جستجوی پیشرفته
بازدید
13341
آخرین بروزرسانی: 1391/03/30
خلاصه پرسش
آیا آنچه مجتهدان ما در استنباط های فقهی شان (در برخی موارد) انجام می دهند قیاس نیست؟
پرسش
ما شیعیان نسبت به روش \"قیاس\" که اهل تسنّن و خصوصاً حنفیان دارند اعتراض داریم، و در روایات هم آمده، اوّلین کسی که قیاس کرد ابلیس بود که گفت: \" خلقتنی من نار و خلقته من طین\". امّا آیا آنچه در استنباط های فقهی و اجتهادهای مجتهدین خود ما انجام می شود هم نوعی قیاس (در پاره ای موارد) نیست؟ و اگر قیاس چند معنا دارد، کدام قسم از قیاس مجاز و ممدوح است و کدام قسم آن مذموم و باطل؟
پاسخ اجمالی

قیاس از نظر لغت به معنای اندازه گیری، سنجش و برابری است و در اصطلاح علم اصول عبارت است از: هر گاه شخصى حکم یک چیزى را بداند و حکم چیز دیگری را نداند تشبیه کند که این به آن شباهت دارد پس حکمشان ‏باید چنین باشد.

 

نپذیرفتن این حکم مختص شیعه نیست، بلکه حنابله نیز معتقدند باید علت مشخصی بین فرع و اصل باشد تا حمل درست شود.

 

برخی از اهل سنت در این باره می گویند: واجب و حرام با نص متواتر ثابت می شوند نه با قیاس.

 

از مسلّمات نزد شیعه این است که قیاس راه درستی برای به دست آوردن احکام شرعی نیست.

 

در منابع اهل تسنن؛ مانند تفسیر" طبرى" از" ابن عباس" و" ابن سیرین" و" حسن بصرى" نیز این مطلب نقل شده است.

 

قیاس از آن جهت باطل است که از راه ظنّ خود استنباط مى‏نمایند، و شاید در آن صفاتى دیگر باشد که ما ندانیم.

 

اصولیان اقسامى براى قیاس برشمرده‏اند.

 

قیاس تمثیل و تشبیه، قیاس منصوص العلّة، قیاس مستنبط العلّة و قیاس اولویت، امّا قیاس تمثیل و تشبیه، همین قیاس مورد بحث است که تعریف آن گذشت، و اما سایر اقسام قیاس، تحت عنوان «موارد استثنا شده از قیاس» است.

 

اما آنچه مجتهدین شیعه انجام می دهند قیاس منطقی است نه قیاس اصولی و فقهی

 

توضیح اینکه قیاس بر دو گونه است:

 

1- قیاس فقهى و یا اصولى 2- قیاس منطقى این دو قیاس با هم اشتراک لفظى دارند، نه معنوى؛ زیرا قیاس در فقه عبارت است از سرایت دادن حکمى از موضوعى به موضوع دیگر به علت مشابهت بین این دو، ولى قیاس در منطق عبارت از استدلال است در قالب یکى از اشکال منطقى براى پى بردن از معلوم به مجهول.

 

استدلال بر سه گونه است:

 

1- قیاس 2- استقراء 3- تمثیل‏

 

استدلال قیاسى عبارت از قضایا و قوانین کلى صغروى و کبروى است، براى به دست آوردن قضایاى جزئى به نام نتایج مثلاً گفته مى‏شود: العالم متغیّر، و کل متغیّر حادث. نتیجه این دو قضیه کلى قضیه جزئى است که مى‏گوییم العالم حادث. دو مقدمه قیاس را صغرى و کبرى و قضیه‏اى را که حاصل آنهاست نتیجه مى‏گویند.

 

پاسخ تفصیلی

قیاس از نظر لغت به معنای اندازه گیری، سنجش و برابری است و در اصطلاح علم اصول عبارت است از اینکه در دو موضوع مشابه، حکم یکی معلوم و حکم دیگری مجهول باشد و با مقایسه کردن آنها حکم شرعی مجهول مشخص گردد.

 

به سخن دیگر قیاس آن است که شخصى حکم یکى را بداند و حکم دیگری را نداند تشبیه کند که این به آن شباهت دارد پس حکمشان ‏باید چنین باشد.[1]

 

به موضوعی که حکم آن معلوم است اصل یا "مقیس علیه"، به موضوعی که حکم آن مجهول است فرع، یا "مقیس" و به سبب حکمی که در هر دو موجود است، جامع یا علّت گویند.

 

به این ترتیب ارکان قیاس چهار قسم است: 1. اصل یا مقیس علیه؛ 2. فرع یا مقیس؛ 3. علت یا جامع (جهت مشترکی که بین اصل و فرع است)؛ 4. حکم (چیزی که برای اصل ثابت است و می خواهیم برای فرع هم اثبات کنیم).[2]

 

ردّ و عدم پذیرش این حکم مختصّ به شیعه نیست. در میان اهل سنّت ابو حنیفه هر نوع تشبیه را در علّت کافی دانسته، ولی حنابله معتقدند باید علتی وجود داشته باشد که آن علت را هم بتوان در اصل یافت و هم در فرع تا حمل فرع بر اصل صحیح باشد.[3]

 

برخی از اهل سنت نیز در این باره می گویند: واجب و حرام با نص متواتر ثابت می شوند نه با قیاس، قیاس اگر چه با شرایط صحّتش حجت است، ولی اگر دانستیم که پیامبر (ص) چیزی را حرام و واجب نکرد آن حرام و واجب نیست و اگر قیاس برای آن حرمت یا وجوب ثابت کند فاسد است.[4]

 

وی در ذیل آیه شریفه " أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین" «من از او بهترم مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل‏،[5] از امام صادق (ع) دو حدیث در مذمت قیاس نقل می کند و می گوید: ابو نعیم در حلیه (حلیة الاولیاء) و دیلمی از جعفر صادق از پدرش و او از جدش نقل می کند که رسول الله (ص) فرمود: اولین کسی که امر دین را با نظر خود قیاس کرد ابلیس بود.[6] باز می گوید: جعفر (صادق) گفت: کسی که امر دین را با نظر خود قیاس کند، خداوند در روز قیامت او را هم نشین ابلیس قرار خواهد داد.[7]

 

می دانیم که از مسلّمات شیعه آن است که قیاس راه درستی برای به دست آوردن احکام شرعی نیست. امام صادق (ع) مى‏فرمود: به راستى عمل‏کنندگان به قیاس از راه قیاس علم را جستند و قیاس بیشتر آنها را از حقّ دور کرد، به یقین با قیاس، به دین و احکام خدا نمی توان رسید.[8]

 

در منابع اهل تسنن؛ مانند "تفسیر طبرى" از" ابن عباس" و" ابن سیرین" و" حسن بصرى" نیز این مطلب نقل شده است[9].

 

علت بطلان قیاس

 

قیاس از آن جهت باطل است که غیر معصوم علم به علیت ندارد و با استفاده از گمان خود استنباط مى‏نماید آن که مثلا مى‏گویند که شراب حرامست و حرمتش از این جهت نیست که روان است و الّا مى‏بایست هر مایعى حرام باشد و از جهت رنگش نیست و الّا مى‏بایست هر چه از این رنگ داشته باشد حرام باشد و هم چنین مزه و سایر صفات، پس روشن شد که علت حرمت، آن نیست الّا آن که مست کننده است پس هر چه مست کننده باشد حرام خواهد بود و هم چنین نجس است و نجاستش از جهت آن صفات نیست پس مى‏باید که از جهت مست کننده بودن باشد.

 

و وجه بطلانش این است که شاید چند صفت دیگرى در آن باشد که ما ندانیم یا مجموع این صفات با آن که از انگور حاصل شده است سبب حرمت یا نجاست باشد، پس قیاس شراب خرما و غیره، بر آن باطل است.[10]

 

اما آنچه مجتهدین شیعه انجام می دهند قیاس منطقی است نه قیاس اصولی و فقهی

 

توضیح اینکه قیاس بر دو گونه است:

 

1- قیاس فقهى و یا اصولى 2- قیاس منطقى.

 

این دو قیاس تنها در لفظ مشترکند و در معنا تفاوت چشمگیری دارند، زیرا قیاس در فقه عبارت است از سرایت دادن حکمى از موضوعى به موضوع دیگر به ملاک مشترک بین این دو، ولى قیاس در منطق عبارت است از استدلال در قالب یکى از اشکال منطقى براى پى بردن از معلوم به مجهول.

 

می دانیم که استدلال منطقی بر سه گونه است:

 

1- قیاس 2- استقراء 3- تمثیل‏

 

استدلال قیاسى عبارت از قضایا و قوانین کلى صغروى و کبروى است، براى به دست آوردن قضایاى جزئى به نام نتایج؛ مثلاً گفته مى‏شود: العالم متغیّر، و کل متغیّر حادث. نتیجه این دو قضیه کلّى قضیه جزئى است که مى‏گوییم العالم حادث. دو مقدمه قیاس را صغرى و کبرى و قضیه‏اى را که حاصل آنها است نتیجه مى‏گویند.[11]

 

نتیجه بحث این که قیاس اصولى با قیاس منطقى متفاوت است؛ زیرا قیاس در باب منطق به معناى برهان، و قیاس اصولى به معناى تشبیه و تمثیل است، بنابر این قیاس فقهى برابر با تمثیل و تشبیه منطقى است. بر این اساس، قیاس تمثیل و تشبیه به علت یقینی نبودن هیچ گاه باعث علم به حکم شرعى نمى‏شود، بلکه در نهایت منجر به ظنی می گردد که از طرف شارع نیز مورد پذیرش قرار نگرفته است. چنین ظن و گمانی انسان را بى‏نیاز از حق نمى‏کند " إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً" [12]، بلى اگر معلوم شود که وجه تشابه به تصریح همان منابع شرعی، علّت تامه براى ثبوت حکم در اصل و مقیس علیه بوده و نیز وجود آن علّت با همه خصوصیات و ویژگی هایش در فرع قطعى باشد در این فرض اگر چه قیاس باعث علم مى‏شود و مى‏توان حکم را از اصل به فرع سرایت داد، ولى این قیاس، تشبیه و تمثیل به حساب نمى‏آید، بلکه قیاس برهانى منطقى است.[13] و به آن قیاس منصوص العلة می گویند.

 

شیعیان، تنها به این نوع از قیاس عمل کرده و دیگر موارد آن را مردود می دانند.

 

[1]  مجلسى، محمد تقى، لوامع صاحبقرانی، ج ‏7، ص 275، ‏مؤسسه اسماعیلیان، قم‏، چاپ دوم‏، 1414 هـ ق.‏

[2]ولایی، عیسی، فرهنگ تشریعی اصطلاحات اصول، نشر نی، چاپ اول، تهران، 1374.

[3] رشید رضا ، محمد، تفسیر القران الحکیم ( تفسیر المنار)، ج 5، ص 210 ، دار المعرفة، بیروت، چاپ دوم.

[4]همان، ج 1، ص 191.

[5] سوره اعراف، آیه 12.

[6] شیطان در پاسخ به خداوند که به او فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم (چون) مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل‏.

[7] رشید رضا ، محمد، المنار، ج 8، ص 331.

[8] کلینی، کافی، ج 1، ص 59، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362 ش‏؛ ‏عیسى بن عبد الله قرشى گوید: ابو حنیفه شرفیاب حضور امام صادق (ع) شد، آن حضرت به او گفت: اى ابو حنیفه، به من خبر رسیده که تو قیاس مى‏کنى. عرض کرد: آرى، فرمود: قیاس مکن که اول کسى که قیاس به کار بست شیطان بود گاهى که گفت: مرا از آتش آفریدى و او را از گل، و میان آتش و گل قیاس کرد و اگر نوریت آدم را به نوریت آتش سنجیده بود برترى میان دو نور و صفاى یکى را بر دیگرى مى‏فهمید .

[9]محمد رشید رضا، المنار ج 8، ص 331؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القران، ج 8، ص 98، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، 1412 ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 4، ص 2607، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 ش‏.

[10]مجلسى، محمد تقى، لوامع صاحبقرانی، ج‏1، ص 591، مؤسسة إسماعیلیان للطبع‏، چاپ دوم، قم، 1414 هـ ق‏.

[11] جناتى‏ شاهرودى، محمد ابراهیم، ‏منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، ج 1، ص 265 و 266.

[12]  یونس، 36؛ نجم، 28.

[13]  جناتى‏ شاهرودى، محمد ابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، ج 1، ص 269 و 270.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها