی ها طرح کرده و من جمله بیانیه حدود هشتاد نفر از علمای علوی را آورده که همان اعتقادات اثناعشری در باب اصول و فروع دین است. در این بیانیه آمده است که ادلّه تشریع، قرآن و سنت و اجماع و عقل است و شهادت به ولایت امام علی، منحصر به صحت اذان و اقامه نیست.[6]
احمد علی حسن در المسلمون العلویون فی مواجهه التجنی، ضمن نقد کتاب النصیریه او العلویون، نوشته سیدعبدالحسین مهدی العسکری، در حدود صد صفحه به مباحثی چون نصیریه در مصادر شیعه، اهل سنت و مستشرقان پرداخته است.
هاشم عثمان در کتاب العلویون بین الاسطوره والحقیقه، نویسندگانی را که دربارۀ نصیریه مطالبی نوشتهاند، به چند دسته تقسیم کرده است:
الف. نصیریه در نزد قدما
نویسنده از رسالهای نام میبرد که حمزه بن علی، از مؤسّسین مذهب دروزی، تحت عنوان الرساله الدامغه فی الرد علی النصیری نوشته بوده است. به اعتقاد عثمان هاشم، در بین ملل و نحل نویسان، اولین بار شهرستانی از نصیری نام میبرد و نویسندگان قبلی اسمی از نصیریه نبردهاند. وی در ادامه به دیدگاه های برخی دیگر از قدما میپردازد و سرانجام آن ها را تحلیل و نقد میکند.
ب. نصیریه نزد مورخان جدید
نویسنده در این بخش، از کتاب الباکوره السلیمانیه فی کشف اسرار الدیانه النصیریه نوشته سلیمان ارضی، که در سال 1862 چاپ شده است، شروع میکند و به نقد و بررسی کتاب میپردازد. وی حتی در وجود نویسندهای به این نام هم تردید میکند.
ج. نصیریه نزد مورّخان معاصر
عثمان هاشم در بخش سوم به مورخان معاصر میپردازد و آنان را به پنج دسته تقسیم میکند:
1. کسانی که نظریه شهرستانی را پذیرفته اند؛ نظیر علی سامی النشار، در کتاب نشاه الفکر الفلسفی و کامل مصطفی شیبی در کتاب الصله بین التصوف و التشیع.
2. کسانی که نصیریه را بخشی از اسماعیلیه می دانند؛ نظیر کامل الغزی در کتاب الذهب فی تاریخ حلب و فیلیپ حتی در تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، و عمر فروخ در تاریخ الفکر العربی و یا کسانی که نصیریه و اسماعیلیه را با یکدیگر خلط کرده اند؛ نظیر ابو زهره در کتاب تاریخ المذاهب الاسلامیه.
3. کسانی که مطالب را از منابع متعدد گرفته اند و بین اقوال جمع کرده اند؛ نظیر محمد کرد علی در خطط الشام، و محمد عزه دروزه در العرب و العروبه، و عبدالرحمن بدوی در مذاهب الاسلامیین، و مصطفی شکعه در اسلام بلا مذاهب.
4. نویسندگانی که ساحت نصیری ها را از تمام آنچه به آنان نسبت داده اند، بری می دانند؛ نویسندگانی چون منیر شریف در العلویون من هم و این هم، و عارف الصوص در کتاب من هو العلوی، و محمد علی الزعبی صحبی محمصانی در فلسفه التشریع فی الاسلام.
5. کسانی که تلاش کردهاند عقاید نصیریه را از لا به لای برخی از مخطوطات به دست آورند؛ مانند عبدالحمید دجیلی و مصطفی غالب.
عثمان هاشم در بخشی از کتاب خود اظهار میدارد که دیدگاه مورخان جدید، نظیر اقوال پیشینیان، از گفتههای افراد مجهول گرفته شده و مؤیدی هم از کتب نصیریه ذکر نشده است. مثلاً شهرستانی که قول داده بود مذهب هر فرقه را از کتاب هایشان معرفی کند، بدان پایبند نماند. فرید وجدی نیز در دایره المعارف از مقالهای که در روزنامه الاهرام منتشر شده و از نویسندهای با نام فاضلی از لازقیه مطلب نقل میکند.
اگر دیدگاه های قدیم و جدید را ببینیم، میتوانیم بگوییم که نصیریه اسم فرقه خاص یا مذهب جدیدی نیست. این اسم یکی از اوصافی است که به دلایل ویژه به شیعه اثناعشری داده شده است. نویسنده دلایل متعددی در تأیید نظر خویش میآورد و در نهایت از دریچه آثار علویان به آنان میپردازد.[7]
[1] سعدبن عبدالله ابی خلف الاشعری القمی، المقالات و الفرق، ص 100، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1360..
[2] ابی محمد حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص 93، المطبعه الحیدریه، النجف، 1936م- 1355..
[3] ابی الحسن علی بن اسماعیل الاشعری، مقالات الاسلامیین، ص 15، تصحیح هلموت ریتر، النشرات الاسلامیه یصدرها جمعیه المستشرقین الالمانیه..(برای اطلاع بیشتر از سایر دیدگاه ها به اصل مقاله مراجعه نمایید)
[4] حسین محمد المظلوم، من وحی الحقیقه، ص 269 ـ 369، جزء اول، طبع اول، 1999م ـ 1420.
[5] محمود الصالح، النبأ الیقین عن العلویین، مؤسسه البلاغ، الطبعه الثانیه، بیروت، 1987م ـ 1407.
[6] منیر شریف، المسلمون العلویون من هم و این هم، ص 9 ـ 30.
[7] برگرفته از مقاله دکتر قاسم جوادی (عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه و مرکز تحقیقات ادیان).