
لطفا صبرکنید
13900
- اشتراک گذاری
میدانیم که انسانها از یک نفس واحدی خلق شدهاند، و یک پیکره واحدی را تشکیل میدهند. انسانهای متعالی بیش از دیگران به این وحدت آگاهاند و به همین میزان هم از امتیاز شفاعت و هدایت مردم برخوردارند. در برخی روایات به شفاعت مؤمنان پاک و بهشتی در مورد منسوبان گناهکارشان اشاره شده است. و روایاتی که در باب شفاعت وارد شده دیدگاه اسلام و قرآن را در این رابطه بیان میکند. ضمن اینکه همه شرایط و تفاصیلی که در بحث شفاعت ائمه(ع) و .... مطرح شده در اینجا هم باید مد نظر باشد.
برای توضیح بیشتر به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.
تعارض بین علم به عذاب انسانها و در عین حال برخورداری از آسایش بهشتی در موارد زیادی مطرح شده، و در اینجا با توجه به سؤال فوق به این بحث خواهیم پرداخت.
میدانیم که انسانها از نفس نفس خلق شدهاند و پیکره واحدی را تشکیل میدهند. انسان های متعالی بیش از دیگران به این وحدت آگاه بوده و به همین میزان هم از امتیاز شفاعت و هدایت مردم برخوردارند؛ چرا که درد مردمان را درد خود میدانند و تحمل گمراهی و عذاب آنان را ندارند.
در مورد انسانهای عادی هم همین وحدت و همسرنوشتی نسبت به همدیگر را میتوان بین هر فردی با منسوبان نزدیک و دوستانش مشاهده کرد.
در برخی روایات به این رابطه که بین مؤمنان پاک و بهشتی و منسوبان گناهکارشان وجود دارد اشاره شده که مؤمنان در روز قیامت نسبت به عذاب خویشان خود بیتفاوت نیستند و در نهایت خداوند بین آنان حکم میکند.
از رسول گرامی اسلام(ص) نقل شده است: کودکان امت محمد(ص) در روز قیامت در زیر عرش در کنار حوضهای بهشتی جمع میشوند، خداوند از حال آنان مطلع میشود، و میفرماید:
چه شده است که سرهایتان را به سوی من بلند کردهاید: میگویند ای پروردگار ما! والدین ما در عطش گرفتارند و آنگاه ما در کنار حوضهای بهشتی هستیم. پس به آنان وحی میشود: وارد صفوف قیامت شوید و پدران و مادران خود را سیراب کنید.[1]
در روایت مشابه دیگری نقل شده است که خداوند در ادامه به جبرئیل(ع) میفرماید:
ای جبرئیل در میان جمع وارد شو و دست پدران و مادران آنان را بگیر و همراه کودکان -به خاطر رحمتی که دارم- وارد بهشت کن.[2]
با نقل این روایت و بررسی روایات دیگری که در باب شفاعت مؤمنان وارد شده است، به دیدگاه کلی اسلام و قرآن در باب رفع این تعارض میتوان پی برد؛ یعنی بخش گستردهای از روایات مربوط به شفاعت، اشاره به همین بحث داشته و پاسخی به عطش انسانها برای نجات همنوعان خود از عذاب و گمراهی است که خود بازتابی از رحمت مطلق خداوند است.
مطلب دیگری که باید ذکر شود، مسئلۀ عدم رابطۀ حقیقی بین مؤمن و کافر معاند است که هرچند در ظاهر ممکن است با هم نسبتی داشته باشند؛ اما محبت و دشمنی بالاتری که همان محبت و دشمنی نسبت به خدا و دوستان خدا است بین آنها حاکم شده و رابطه نسبی آنان را تحت الشعاع قرار میدهد.
خداوند در قرآن میفرماید:
«هرگز قومى نیابى که به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانى که با خداوند و پیامبر او مخالفت میورزند، دوستى کنند، حتی اگر پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خاندانشان باشند. اینانند که [خداوند] در دلهایشان [نقش] ایمان نگاشته است و به فیضى از جانب خویش استوارشان داشته است...».[3]
این عدم وابستگی دارای مراتبی است و مؤمنان کامل در محبت خداوند به جایی رسیدهاند که از همه محبوبهای خود گذشتهاند:
«یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»؛[4] بعضى از مردم غیر خدا را مانند خدا گیرند و مثل خداوند آنها را دوست میدارند، ولى آنها که ایمان آوردهاند خدا را بیش از هر چیزى دوست دارند.
بنابر این، هرگز یک مؤمن حقیقی برخی از منسوبان خود را که دشمن خدا هستند برخلاف اراده الهی دوست نخواهد داشت، مگر اینکه در گمراهی خود اصرار نداشته و قابل هدایت باشند. در تاریخ نمونههای بسیاری در این باب نقل شده و قطع رابطه با این افراد مورد پذیرش فطرت بوده و تعارضی با حیات بهشتی ندارد.
در داستان حضرت ابراهیم(ع) و آزر در قرآن کریم چنین آمده است:
«و طلب آمرزش ابراهیم براى پدرش(عمویش) جز به جهت وعدهاى که به او داده بود صورت نگرفت، ولى هنگامى که براى او روشن شد، وى دشمن خدا است از او بیزارى جست. به راستى ابراهیم بسى نیایشگر و بردبار بود».[5]
بنابر این، مؤمنان با تمام محبتی که نسبت به انسانها دارند در نهایتِ تلاشهای خود، وقتی پی میبرند که این افراد، خود خواستار رحمت و هدایت خدا نیستند و با آن دشمنی میکنند و با اختیار و اصرار و غرور، همان راه دشمنی با خدا را ترجیح میدهند، رسالت خود را تمام شده میبینند و آنها را به اختیار خود رها میکنند.
رضایت خداوند هم در دل کندن از دشمنان خدا است؛ چرا که ارادۀ الهی بر این تعلق گرفته است که اختیار بندگان را شرط اصلی تکامل و هدایت آنان قرار دهد و نمیتوان با اجبار کسی را وارد بهشت کرد و بهشت اجباری هم ذاتاً دوزخ خواهد بود. در همین رابطه خداوند به رسول خود که مظهر دلسوزی و رأفت نسبت به انسانها است میفرماید:
«تو نمیتوانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى، ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند و او به هدایت یافتگان آگاهتر است».[6]
[1]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 401، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1408ق. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَجْمَعُ اللَّهُ أَطْفَالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی حِیَاضٍ تَحْتَ الْعَرْشِ قَالَ فَیَطَّلِعُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ اطِّلَاعَةً فَیَقُولُ مَا لِی أَرَاکُمْ رَافِعِی رُءُوسِکُمْ إِلَیَّ فَیَقُولُونَ یَا رَبَّنَا الْآبَاءُ وَ الْأُمَّهَاتُ فِی عَطَشِ الْقِیَامَةِ وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحِیَاضِ قَالَ فَیُوحِی اللَّهُ إِلَیْهِمْ أَنِ اغْرِفُوا فِی هَذِهِ الْآنِیَةِ مِنَ الْحِیَاضِ ثُمَّ تَخَلَّلُوا صُفُوفَ الْقِیَامَةِ فَاسْقُوا الْآبَاءَ وَ الْأُمَّهَاتِ».
[2]. دیلمى، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص 281، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1408ق. «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ عِنْدَ عَرْضِ الْخَلَائِقِ لِلْحِسَابِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِجَبْرَئِیلَ ع اذْهَبْ بِهَؤُلَاءِ إِلَى الْجَنَّةِ فَیَقِفُونَ عَلَى أَبْوَابِ الْجَنَّةِ وَ یَسْأَلُونَ عَنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَیَقُولُ لَهُمُ الْخَزَنَةُ آبَاؤُکُمْ وَ أُمَّهَاتُکُمْ لَیْسُوا کَأَمْثَالِکُمْ لَهُمْ ذُنُوبٌ وَ سَیِّئَاتٌ یُطَالَبُونَ بِهَا فَیَصِیحُونَ صَیْحَةً بَاکِینَ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ الصَّیْحَةُ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَعْلَمُ هَؤُلَاءِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُونَ لَا نَدْخُلُ الْجَنَّةَ حَتَّى یَدْخُلَ آبَاؤُنَا وَ أُمَّهَاتُنَا فَیَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى یَا جَبْرَئِیلُ تَخَلَّلِ الْجَمْعَ وَ خُذْ بِیَدِ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَأَدْخِلْهُمْ مَعَهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی».
[4]. بقرة، 165.