لطفا صبرکنید
15815
- اشتراک گذاری
انسان فطرتا موجودی خداجو و به دنبال به دست آوردن معرفت نسبت به خداوند است، تا بر اثر آگاهی نسبت به خدا، هدف اصلی خلقت که همان عبادت و بندگی باشد را تأمین نماید.
از طرف دیگر آن چنان که خود خداوند هم در جای جای قرآن خطاب به انسان فرموده، بهره بشر از علم و دانش بسیار اندک است، پس ناگزیر محتاج انسان هایی است که به جهت لیاقتشان و لطف ویژه الاهی درب هایی از علوم بر روی آنان باز شده است و توسط خداوند هر آنچه بشر به آن نیاز دارد را آموختند و اینان همان فرستادگان الاهی و رسولان او می باشند.
پس از پیامبران، جانشینان آنان یعنی حضرات معصومین (ع) این برگزیدگان الاهی، راه رسولان مرسل را ادامه دادند. آنان که مو به مو دستورات الاهی را از پیامبر (ص) دریافت کرده بودند، همچون معلمانی دلسوز به راهنمایی انسان ها پرداختند و چون به هر آنچه بشر محتاج او بود علم داشتند، توانستند پاسخ گوی ذهن پرسشگر او باشند تا به کمک آنان بشر بتواند از منجلاب جهل و نادانی به در آید.
پس براستی که اگر نبود آموزه های انبیا و بعد از آنان امامان معصوم (ع)، بشر نه تنها خدای را درست نمی شناخت، بلکه نمی توانست آن گونه که شایسته او است او را عبادت کند.
حدیث مورد پرسش در منابع روایی این گونه آمده است: قال ابو عبد الله (ع): إنَّ الله عزوجل خلقنا فاحسن خلقنا و صوَّرنا فاحسن صُوَرِنا و جعلنا خزانه فی سمائه و ارضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عبد الله و "لولانا ما عبدالله".[1]
همان طور که می دانید انسان موجودی است که فطرتا خدا جو است،[2] و به دنبال به دست آوردن معارف بیشتر در رابطه با خداوند متعال است. و از طرف دیگر هدف اصلی خلقت، عبادت معرفی شده است،[3] و در جای خود به اثبات رسیده است که هر چه معرفت انسان نسبت به خداوند بیشتر باشد، قطعا در کیفیت عبادت او تأثیر می گذارد و با افزایش معرفت، عبادت او عمق پیدا می کند.[4]
از سوی دیگر ظرفیت انسان در حدی نیست که بتواند با ابزاری که در دست دارد، اعم از عقل و فطرت و سایر موارد بتواند به آن درجه مطلوب از معرفت برسد و حقایق این عالم را درک نماید، همچنان که خود خدا هم در جای جای قرآن به آن اشاره فرموده است. مثلا آن جا که می فرماید: "و به شما از دانش،اندکی بیشتر داده نشده است".[5]
اما خداوند متعال با توجه به این که حکیم و عادل و دارای تمام صفات کمالیه است، ممکن نیست از یک طرف کمال انسان را در عمق معرفت نسبت به خود و شدت عبادت او قرار دهد، و از دیگر سو دامنه اطلاعات او را محدود قرار داده و شرایط کسب معرفت بیشتر را برای او فراهم ننماید، لذا آموزه هایی را در قالب وحی بر سینه پیامبران فرو فرستاد و آنان را رسولان مرسل الاهی معرفی کرد و به آنان حکمت و هر آنچه نمی دانستند را آموخت،[6] و فرمود: "به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم".[7] پس انبیا این حجت های الاهی فرستاده شدند تا با خود هر آنچه بشر برای طی کردن مراحل کمال و رسیدن به اوج قله های معرفت به آنها نیاز دارد را بیاورند.
پس از حضرت محمد (ص) که آخرین فرستاده خدا بود، این سؤال مطرح می شود که بعد از او چه می شود؟ آیا انسان های بعدی نیاز به آموزه های دینی و شرح و بسط آنها ندارند؟ آیا راه فراگیری علوم و معرفت هر چه بیشتر بشر نسبت به خداوند بسته شد؟ این جا است که بحث جانشینی پیامبر مطرح می شود. اما به راستی چه کسانی می توانند جانشین پیامبران باشند؟ چه کسی باید این جانشینان را انتخاب کند؟ در این جا عقل هر صاحب عقلی حکم می کند که چون باید جانشینان رسولان همه آنچه آنان در قبال بشر انجام می دادند را انجام دهند، پس اولاً: باید هر آنچه از علوم و کمالات نزد آنان بود را دارا باشند. ثانیاً: چون شناسایی این افراد برای بشر ممکن نیست، باید از طرف خدا نصب شده باشند تا غرض الاهی از هدایت بشر تأمین شود.
با مراجعه به کتاب های روایی و تاریخی درمی یابیم که بحث وصایت و جانشینی پیامبر (ص) در زمان خود آن حضرت و به مناسبت های مختلف مطرح شده است، و حضرت به صراحت و گاه به کنایه به مردم می فهماندند که هر آنچه دنبال او هستید و از من می جویید بعد از من امامان دوازده گانه (ع) دارا هستند.[8] و فقط آنان هستند که می توانند عطش معرفتی شما را آرام کنند و نه کس دیگری.[9] حال نتیجه می گیریم انسانی که بهره اش از علم بسیار ناچیز بود و حتی عالم به نفع و ضرر خود نبود، با استفاده از این معلمان الاهی (پیامبران و جانشینان برحقشان) فرا گرفت هر چه را که نمی دانست و آموخت آنچه را که به آن نیازمند بود و اگر نبود این لطف الاهی و اگر نبودند این راهنمایان خدایی ما در جهل مرکب خود می ماندیم و هرگز از این منجلاب نادانی خارج نمی شدیم.
با این توضیحات سخن امام صادق (ع) به خوبی تبیین می شود که: اگر ما نبودیم شما نه تنها خدا را نمی شناختید، بلکه آن گونه که سزاوار او بود نیز پرستش نمی کردید.
[1] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص193، باب أن الائمة (ع) ولاة أمر الله، ح 6، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 25، ص 4، باب بدو ارواحهم و انوارهم و طینتهم، ح 7، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.
[2] روم، 30.
[3] ذاریات، 56.
[4] کلینی، الکافی، ج 1، ص 180، باب معرفة الامام، ح 1، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365.
[5] إسراء، 85.
[6] نساء، 113.
[7] حدید، 25.
[8] مجلسی، بحارالانوار، ج 36، ص 299، باب نصوص الرسول (ص) علیهم ع، ح 133.
[9] ر.ک: مصباح، محمد تقی، آموزش عقاید، درس 38.