لطفا صبرکنید
113250
- اشتراک گذاری
در منابع روایی آمده است: "إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَلَى یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحٌ هَادٍ وَ سَفِینَةُ نَجَاة"؛ در طرف راست عرش نوشته شده است: حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است.
ائمه (ع) اگرچه نور واحد هستند و همگی چراغ هدایت به حساب میآیند، اما شرایط زمانه باعث میگردید تا جنبهای از شخصیت آنان تجلی پیدا کند و به فعلیت برسد و در نتیجه مظهر یک اسم از اسمای الاهی گردند.
اما چرا لقب چراغ هدایت و کشتی نجات تنها برای امام حسین (ع) استفاده شده است؟ در این باره باید گفت: موقعیت و شرایط حضرتشان یک شرایط ویژه بود. در آن شرایطی که بنی امیه توانسته بود با تبلیغات مسموم چهره اسلام را واژگون و مسخ نماید، امام توانست هم اسلام را از نابودی نجات بخشد و هم تمام ابعاد اسلام واقعی را در عمل برای جهانیان ترسیم نماید و به نمایش بگذارد و در واقع راه نجات و هدایت را برای انسان ها تجسم نماید. به جهت همین جامعیت، واقعه عاشورا و امام حسین (ع) چراغ راهی شد که حقیقتجویان در پرتو آن می توانند خود را از گمراهی و ظلمات و تاریکیهای جهل و نادانی نجات بخشند و از گرداب حوادث به سلامت به ساحل نجات بار یابند.
در منابع روایی آمده است: "إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَلَى یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحٌ هَادٍ وَ سَفِینَةُ نَجَاة"؛ در طرف راست عرش نوشته شده است: حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است. [1]
بر این اساس، جا دارد که پرسیده شود؛ چرا از بین ائمه هدی تنها امام حسین (ع) از این لقب برخوردار شدند؟ در پاسخ باید گفت: اگرچه ائمه (ع) نور واحد هستند و همگی چراغ هدایت به حساب میآیند، اما شرایط زمانه باعث میگردید تا جنبهای از شخصیت آنان تجلی پیدا کند و به فعلیت برسد و در نتیجه مظهر یک اسم از اسمای الاهی گردند.
با توجه به دو مثال می توان مطلب گفته شده را توضیح داد.
مثال اول: از بین ائمه (ع) تنها امام پنجم (ع) به شکافنده علم (باقر) ملقب است، با این که همه امامان معصوم از علم لدنی برخوردار بودند و این نیست، مگر این که در زمان و شرایطی که امام پنجم (ع) زندگی میکرد ، از سویی نحلهها و افکار جدیدی، بروز کرده و از سویی دیگر، دولت بنی امیه به ضعف گراییده بود. در این فضا و بستر فراهمشده، ضروری بود که اصول مکتب تشیع تبیین شود. این جا بود که آن امام همام حوزه درسی را راه اندازی کرد و رهآورد چنین حوزهای که در زمان امام صادق (ع) به شکوفایی کامل رسید، تبیین دقیق مکتب اهل بیت و تربیت شاگردان زیادی بود که در دورترین مناطق جهان اسلام به تبلیغ مکتب تشیع روی آوردند. نمود این نقش در امام پنجم باعث گردید تا لقب باقر (شکافنده علم) برای آن امام به کار گرفته شود و این نه به معنای آن است که امامان دیگر، عالم نبودهاند، بلکه تنها گویای نقش ویژه علم امام باقر (ع) در ترسیم خطوط و شاخصههای مکتب اهل بیت است.
مثال دوم: از بین امامان معصوم تنها امام علی(ع) و امام حسین (ع) از لقب ثارالله (خون خدا یا کسی که ولی دم او خدا است) برخوردارند با این که همه آنان به مرگ طبیعی از دنیا نرفتهاند و شهادت در راه خدا نصیب آنان شده است. دلیل این امر آن است که از بین امامان تنها خون آن دو امام بر زمین ریخته شد و در آن شرایط، این نحوه از شهادت، بیشترین نقش و تأثیر را در حیات بخشی به اسلام داشته است، و این در حالی است که ویژگی یاد شده در امامان دیگر بروز نکرده است. به عبارتدیگر؛ با این که همه امامان جلوه کاملى از صفات و اسمای الاهى بودهاند، شرایط خاص و ویژگیهای زمانه، باعث میگردید که جنبهای از شخصیت آنها تجلی پیدا کند و به فعلیت برسد و آنان مظهر یک اسم از اسمای الاهی گردند و در هر زمان، یک بُعد از ابعاد وجودی آنان ظهور، بروز و جلوه خاصى داشته باشد.
اما چرا لقب چراغ هدایت و کشتی نجات تنها برای امام حسین (ع) استفاده شده است، در جواب باید گفت: موقعیت و شرایط امام حسین (ع) یک شرایط ویژه بود. در آن شرایط بنی امیه توانسته بود با تبلیغات مسموم چهره اسلام را واژگون و مسخ نماید. روشن است که چنین اسلامی نمیتوانست هدایتگر انسانها باشد، اسلامی که اجازه می داد خلیفه آن یک انسان شرابخوار و قمارباز و... باشد، اسلامی که تبعیض نژادی و طبقاتی را میپذیرفت، اسلامی که سردمدارانش در حالت مستی بر نماز جماعت حاضر میشدند.
امام آنگاه که از هدف قیام خود سخن مىگوید، مىفرماید: « انى لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً بل خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى » ؛ من نه براى راحتطلبى و وانهادن مسئولیت، به راه افتادهام و نه براى خوشگذرانى و بیهودگى؛ نه انگیزهام ستمکارى و بیدادگرى است و نه تبهکارى، بلکه مىخواهم امت جدم را اصلاح کنم. [2]
آن حضرت - بعد از ترسیم وضعیت اجتماعى زمانه خود- مىفرماید: «مگر نمىبینید که حق و عدالت اجرا نمىشود و مردم دست از باطل نمىکشند؟! در چنین محیط فاسد و آلودهاى هر فرد باایمانى آرزومند مرگ و ملاقات پروردگار است». [3] یا آن گاه که از زمامداری یزید باخبر شد، فرمود: « وعلى الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید » .[4] امام در چنین شرایطی توانست هم اسلام را از نابودی نجات بخشد و هم تمام ابعاد اسلام واقعی را در عمل برای جهانیان ترسیم نماید و به نمایش بگذارد و در واقع راه نجات و هدایت را برای انسانها تجسم نماید؛ از این جهت؛ در حادثه کربلا و به ویژه روز عاشورا ما شاهد بروز و ظهور همه فضائل و خوبیها از وجود مقدس امام حسین (ع) و یارانش هستیم، و می توانیم این ادعا را داشته باشیم که تمام ابعاد اسلام توسط ایشان با رنگ خون در زمین کربلا این تابلوی همیشه زنده تاریخ، نقاشی شده است، در حالی که برای امامان دیگر این شرایط فراهم نشد که همه ویژگیها و فضائل خود را در معرض دید حقیقتجویان قرار دهند و تمام ابعاد هدایتی اسلام را به نمایش بگذارند، و این البته به مقتضای وظیفهای بود که برعهده آنان بود که هر شرایط خاص، رفتار خاصی را هم میطلبید و آنان موظف بودند الگوی رفتاری مناسب همان شرایط را به بشریت ارائه دهند؛ یعنی این محدودیت از سوی شرایط بوده است که رفتار الگویی محدودی را اقتضا میکرد. به جهت همین جامعیتی که واقعه عاشورا از آن برخوردار است این حادثه و خود امام حسین (ع) چراغی شدند که با نگاه به این چراغ کسی گمراه نمیشود و در دریای طوفانی غرق نخواهد شد. به عبارت دیگر، آن امام چراغ هدایت است براى آنهایى که در ظلمات جهل گرفتار آمدند و کشتى نجات است براى آنهایى که در گرداب دنیا دست و پا مىزنند. لذا در زیارت اربعین امام حسین (ع) مىخوانیم: «وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة و قد توازر علیه من غرّته الدنیا...»؛ خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى نجات بخشد، در حالى که دنیاطلبان (کسانى که دنیا فریبشان داده بود) بر علیه او یکدست شده بودند. [5]
برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین (ع)، انتشارات چلچراغ، 1388 ه ش.
نمایه مرتبط:
امام حسین (ع) و معنای ثار الله، 7124 (سایت: 7258) .
[1] . طبرسى، امین الاسلام فضل بن حسن، إعلام الورى، ص 400، اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1390 ق.
[2] . شریف قرشی، باقر، حیاة الامام الحسین بن على(ع)، ج 2، ص 264، دار الکتب العلمیة، قم، 1396 ق؛ امام در جملهاى دیگر مىفرماید: «اللهم انى احب المعروف و انکر المنکر»، مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 328، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق.
.[3] «الا ترون الى الحق لا یعمل به والى الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء اللَّه فانى لا ارى الموت الاّ السعادة والحیاة مع الظالمین الاّ برماً»، اعیان الشیعة، ج 4، ص 234 و 235، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق؛ امام در خطابش به لشکر کوفه فرمود: «اناللَّه و انا الیه راجعون هولاء قوم کفروا بعد ایمانهم فبعداً للقوم الظالمین»، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص417-416، چاپ سوم، دار المعروف للطباعة والنشر، 1416 - 1995 م.
[4] . دیگر باید فاتحه اسلام و مسلمانى را خواند و با آن وداع گفت، آن گاه که جامعه و مردم دچار زمامدار و رهبرى مانند یزید گردند. ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 11، انتشارات جهان، تهران، 1348 هـ ش.
.[5] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 98، ص 331.