لطفا صبرکنید
15227
- اشتراک گذاری
"شر" عبارت از: چیزی است که همه از آن دوری می کنند، چنان که خیر آن است که همه به آن مایل می شوند. قوم اشرار یعنی مردمی فتنه انگیز. برخی نیز شر را نقیض خیر یعنی بدی، فساد و ظلم معنا کرده اند. اما واژه "فجور"، در اصل به معنای شکاف زیاد در میان چیزی است و به گناهان نیز فجور می گویند؛ زیرا سبب شکستن و پاره شدن، پرده و پوشش دیانت انسان است. در استعمالات قرآنی و روایات این دو کلمه به صورت مترادف نیز استعمال شده است.
در روایت "مجالسة الأشرار تورث سوء الظن بالأخیار..."، اشرار در مقابل اخیار، و ابرار در مقابل فجار قرار گرفته است؛ بنابراین در آغاز به توضیح این کلمات و مصادیق مورد استعمال آنها می پردازیم و سپس تفاوت آن را بیان می کنیم:
اشرار جمع شریر، صفت مشبهه از شر است. این واژه در قرآن با مشتقات آن 31 بار که 29 بار از کلمه "شر" و دو مورد "شرر" و "اشرار" استعمال شده است.
طبق گفته راغب در مفردات، شر عبارت از چیزی است که همه از آن دوری می کنند، چنان که خیر آن است که همه به آن مایل می شوند، و قوم شرور یعنی مردمی فتنه انگیز.[1] در مجمع البحرین، شر نقیض خیر، یعنی بدی، فساد و ظلم معنا شده است.[2]
اما واژه "فجور" با مشتقات آن 24 مورد در قرآن استعمال شده است که در اصل به معنای شکاف زیاد در میان چیزی است، و به نظر راغب به گناهان نیز فجور می گویند؛ زیرا سبب شکستن و پاره شدن، پرده و پوشش دیانت انسان است.[3]
در قرآن کریم این کلمه در معنای حقیقی و التزامی آن استعمال شده است که برخی این موارد در زیر می آید:
مصادیق استعمال فجور در معنای حقیقی:
1. "وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیوناً"؛ و از زمین چشمهها شکافتیم.[4]
2. "فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً"؛ میان باغها نهرى بشکافتیم. [5]
3. "فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً "؛ دوازده چشمه از آن بشکافت. [6]
مصادیق استعمال فجور در معنای التزامی:
1. " أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار"؛ آیا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمین قرار مىدهیم یا پرهیزکاران را چون بدکاران؟[7]
2. "إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّارا"؛ اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز نسلى بدکار و ناسپاس زاد و ولد نمىکنند.
3. "بَلْ یریدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَه"؛ بلکه انسان مىخواهد در آینده نیز بدکارى کند.[8]
برخی از مفسران در تفسیر آیه "إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّین"؛ همانا نوشته اعمال گناهکاران در مکان پست و زندان سخت است؛ گفته اند مراد از فجار در این آیه سرکشان اند و فرقی نمی کند که این سرکشی از جهت کفر باشد یا گناه، بنابر این شامل هر دو گروه می شود.[9] در روایات نیز کلمه اشرار و فجار در هر دو معنا (کفار و گنهکاران) استعمال شده است.[10]
اما در باره حدیث مورد پرسش، متن کامل آن را بیان می کنیم و سپس به توضیح آن می پردازیم:
مرحوم صدوق این روایت را چنین نقل می نماید: محمد پسر قیس می گوید امام باقر (ع) به نقل از پدرانش فرمود که امیر مؤمنان (ع) مى فرمود: ثمره همنشینى کردن با بدکاران، بد گمانی به خوبان است و همنشینى با نیکان سبب اصلاح بدکاران است. همان گونه که هم نشینى (بدکاران) با نیکان، آنان را ملحق به خوبان مىکند و هر زمانى که نتوانستید دین کسى را بشناسید، به رفقایش نگاه کنید، اگر از مردان خدا هستند او هم بر آئین خدا است و چنانچه دوستانش بر راه خدا نیستند، او هم بهرهاى از آئین یزدان پرستى ندارد. پیغمبر خدا (ص) مىفرمود: هر که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد با هیچ کافرى دوستى نمىکند و با بدکاران نشست و برخاست نمى نماید و اگر با آنان همنشینى کرد خود نیز کافر و بدکاره است.[11]
استفاده از کلمات مشابه در کلمات معصومان (ع) امری رائج است؛ و دو احتمال در این زمینه متصور است:
1. گاهی استعمال برای تاکید کلام است؛ بنابراین، ممکن است این دو کلمه(اشرار،فجار) مترادف باشند. در روایتی امام علی (ع) می فرماید:
.... زمانی اخیار اشرار را و گاهى اشرار اخیار را می کشند، أما واى بر آن جماعتى که به دست اخیار کشته شوند، و خوشا به حال افرادی که اشرار و کفار ایشان را به قتل رسانند.[12]
در این روایت اشرار و کفار در کنار هم ذکر شده است با این که از نظر معنا بین این دو کلمه فرق است.
2. اگرچه کلمه فجار با اشرار مترادف استعمال شده اند، اما ممکن است مراد از اشرار کسانی باشند که به جهت زیادی کارهای خلاف به این نام شهرت پیدا کرده باشند، اما فاجر بدکرداریش به این اندازه نباشد و مطلق کسانی که مرتکب گناهان می شوند، عنوان فاجر به آنان صدق کند و لو گناهان، آنان را به سر حد اشتهار نرسانده باشد و در روایت مورد گفت و گو، مراد از بدگمانی به ابرار به جهت مجالست با بدکاران این باشد که به جهت این رفت و آمد و هم نشینی، در نظر مردم، او نیز شهرت به بدی پیدا کند. اما در صورت عکس (مجالست اشرار با ابرار) و ملحق شدن آنان به اخیار، بد کاران را ملحق به خوبان می نماید؛ و معمولا چنین است؛ که تأثیر گذاری خوبان بر بدکرداران بیشتر است. و ممکن است الحاق فجار به ابرار نیز از این جهت باشد، که فجار از نظر آلودگی به گناهان مانند اشرار نیستند؛ از این رو هم نشینی آنان با ابرار سبب دوری از فجور می شود و ملحق به ابرار می شوند.
[1] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 448، دار العلم دار الشامیة، دمشق بیروت، 1412ق.
[2] طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 344، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375 ش.
[3] المفردات، ص 448.
[4] القمر، 12.
[5] الکهف، 33.
[6] بقره، 60.
[7] ص، 28.
[8] قیامت، 5.
[9] حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن الی الأذهان، ج 5، ص636، دار العلوم، بیروت، 1424 ق.
[10] ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 73، ص 214،مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 8، ص 12، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[11] شیخ صدوق، صفات الشیعة، ص 5، انتشارات اعلمی، تهران.
[12]اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 208، مکتبة بنی هاشمی، تبریز، 1381 ش.