جستجوی پیشرفته
بازدید
12962
آخرین بروزرسانی: 1401/09/20
خلاصه پرسش
«معنویت‌گرایى حقیقى» و «معنویت‌گرایى احساسى» چیست؟
پرسش
«معنویت‌گرایى حقیقى» و «معنویت‌گرایى احساسى» چیست؟
پاسخ اجمالی

بیشتر کسانى که به معنویت و ایمان گرایش می‌یابند، گرایش آنها احساسى است؛ یعنى در پى تقلید از پدر و مادر، محیط، و یا تحت تأثیر تحریک عواطف و احساسات آنان، بر اثر دیدن حوادثى؛ مانند کرامات اولیاء الله و مشاهده برخى مراسم مذهبى؛ مثل نماز جماعت، حج، عزاداری‌ها و جشن و موالید، به معنویت گرایش پیدا کرده و به دین و انجام مناسک آن علاقه‌مند می‌شوند. اگر این گرایش استمرار یابد و با تکرار و تذکّر و تمرین بیشتر از یک‌سو و کسب معارف حقه و معلومات بیشتر در زمینه دین و فواید معنویت‌گرایى در دنیا و آخرت از سوى دیگر، همراه شود و به حدّى برسد که آن شخص در لغزشگاه‌هایى که اغلب افراد می‌لغزند، مثل رسیدن به پست و مال و شهوت، نلغزد و توان نگه‌دارى نفس خویش را در آن مواقع و مواضع نیز داشته باشد، و به هیچ قیمتى حاضر به ترک واجبات و رها نمودن مجالس معنوى نباشد؛ این گرایش احساسى او تبدیل به گرایش حقیقى می‌گردد که نشان از رسوخ امور معنوى در جان و قلب می‌باشد. و گرنه همان‌گونه که در پى احساس و انفعال پیدا شده، در پى شبهه‌اى یا احساس و انفعالى دگر، از دست خواهد رفت و دوامى نخواهد یافت. فلسفه اغلب امتحان‌هاى الهى نیز همین است تا بر خود شخص نیز روشن شود که آیا ایمان و اظهار اسلام او رو بنایى و بى شالوده و احساسى است و یا این‌که حقیقى و ثابت و واقعى و زیربنایى است که به هیچ قیمتى و لو با تحمل شکنجه‌ها از دست رفتنى نیست.

پاسخ تفصیلی

انسان موجودى مختار است که کارهایش را بر اساس اراده و انتخاب و گزینش انجام می‌دهد. نحوه این انتخاب و گزینش او، وابسته به دو امر درونى و نهفته؛ یعنى گرایش‌ها و بینش‌ها است. این گرایش‌ها و بینش‌ها، خود دو دسته‌اند: گرایش‌ها و بینش‌هاى فطرى و غیر اکتسابى و غیر اختیارى، و گرایش‌ها و بینش‌هاى اکتسابى و اختیارى. قسم اول، بالقوّه در نهاد هر انسانى نهاده شده و نیازمند توجه و پرورش‌اند تا بروز و نمود پیدا کنند. اما قسم دوم، با گزینش خود انسان حاصل می‌شوند و یا از محیط و به واسطه تربیت و وراثت به انسان منتقل می‌شوند. گرایش‌هاى فطرى مثل گرایش انسان به حقیقت‌جویى و کنج کاوى، گرایش انسان به خوبی‌ها و خوب‌ها و گرایش انسان به موجود برتر. و شناخت‌هاى فطرى، همان‌ها است که در قالب حسن و قبح عقلى مطرح می‌شوند؛ مثل شناخت خوبی عدالت و صداقت و وفاى به عهد و شناخت بدى ظلم و دروغ و خلف وعده. این گرایش‌ها و بینش‌هاى فطرى، محرّک‌هاى اصیل بشر به سوى کسب بینش‌ها و گرایش‌هاى اکتسابى و سایر فعالیت‌هاى او می‌باشند، لکن اگر در تشخیص حقیقت و واقعیت و تشخیص مصادیق خوب و کمال و زیبا اشتباه کند، به سعادت واقعی‌اش نمی‌رسد، ولى اگر بتواند صحیح بیندیشد و صحیح برگزیند، آن موتورهاى محرّکه و این فعالیت‌ها و گزینش‌ها و گرایش‌هاى انتخابى صحیح می‌توانند سعادت دنیا و آخرت او را تأمین کنند و انبیا آمده‌اند، تا این توان تشخیص صحیح را به او کرامت نموده و او را براى گرایش و انتخاب صحیح هدایت کرده و یاریش نمایند، تا به سعادت دنیا و آخرت دست یازد، به خصوص که در اغلب انسان‌ها امیال و احساساتشان بر تعقّل و تدبّرشان غلبه دارد.

گرایش به معنویت نیز - به عنوان یک فعل اختیارى انسان - از این قاعده مستثنا نیست؛ یعنى ممکن است منشأ آن تحقیق و تفکر و تدبر باشد و یا تحریک عواطف و احساسات. در صورت اوّل؛ آن گرایش، فیلسوفانه و یا متکلمانه است، و در صورت دوم، عوامانه و به اصطلاح «معنویت‌گرایى احساسى» است. لکن صورت سومى هم متصور است و آن این‌که این دو با هم توأم شوند و کانون دل و کانون عقل متحّد گردند، نه متشتّت. و این هم‌دوشى، سبب گرایش به دین و ایمان و معنویت شود، که این گرایش، گرایش عارفانه[1] است. همان گرایش حقیقى به معنویت و به اصطلاح «معنویت‌گرایى حقیقى» است.

در صورت اوّل که فقط «علم» محرک باشد، با عجز از تبیینِ عقلانىِ فلسفه حکمى از احکام الهى - چه آن حکم در تکوین و خلقت باشد و چه در تشریع - و نیز در صورت غلبه هواهاى نفسانى و شهوات حیوانى، دست از علم می‌کشد و به آن پایبند نخواهد ماند و در صورت لزوم، علم خود را پنهان، بلکه کتمان هم می‌نماید، مثل فرعون که قرآن در مورد او می‌فرماید: «چون آیات آشکار ما را دید، گفت این سحرى آشکار است [و معجزه خدا نیست] و [مستکبرانه] آیات ما را از روى ظلم و سرکشى تکذیب کرد، در حالی که به آنها یقین داشت».[2]

گروه دوم بسان خسى بر روى آب می‌مانند که با جریان اجتماع و محیط حرکت می‌کنند و با پیچ و تاب آن، به پیچ و تاب می‌روند و با تحولات آن می‌غلتند! و هیچ ثباتِ قدمى و قلبى براى آنها تضمین نمی‌شود؛ مانند کسى که در پى حضورش - به هر سببى - در مجلس سوگوارى سیدالشهدا(ع) به گریه می‌افتد و با تحریک عواطف و احساساتش - نه از روى عشق و محبت به ولایت - مانند باران بهارى، اشک می‌ریزد، ممکن است، اگر لحظاتى بعد به مجلسى درآید که در آن‌جا هر کس بدون قید و بند، خود را با لذت‌هاى نامشروع می‌آلاید، او نیز هم‌رنگ جماعت شود و خود را آلوده کند.

آن‌که به جهت دستیابى به حکومت و خلافت، اظهار ایمان و اسلام کرد و یا برای کسب غنایم و اسیر(بنده و کنیز) در جنگ شرکت نمود، همین که به اهدافش دست یافت، دین و دیانتش گم می‌شود و به راحتى حاضر به انفاق در راه خدا و عمل به دین نیست،[3] و براى رسیدن به اهداف و حفظ مقامش به هر راه و وسیله نامشروعى متوسل می‌شود و مرزى براى آن نخواهد شناخت.! پس ثبات قدم گروه دوم بر ایمان و معنویت، تابع تأمین منافع دنیوى آنها از یک سو و عدم خسارت آنها از سویى و ثبات وضعیت جامعه از سوى دیگر است، و گرنه به راحتى از دین خود دست می‌شویند.

به تعبیر دیگر؛ مردم از جهت گرایش به آخرت و معنویت و عبادت، سه دسته می‌شوند:

الف) گروهی از ترس جهنم و خسارات دنیوى که خداوند به آنها وعید داده و توسط انبیا آنها را از عذاب‌ها ترسانیده است، خدا را عبادت کرده و مطیع‌اند و ایمان به غضب خدا و معاد، عصمت نبوت و امامت، پشتوانه آن بوده و ایمان آنها از روى شناخت و معرفت و یا تعبد صادقانه است، نه تقلید کورکورانه، که به تعبیر امام على(ع) عبادت و تعبد آنها «برده گونه» است؛ یعنى براى دور کردن عذاب مطیع‌اند.

ب) دسته‌ای به طمع بهشت و دست‌یابى به وعده‌هاى الهى در دنیا و آخرت، به معنویت و دین گرایش پیدا می‌کنند و پشتوانه آن، ایمان به غیب و بصیرت صادقانه است، نه تقلید کورکورانه، این گروه نیز تعبدشان به جهت منافع خودشان است و به تعبیر امام على(ع) عبادتشان «تاجرانه» است و کار و تلاش می‌کنند تا بنا به وعده الهى پاداش دریافت کنند.

ج) گروه سوم از روى تعمق و تدبّر و بصیرت و با شکر منعم و یافتن معشوق و محبوب واقعى به تعبّد روى آورده و به اوامر و انتظارات او گردن می‌نهد، اینها هستند که به تعبیر امام علی(ع) «آزادگانِ» از تن و منافع دنیوى و اخروى خویش‌اند و از «من» و «منیّت» وارسته و به خدا پیوسته‌اند. و به تعبیر عرفا «فانى فى الله» گشته‌اند و خود و ضرر و فایده خود را نمی‌بینند تا در جهت دفع ضرر یا کسب و جلب منفعت، روى به طاعت و معنویت آورند. در فرهنگ اسلامى و قرآنى هر سه گروه - با اختلاف مراتب و درجاتى که در جهت طولى و عرضى پیدا می‌کنند - داراى معنویت‌گرایى حقیقی‌اند، در صورتى که علایم ذیل در آنها بروز و ظهور پیدا کرده و امتحانات را پشت سر نهاده باشند، لکن روشن است که این سه دسته داراى یک منزلت نیستند و مقام دسته سوم قابل مقایسه با آن دو دسته دیگر نیست.[4]

علایمى چند در قرآن کریم براى معنویت‌گرایى حقیقى ذکر شده است، از جمله:

  1. ترک گناه و انجام واجبات به طور مداوم،[5] 2. ایمان همراه با عمل صالح،[6] 3. تصحیح اعتقادات و عدم انتساب امور نامناسب و نابجا به خداوند؛ مثل: داشتن فرزند یا امکان صدور قبیح از خداوند و یا این‌که ملائکه دختران خدا باشند، یا شریکان او به حساب آیند.[7] 4. یاد محبوب و تلاوت آیات قرآن و شرکت در مجالس معنوى براى او لذت بخش و مشاهده گناه و گناهکار، باعث رنجش و غصه او است.[8] 5. مشکلات و مصائب دنیوى او را از پا در نمی‌آورد و به کفر نمی‌کشاند، بلکه با امید و توکل بر خدا، بر آنها صبر می‌کند و در پى حلّ معضلات بر می‌آید و با یاد خدا آرامش می‌گیرد.[9] 6. هیچ مؤثرى را در اثرش مستقل از خدا نمی‌داند و همه فواعل - اعم از طبیعى یا انسانى - را کارگزاران إله و همه را وابسته و متکى به خدا می‌داند.[10] 7. در مواقع پیدایش زمینه گناه و عصیان؛ مثل: رسیدن به پست و مال و مهیا شدن میدان شهوت رانى، خودداری نموده و با جهاد اکبر، نفس سرکش را ذبح کرده و امیال را مهار می‌کند.[11] 8. برای از دست دادن مال و اولاد و جان در راه خدا افسوس نمی‌خورد و به دست آوردن دنیا و منافع دنیایی، سبب خروج او از عبودیت نمی‌شود.[12] 9. اهل چون و چرا نیست و با رضایت تام به حکم خدا و رسول الله(ص) و ولىّ الهی گردن می‌نهد و در دل هم از امورى که با طبع و میل او ناسازگار باشد، ناراحت نمی‌شود.[13] 10. دریافت و تشخیص الهامات رحمانى و توجهات و عنایات الهى و رسیدن به حیات طیبه.[14]

تشخیص معنویت‌گرایى احساسى و ناپایدار، از معنویت‌گرایى حقیقى و حفظ و استمرار آن، نیازمند اراده و عزمى راسخ و صبر و تحمل فراوان است، به خصوص در این دوره که تمامى عوامل اجتماعى و جهانى دست به دست هم داده تا انسان را از دین و معنویت جدا کرده و برده‏ى جهانخواران استعمارگر کنند.

ولى باید توجه داشت که انسان، تنها موجودى است که نه تنها توان این را دارد که بر خلاف جریان رود حرکت کند، بلکه می‌تواند مسیر حرکت جامعه یا دنیا را عوض نماید و لااقل قدرت حفظ خود را در سخت‌ترین شرایط نیز دارد و هر چه کار، مشکل‌تر باشد، ارزش و پاداشش بیشتر است.

به هر حال؛ هر انسانى بر نفس خویش بیناتر از دیگرى است و از دل و گرایش‌ها و بینش‌هاى خود بهتر از هر کسى آگاه است، اگرچه ممکن است در مقام محاسبه، اغماض نماید و بدی‌هاى خود را نبیند و یا تقصیر را بر دوش دیگران افکند و یا ممکن است آنچه در ظاهر نمایان می‌سازد، در دل خلاف آن‌را دنبال کند؛ پس باید بر خودش دلسوزتر باشد و به فکر نجات خود از مهلکه ها و دست‌یابى به سعادت جاویدان، از راه کسب معارف حقه و اعمال صالحه و اخلاق فاضله با توسل و تمسک به اهل بیت عصمت و طهارت، برآید و با عزمى استوار آن‌را حفظ کرده و استمرار بخشد تا به قله مقصود برسد.[15]


[1]. تذکر: ممکن است عده‌اى با ادعاى تصوف و عرفان، اصلاً گرایشى به معنویت نداشته و با تظاهر به ولایت و طریقت، بازار گرمى دنیوى کنند!

[2]. نمل، 13 و 14؛ جاثیه، 17؛ اعراف، 175 و 176.

[3]. توبه، 87، 98، 119 و 121؛ احزاب، 16 و 20.

[4]. جوادى آملى، عبدالله، حیات عارفانه امام على(ع)، ص 15 و 33؛ مصباح یزدى، محمد تقى، معارف در قرآن، ج 3، ص 421 و 442.

[5]. انعام، 82.

[6]. لقمان، 13.

[7]. لقمان، 13.

[8]. انفال، 2؛ زمر، 23؛ مؤمنون، 60.

[9]. رعد، 28.

[10]. یوسف، 106.

[11]. ابراهیم، 27؛ غافر، 51؛ بقره، 250.

[12]. حدید، 23.

[13]. نساء، 65؛ احزاب، 36.

[14]. عنکبوت، 69.

[15]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: جوادى آملى، عبدالله، حیات عارفانه امام على(ع)، ص 15 - 33، قم، اسراء، چاپ اول، 1380ش؛ همو، مراحل اخلاق در قرآن، ص 227 - 249، قم، اسراء، چاپ سوم، 1379ش؛ همو، معرفت‌شناسى در قرآن، ص 277 - 315، قم، اسراء، چاپ دوم، 1379ش؛ همو، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص 153 - 255، قم، اسراء، چاپ اول، 1379ش؛ همو، فطرت در قرآن، ص 227 - 249، قم، اسراء، چاپ دوم، 1379ش؛ مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن، ج 1-3، ص 421 - 442، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، 1368ش؛ همو، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 110 - 174، تهران، دانشگاه آزاد اسلامى؛ همو، خودشناسى براى خودسازى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره، چاپ اول، 1377ش.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها