لطفا صبرکنید
بازدید
25973
25973
آخرین بروزرسانی:
1397/07/12
کد سایت
fa40623
کد بایگانی
49697
نمایه
نعمتهای عطا شده به حضرت داود(ع)
اصطلاحات
حضرت داوود (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیات 10 و 11 سوره سبأ خطاب به داود پیامبر(ع) – به ویژه معنای دقیق عبارت «انِ اعْمَلْ سابِغاتِ ...» - را بیان نمایید؟
پرسش
تفسیر آیات 10 و 11 سوره سبأ چیست و از آیه «انِ اعْمَلْ سابِغاتِ ...» چه معنایى برداشت میشود؟
پاسخ اجمالی
این آیات شریفه، نعمتهایی را که خداوند به حضرت داود پیامبر(ع) ارزانى داشته بیان میفرماید؛ مانند همآواز شدن پرندگان با او، ساختن زره جنگی با کیفیت بالا و نرم شدن آهن در دست حضرتشان به فرمان الهى و به صورت اعجاز.
برخی پیامهای این آیات شریفه چنین است:
1. صنعت باید با مدیریّت افراد صالح و به نفع مردم باشد.
2. صنعت باید با دقّت و کیفیّت همراه باشد.
3. صنایع نظامى باید براى عمل صالح باشد، نه کشور گشایى و ظلم و ستم.
برخی پیامهای این آیات شریفه چنین است:
1. صنعت باید با مدیریّت افراد صالح و به نفع مردم باشد.
2. صنعت باید با دقّت و کیفیّت همراه باشد.
3. صنایع نظامى باید براى عمل صالح باشد، نه کشور گشایى و ظلم و ستم.
پاسخ تفصیلی
در آیات مطرح شده میخوانیم:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ * أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».[1]
واژه «فضل» در آیه «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا»، مفهوم وسیعى دارد که تمام مواهب و نعمتهایی را که خدا به حضرت داود پیامبر(ع) ارزانى داشته بود شامل میشود، و ذکر آن به صورت «نکره»(فضلاً) دلیل بر عظمت آن است.[2]
حضرت داود مشمول مواهب بسیارى در جنبههای معنوى و مادى از سوى پروردگار شده بود که آیات قرآن گویاى آن است. در یکجا میفرماید: «ما به او و فرزندش علم فراوان دادیم، و آنها گفتند خدا را سپاس که ما را بر بسیارى از بندگانش فضل و برترى بخشیده است».[3] در جایى دیگر مخصوصاً به آگاهى از سخن حیوانات اشاره شده و به عنوان یک فضیلت بزرگ مطرح گردیده است: «و سلیمان از داود میراث یافت و گفت: اى مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزى به ما داده شده است. راستى که این همان امتیاز آشکار است».[4]
معجزات مختلفى که در ذیل آیات مورد بحث از آن سخن به میان خواهد آمد بخشى از آن فضائل است، و نیز صوت و آهنگ بسیار زیبا، و قدرت بر قضاوت عادلانه که در سوره «ص»[5] به آن اشاره شده بخشى دیگر از این فضل الهى میباشد و از همه مهمتر فضیلت نبوّت و رسالت بود که خدا در اختیار داود(ع) گذاشت.
بعد از این اشاره؛ قرآن قسمتى از فضائل معنوى و مادى داود(ع) را بدینگونه شرح میدهد: «به کوهها گفتیم با داود همصدا شوید و همچنین شما اى پرندگان با او همآواز گردید [و هر گاه او ذکر و تسبیح خدا میگوید زمزمه را سر دهید](یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ).
کلمه «أوّبى» در اصل از «تأویب» به معناى ترجیع و گرداندن صدا در گلو است. گاهى به معناى توبه نیز استعمال میشود بهخاطر اینکه حقیقت آن بازگشت به سوى خدا است.[6]
اگرچه همه ذرّات جهان ذکر و تسبیح و حمد خدا میگویند، خواه داودى با آنها همصدا شود یا نشود، ولى امتیاز حضرت داود(ع) این بود که به هنگام بلند کردن صدا و سردادن نغمه تسبیح، آنچه در درون این موجودات بود آشکار میگشت و زمزمه درونى به نغمه برونى تبدیل میشد، همانگونه که در روایتى از امام صادق(ع) میخوانیم: «حضرت داود به سوى دشت و بیابان خارج شد، و هنگامى که زبور را تلاوت میکرد هیچ کوه و سنگ و پرندهاى نبود مگر اینکه با او همصدا میشد».[7]
بعد از ذکر این فضیلت معنوى به ذکر یک فضیلت مادى پرداخته میفرماید: «و ما آهن را براى او نرم کردیم» (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ).
با توجه به اینکه شاید ساخت زرههای جنگی در زمان قبل از داود نیز وجود داشته ممکن است گفته شود خداوند به صورت اعجازمانندى روش نرم کردن آهن را به داود نبی(ع) تعلیم داد، آنچنانکه بتواند از آن مفتولهاى نازک و محکمى براى بافتن زره بسازد، و یا گفته شود که قبل از داود براى دفاع در جنگها از صفحات آهن استفاده میشد که هم سنگین بود و هم اگر آنرا به خود میبستند چنان خشک و انعطاف ناپذیر بود که برای جنگجویان سخت و دشوار بود، و هیچکس تا آن روز نتوانسته بود از مفتولهاى باریک و محکم آهن چیزى همچون زره ببافد که مانند لباس به راحتى در تن برود و با حرکات بدن نرم و روان باشد.
ولى ظاهر آیه این است که، نرم شدن آهن در دست حضرت داود به فرمان الهى و به صورت اعجاز انجام میگرفت، چه مانعى دارد همان کسى که به کوره داغ خاصیت نرم کردن آهن را داده، همین خاصیت را به شکل دیگر در پنجههاى داود قرار دهد؟[8] در بعضى از روایات نیز به همین معنا اشاره شده است.[9]
حضرت داود(ع) از این توانایى که خدا به او داده بود در بهترین طریق؛ یعنى ساختن وسیله جهاد، آن هم وسیله حفاظت در برابر دشمن، استفاده میکرد، و هرگز از آن در وسائل عادى زندگى بهرهگیرى ننمود، و تازه از در آمد آن علاوه بر اینکه زندگى ساده خود را اداره میکرد چیزى هم به نیازمندان انفاق مینمود.[10] علاوه بر همه اینها فایده دیگر این کار آن بود که معجزهاى گویا براى او محسوب میشد.[11]
نقل شده است: هنگامى که داود نخستین زره را میبافت، لقمان به حضورش آمده و مشاهده کرد که او آهن را به صورت مفتولها و حلقههاى متعددى درآورده و در هم فرو میکرد. این منظره سخت نظر لقمان را به خود جلب کرد، و در فکر فرو رفت، ولى همچنان نگاه میکرد، و هیچ سؤال ننمود، تا اینکه داود بافتن زره را به پایان رسانید، برخاست و بر تن کرد و گفت: چه وسیله دفاعى خوبى براى جنگ است؟! لقمان که هدف نهایى را دریافته بود، چنین گفت: «خاموشى حکمت است، اما کمتر کسى آنرا انجام میدهد».[12]
سپس درباره زره ساختن داود(ع) و فرمان پروردگار در این زمینه میفرماید: «ما به او گفتیم زرههاى کامل بساز، و حلقههاى آنها را به اندازه و متناسب کن»(أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ).
«سابغات» جمع «سابغ» به معناى زره کامل و فراخ است، و «اسباغ نعمت» نیز به معناى فراخى نعمت است.[13]
«سرد» در اصل به معناى بافتن اشیاء خشن همانند زره است،[14] جمله «و قَدِّرْ فِی السَّرْدِ» مفهومش همان رعایت کردن اندازههاى متناسب در حلقههاى زره و طرز بافتن آن است.[15]
در واقع خداوند به داود دستورى میدهد که باید سرمشقى براى همه صنعتگران و کارگران با ایمان جهان باشد، دستور محکم کارى و رعایت دقت در کیفیت و کمیت در مصنوعات، آنچنانکه مصرف کنندگان به خوبى و راحتى بتوانند از آن استفاده کنند. به داود گفته میشود: زره را گشاد و راحت درست کن، تا جنگجو به هنگام پوشیدن گرفتار نشود، یعنی نه حلقهها بیش از اندازه کوچک و باریک باشد تا حالت انعطاف خود را از دست بدهد، و نه زیاد درشت و بیقواره که گاه نوک شمشیر و خنجر و نیزه و تیر از آن بگذرد، همه چیزش به اندازه و متناسب باشد. خداوند هم ماده اصلى ساخت زره یعنی آهن را به مقتضاى «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ» در اختیار داود گذاشت، و هم طرز صورت بخشیدن و ساختن زره را به او آموزش داد.
بنابراین پیامهای این آیه شریفه چنین است:
1. صنعت باید با مدیریّت افراد صالح و به نفع مردم باشد.
2. صنعت باید با دقّت و کیفیّت همراه باشد،(قَدِّرْ فِی السَّرْدِ).
3. صنایع نظامى باید براى عمل صالح باشد، نه کشور گشایى و ظلم و ستم.[16]
در پایان، داود و خاندانش را مخاطب ساخته میگوید: «عمل صالح بجا آورید که من نسبت به آنچه انجام میدهید بصیر و بینا هستم»(وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
مخاطب در آغاز آیه تنها حضرت داود(ع) است، و مخاطب پایانی، او و خاندانش یا او و قومش میباشد،[17] چرا که همه این مسائل مقدمه براى عمل صالح است، هدف، ساختن زره و کسب در آمد نیست، هدف عمل صالح است، و اینها وسیلهاى است در آن مسیر که هم داود از آن بهره میگرفت و هم خاندانش. و یکى از شئون عمل صالح آن است که در صنایع دقت کافى را از هر جهت رعایت کنند و محصول کامل و مفیدى ارائه دهند و از هر گونه بدکارى و کمکارى بپرهیزند.[18]
این احتمال نیز وجود دارد که مخاطب به این خطاب، حضرت داود و تمام کسانى که از دسترنج و دستباف او استفاده میکردند بوده باشد، اشاره به اینکه این وسیله دفاعى را در راه عمل صالح بهکار گیرند، نه در طریق ظلم و جور و گناه.
«وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ * أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».[1]
واژه «فضل» در آیه «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا»، مفهوم وسیعى دارد که تمام مواهب و نعمتهایی را که خدا به حضرت داود پیامبر(ع) ارزانى داشته بود شامل میشود، و ذکر آن به صورت «نکره»(فضلاً) دلیل بر عظمت آن است.[2]
حضرت داود مشمول مواهب بسیارى در جنبههای معنوى و مادى از سوى پروردگار شده بود که آیات قرآن گویاى آن است. در یکجا میفرماید: «ما به او و فرزندش علم فراوان دادیم، و آنها گفتند خدا را سپاس که ما را بر بسیارى از بندگانش فضل و برترى بخشیده است».[3] در جایى دیگر مخصوصاً به آگاهى از سخن حیوانات اشاره شده و به عنوان یک فضیلت بزرگ مطرح گردیده است: «و سلیمان از داود میراث یافت و گفت: اى مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزى به ما داده شده است. راستى که این همان امتیاز آشکار است».[4]
معجزات مختلفى که در ذیل آیات مورد بحث از آن سخن به میان خواهد آمد بخشى از آن فضائل است، و نیز صوت و آهنگ بسیار زیبا، و قدرت بر قضاوت عادلانه که در سوره «ص»[5] به آن اشاره شده بخشى دیگر از این فضل الهى میباشد و از همه مهمتر فضیلت نبوّت و رسالت بود که خدا در اختیار داود(ع) گذاشت.
بعد از این اشاره؛ قرآن قسمتى از فضائل معنوى و مادى داود(ع) را بدینگونه شرح میدهد: «به کوهها گفتیم با داود همصدا شوید و همچنین شما اى پرندگان با او همآواز گردید [و هر گاه او ذکر و تسبیح خدا میگوید زمزمه را سر دهید](یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ).
کلمه «أوّبى» در اصل از «تأویب» به معناى ترجیع و گرداندن صدا در گلو است. گاهى به معناى توبه نیز استعمال میشود بهخاطر اینکه حقیقت آن بازگشت به سوى خدا است.[6]
اگرچه همه ذرّات جهان ذکر و تسبیح و حمد خدا میگویند، خواه داودى با آنها همصدا شود یا نشود، ولى امتیاز حضرت داود(ع) این بود که به هنگام بلند کردن صدا و سردادن نغمه تسبیح، آنچه در درون این موجودات بود آشکار میگشت و زمزمه درونى به نغمه برونى تبدیل میشد، همانگونه که در روایتى از امام صادق(ع) میخوانیم: «حضرت داود به سوى دشت و بیابان خارج شد، و هنگامى که زبور را تلاوت میکرد هیچ کوه و سنگ و پرندهاى نبود مگر اینکه با او همصدا میشد».[7]
بعد از ذکر این فضیلت معنوى به ذکر یک فضیلت مادى پرداخته میفرماید: «و ما آهن را براى او نرم کردیم» (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ).
با توجه به اینکه شاید ساخت زرههای جنگی در زمان قبل از داود نیز وجود داشته ممکن است گفته شود خداوند به صورت اعجازمانندى روش نرم کردن آهن را به داود نبی(ع) تعلیم داد، آنچنانکه بتواند از آن مفتولهاى نازک و محکمى براى بافتن زره بسازد، و یا گفته شود که قبل از داود براى دفاع در جنگها از صفحات آهن استفاده میشد که هم سنگین بود و هم اگر آنرا به خود میبستند چنان خشک و انعطاف ناپذیر بود که برای جنگجویان سخت و دشوار بود، و هیچکس تا آن روز نتوانسته بود از مفتولهاى باریک و محکم آهن چیزى همچون زره ببافد که مانند لباس به راحتى در تن برود و با حرکات بدن نرم و روان باشد.
ولى ظاهر آیه این است که، نرم شدن آهن در دست حضرت داود به فرمان الهى و به صورت اعجاز انجام میگرفت، چه مانعى دارد همان کسى که به کوره داغ خاصیت نرم کردن آهن را داده، همین خاصیت را به شکل دیگر در پنجههاى داود قرار دهد؟[8] در بعضى از روایات نیز به همین معنا اشاره شده است.[9]
حضرت داود(ع) از این توانایى که خدا به او داده بود در بهترین طریق؛ یعنى ساختن وسیله جهاد، آن هم وسیله حفاظت در برابر دشمن، استفاده میکرد، و هرگز از آن در وسائل عادى زندگى بهرهگیرى ننمود، و تازه از در آمد آن علاوه بر اینکه زندگى ساده خود را اداره میکرد چیزى هم به نیازمندان انفاق مینمود.[10] علاوه بر همه اینها فایده دیگر این کار آن بود که معجزهاى گویا براى او محسوب میشد.[11]
نقل شده است: هنگامى که داود نخستین زره را میبافت، لقمان به حضورش آمده و مشاهده کرد که او آهن را به صورت مفتولها و حلقههاى متعددى درآورده و در هم فرو میکرد. این منظره سخت نظر لقمان را به خود جلب کرد، و در فکر فرو رفت، ولى همچنان نگاه میکرد، و هیچ سؤال ننمود، تا اینکه داود بافتن زره را به پایان رسانید، برخاست و بر تن کرد و گفت: چه وسیله دفاعى خوبى براى جنگ است؟! لقمان که هدف نهایى را دریافته بود، چنین گفت: «خاموشى حکمت است، اما کمتر کسى آنرا انجام میدهد».[12]
سپس درباره زره ساختن داود(ع) و فرمان پروردگار در این زمینه میفرماید: «ما به او گفتیم زرههاى کامل بساز، و حلقههاى آنها را به اندازه و متناسب کن»(أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ).
«سابغات» جمع «سابغ» به معناى زره کامل و فراخ است، و «اسباغ نعمت» نیز به معناى فراخى نعمت است.[13]
«سرد» در اصل به معناى بافتن اشیاء خشن همانند زره است،[14] جمله «و قَدِّرْ فِی السَّرْدِ» مفهومش همان رعایت کردن اندازههاى متناسب در حلقههاى زره و طرز بافتن آن است.[15]
در واقع خداوند به داود دستورى میدهد که باید سرمشقى براى همه صنعتگران و کارگران با ایمان جهان باشد، دستور محکم کارى و رعایت دقت در کیفیت و کمیت در مصنوعات، آنچنانکه مصرف کنندگان به خوبى و راحتى بتوانند از آن استفاده کنند. به داود گفته میشود: زره را گشاد و راحت درست کن، تا جنگجو به هنگام پوشیدن گرفتار نشود، یعنی نه حلقهها بیش از اندازه کوچک و باریک باشد تا حالت انعطاف خود را از دست بدهد، و نه زیاد درشت و بیقواره که گاه نوک شمشیر و خنجر و نیزه و تیر از آن بگذرد، همه چیزش به اندازه و متناسب باشد. خداوند هم ماده اصلى ساخت زره یعنی آهن را به مقتضاى «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ» در اختیار داود گذاشت، و هم طرز صورت بخشیدن و ساختن زره را به او آموزش داد.
بنابراین پیامهای این آیه شریفه چنین است:
1. صنعت باید با مدیریّت افراد صالح و به نفع مردم باشد.
2. صنعت باید با دقّت و کیفیّت همراه باشد،(قَدِّرْ فِی السَّرْدِ).
3. صنایع نظامى باید براى عمل صالح باشد، نه کشور گشایى و ظلم و ستم.[16]
در پایان، داود و خاندانش را مخاطب ساخته میگوید: «عمل صالح بجا آورید که من نسبت به آنچه انجام میدهید بصیر و بینا هستم»(وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
مخاطب در آغاز آیه تنها حضرت داود(ع) است، و مخاطب پایانی، او و خاندانش یا او و قومش میباشد،[17] چرا که همه این مسائل مقدمه براى عمل صالح است، هدف، ساختن زره و کسب در آمد نیست، هدف عمل صالح است، و اینها وسیلهاى است در آن مسیر که هم داود از آن بهره میگرفت و هم خاندانش. و یکى از شئون عمل صالح آن است که در صنایع دقت کافى را از هر جهت رعایت کنند و محصول کامل و مفیدى ارائه دهند و از هر گونه بدکارى و کمکارى بپرهیزند.[18]
این احتمال نیز وجود دارد که مخاطب به این خطاب، حضرت داود و تمام کسانى که از دسترنج و دستباف او استفاده میکردند بوده باشد، اشاره به اینکه این وسیله دفاعى را در راه عمل صالح بهکار گیرند، نه در طریق ظلم و جور و گناه.
[1]. سبأ، 10 و 11.
[2]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 7، ص 348، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، 1336ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 18، ص 28، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 4، ص 243، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[3]. نمل، 15: «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلى کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنین».
[4]. نمل، 16: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ».
[5]. «ما کوهها را با او مسخّر ساختیم [که] شامگاهان و بامدادان خداوند را نیایش میکردند. و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آوردیم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت کننده [و خدا را ستایشگر] بودند»؛ ص، 18 – 19.
[6]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 29؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 7، ص 265 – 266، بیروت، دارالفکر، بیتا؛ فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 25، ص 196، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 524 ، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج 3، ص 349 ، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[8]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 29 – 30.
[9]. ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 199، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[10]. ر.ک: ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج 16، ص 39، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[11]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 31.
[12]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 13، ص 425، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 493، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 61، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.
[13]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 395، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 12، ص 30، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[14]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 406.
[15]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 1009، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق؛ تفسیر نمونه، ج 18، ص 31.
[16]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، ج 9، ص 426، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383ش.
[17]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 380، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص 434، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ اول، 1419ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 363، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[18]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 32.
نظرات