لطفا صبرکنید
1857
اصطلاح «یوم التناد» یکبار در قرآن و در آیه 32 سوره غافر آمده و ناظر به یکی از اسامی روز قیامت است:
«وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ»؛ اى قوم من! من از روزى که بانگ و فریاد از هر سو بلند میشود بر شما میترسم.
«التناد» از ماده «ندا» به معنای صدا زدن، در اصل «التنادى» بود و بعد از حذف یاى آخر، حرف قبل از آن یعنی «دال» مکسور شد تا نشانی بر حذف یاء باشد. البته در صورت وقف، ساکن خواهد شد.
مشهور و معروف میان مفسران این است که منظور از «یوم التناد» روز قیامت است؛ اما اینکه چرا این نام را بر قیامت نهادهاند، دلایل مختلفی بیان شده است؛ مانند:
- زیرا در آنروز ستمکاران یکدیگر را با صداى بلند صدا میزنند، و داد و فریادشان به واویلا بلند میشود، همانگونه که در دنیا به داد و فریاد عادت کرده بودند.[1]
- این نامگذاری از آنرو است که دوزخیان بهشتیان را صدا میزنند، و در مقابل، بهشتیان دوزخیان را صدا میزنند. چنانکه قرآن میفرماید: «وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ»؛[2] دوزخیان، بهشتیان را صدا میزنند که مقدارى از آب و روزیهایى که خدا به شما داده است را به ما ببخشید: «وَ نادى أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ».[3]
- اینکه فرشتگان مردم را براى حسابرسی صدا میزنند و آنها نیز از فرشتگان استمداد میکنند.
- ندادهندگانی در محشر ندا میدهند که لعنت خدا بر ستمکاران باد: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ».[4]
- مؤمن هنگامى که نامه اعمال خود را میبیند، از روى شوق فریاد میزند: «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ»؛[5] این نامه اعمال من است، اى مردم بیایید و آنرا بخوانید.[6]
به هر حال، واژه «یوم التناد» ظرفیت تمام معانی یاد شده را دارد؛ یعنی روز قیامت به گونهای است که تمام افراد به نوعی - به اختیار خود و یا به اجبار - به گفتوگو با دیگران خواهند پرداخت، خواه این گفتوگو اثربخش باشد یا خیر.
[1]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 512، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 330، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. اعراف، 50.
[3]. اعراف 44.
[4]. هود، 18.
[5]. حاقه، 19.
[6]. ر. ک: مفاتیح الغیب، ج 27، ص 512؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 813- 814، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص 93- 94، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.