لطفا صبرکنید
2365
- اشتراک گذاری
- در ارتباط با بخش اول پرسش باید گفت؛ بر اساس برخی گزارشهای تاریخی، معاویه از فرزندش یزید پرسید تا به او بگوید که آیا میتواند در حکومت خویش بر اساس سیرهی سه خلیفه اول عمل نماید یا خیر؟ صرف نظر از درستی گزارشها و تحلیل آنها، تنها به نقل دو مورد از آنها بسنده میکنیم:
الف) معاویه هنگام نصب یزید به جانشینی، از او پرسید در میان این امت چه رفتاری خواهی داشت؟
آیا میتوانی مانند ابوبکر باشی که در راه خدا با مرتدان جنگ کرد، و زمانی که از دنیا رفت از مردم راضی بود و مردم هم از او راضی بودند؟! یزید گفت: نمیتوانم؛ اما تلاش میکنم که بر طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) عمل کنم!
معاویه پرسید: آیا میتوانی مانند عمر بن خطاب باشی که شهرها را آباد کرد، در راه خدا جهاد کرد، لشکرها فرستاد و پیروزیهایی آفرید و وقتی از دنیا رفت، هم او از مردم و هم مردم از او راضی بودند؟ یزید گفت: نمیتوانم؛ اما بر طبق کتاب خدا و سنّت پیامبرش محمّد مصطفی(ص) رفتار خواهم کرد.
معاویه پرسید: آیا میتوانی مانند عثمان بن عفان باشی که در زندگیاش از خلافت بهره فراوانی برداشت و خود و اطرافیانش را از بیتالمال بینیاز کرد و به آنها مالهای زیادی داد و میراث فراوانی را برای فرزندانش بر جای گذاشت و بنیهاشم را ذلیل کرد؟ یزید نپذیرفت و گفت: طبق قدرت خودم و فرمان خدا عمل خواهم کرد.
وقتی معاویه سخن یزید را شنید، آهی کشید و گفت من به سبب دوستی تو دنیا را بر آخرت برگزیدم و حق علی بن ابی طالب(ع) را از بین بردم و بار گناه را بر پشت خویش نهادم و به جهت تو آخرت خودم را تباه کردم.[1]
ب) در گزارشی ناهمخوان با گزارش قبل، روزی معاویه از یزید پرسید: هرگاه به حکومت رسیدی چه رفتاری خواهی داشت؟ یزید گفت: بر روش عمر بن خطاب عمل میکنم! معاویه گفت: من تمام تلاشم را انجام دادم تا بر طبق روش عثمان بن عفان (که آسانتر بود) رفتار نمایم، اما نتوانستم. تو چگونه میخواهی بر روش عمر (که دشوارتر است) عمل نمایی؟![2]
- نسبت به بخش دوم سؤال، باید گفت؛ در برخی از کتابها آمده است که در دوران حکومت عمرو بن عاص بر مصر، یکی از مسیحیان با فرزند او به مسابقه پرداخت و در مسابقه پیروز شد. پیروزی وی بر عمرو بن عاص و فرزندش سخت بود و در ادامه فرزند عمرو عاص او را به باد کتک گرفت! مرد مسیحی در ایام حج به حجاز رفت و ماجرا و ستمی که بر او رفته بود را به گوش عمر بن خطاب رساند. عمر فرزند عمرو عاص را احضار کرد و جملهی معروف در این مورد گفت: «متی استعبدتم النّاس و قد ولدتهم امّهاتهم احرارا»؛(از چه زمانی مردم را برده خود قرار دادهاید، در حالی که آنان آزاد از مادرانشان زائیده شدهاند). آنگاه قصاص فرد مضروب را از ضارب گرفت.[3]
گفتنی است؛ با جستوجوی انجام شده در کتابهای معتبر چنین گزارشی مشاهده نشده است.
[1]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 4، ص 348، بیروت، دار الاضواء، بیروت، 1411ق.
[2]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 229، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[3]. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 246 – 247، صدرا، بیتا؛ سبحانی، جعفر،رسائل و مقالات، ج 3، ص 460 – 461، قم، موسسة امام صادق(ع)، چاپ دوم، 1425ق.