لطفا صبرکنید
20905
- اشتراک گذاری
دلیل ایمان به پیامبران در هرعصری بیش از آنکه مشاهده معجزات بیرونی انبیاء باشد محتوای تعالیمی بود که برای آن به پا خواسته بودند و در واقع این معجزات در ضمن حجت های آشکار دیگری بود که باعث ایمان مردم می شد. ضمن این که می دانیم بین خوارق عادات و معجزات انبیاء الهی تفاوتهایی ذاتی وجود دارد که از هم قابل تفکیک هستند که مهم ترین آن، مقطعی بودن اثر سحر و جادو و دوام اثر معجزات می باشد.
برای پاسخ به این سؤال از چند جنبه و با چند بیان مختلف می توان به بحث پرداخت:
1. دلایل حقانیت انبیاء
در ابتدا با این سؤال مواجهیم که آیا تنها دلیل حقانیت پیامبران معجزاتی بوده است که در ظاهر شبیه به خوارق عادات مرتاضان است؟
دلایل عمده ای که در هر دوره ای انسان های حق طلب را ملزم به متابعت از هدایتهای انبیا نموده است را باید در فطری بودن و انطباق تعالیم انبیا با نیازهای تکاملی بشر جستجو کرد. می دانیم که تعالیم انبیا در طول تاریخ و در هردوره ای در اوج معرفت و درک بشری بوده و مخالفان انبیا هم همگی افرادی نادان و ظالم بودند که هیچ علاقه ای به تکامل خود و جامعه انسانی نداشتند مگر تکامل در توحش و جهانخواری.
در چنین شرایطی انسان هایی برگزیده ظهور کرده اند که راهنمای مردم بوده ودر برابر ظالمان به پا خواسته و منجی مردم در هرعصری بوده اند. هرچند خود به خود انسان های کاملتر درحد ظرفیت وجودی خود نقش رهبری فکری و معنوی مردم را دارند اما هدایت هایی که توسط انبیای بزرگ صورت گرفته باعث انقلابی بزرگ و جهش در سطح آگاهی بشر شده است.
بسیاری از صفات و توانایی ها و علومی که این افراد برگزیده بشری از آن برخوردار بودند خود به خود برای مردم عادی خارق عادت به شمار می آمد اعم از قدرت بیان، علم زیاد (چه در علوم ظاهری و چه در علوم باطنی و غیبی)، بی گناهی و عصمت و پاکی، مکاشفات و مشاهدات غیبی، جاذبه شخصیتی و .... در این بین گاه در شرایطی خاص پیامبران به اذن و دستور خدا دست به معجزاتی بزرگ و چشم گیر زده اند تا حجت را بر مردم تمام کنند و بهانه ای برای انکار باقی نماند یا اینکه در اثر این معجزات شرّ افراد ظالم و زورگو که مردمان ضعیف تر را به استثمار کشیده بودند دفع کرده و پیروان خود را یاری نمایند؛ مثل بسیاری از معجزات که حضرت موسی (ع) داشته است همچون ظاهر کردن اژدها، شکافتن رود نیل و ... . و بسیاری از شفا دهی های حضرت عیسی که از سر مهر و شفقت به مردمان بود در واقع مجرایی برای انتقال رحمت و فیض الاهی برای گرفتاران بوده است.
بنابراین دلیل ایمان مؤمنین به پیامبران در هرعصری بیش از آنکه مبتنی بر مشاهده معجزات بیرونی انبیاء باشد، ناشی از محتوای تعالیمی بود که برای آن بپا خواسته بودند و درواقع این معجزات در راستای حجت های آشکار دیگری بود که باعث ایمان مردم می شد همچنانکه افراد ظالم و کافر با مشاهده این معجزات صرفاً اظهار عجز نمودند ولی هیچ ایمانی در آنان ایجاد نشد بلکه بر انکارشان هم افزوده شد همچون فرعون و نمرود و شداد و ... که شاهد بزرگترین معجزات بوده اند.
بنابراین این تصوری اشتباه است که گمان کنیم علت پیشرفت ادیان و پذیرفته شدن آنها در بین مردمان صالح صرفاً مشاهده اموری خارق عادت بوده است که احتمال دارد از هر جادوگر و ساحری نیز آشکار شود و مردم توان مقابله با آن را نداشته باشند. بنابراین هیچ کس از سر اجبار و ارعاب و بدون درک و معرفتی عمیق به هیچ دینی الاهی مؤمن نشده است مگر منافقین که راهی جز اظهار ایمان نداشتند.
2. تفاوت بین معجزات انبیا و اعمال مرتاضان و ساحران
علاوه بر تفاوت های ذاتی که در کیفیت اعمال ساحران و معجزات پیامبران وجود دارد (که در جای خود ذکر شده است) [1] یکی از تفاوت های عمده، در هدفی نهفته است که این معجزات به خاطر آن ابراز شده اند و این هدف والا را هر کسی با مشاهده شخصیت پیامبران در می یافت. بنابر این امور خارق العاده ای که صرفاً جنبه قدرت نمایی داشته و در ضمن رسالتی والا و الاهی و انسانی ارائه نشده خود نشان گر این است که این امور خارق العاده از منشائی شیطانی همچون سحر و جادو برخواسته است.
در قرآن کریم در مورد اعمال ساحران می فرماید:
چون [ساحران حیله های خود را] بیفکندند، موسى گفت: آنچه شما آوردهاید جادوست و خدا آن را باطل خواهد ساخت، زیرا خدا کار مفسدان را به صلاح نمىآورد [2] .
یعنی این گونه اعمال ممکن است در یک مقطع کوتاه آثاری را به نمایش بگذارد (در حد بسیاری از جادو ها و شعبده ها که همواره وجود داشته) ولی هرگاه برای اثبات ادعایی ناحق اقامه شود خداوند این گونه اعمال را باطل و رسوا و از اثر ساقط می کند. به خلاف معجزات پیامبران که هیچ گونه امکان ابطال برای آن متصور نیست.
3. جایگاه معجزه در رسالت انبیاء
اساساً باید به این بحث پرداخته شود که چرا پیامبران مختلف دست به معجزه زده اند آیا تمامی رسالت پیامبران ملزم نمودن مردم به متابعت از خود با انجام معجزات بوده است یا معجزه امری تبعی بوده که به اقتضاء شرایط آشکار شده است؟
می دانیم که اظهار معجزات بیرونی در مورد پیامبران مختلف به یک میزان و به یک سیاق نبوده از جمله در اسلام بیشترین توجه به حجت های معرفتی شده و کمترین تکیه بر معجزات بیرونی شده است و در قرآن کریم در تمامی یا در اکثر مواردی که از پیامبر درخواست معجزه نموده اند این درخواست را ناشی از میل به هدایت ندانسته و پاسخ مثبتی به آن داده نشده است چرا که پاسخ به درخواست آنان در واقع نزول عذابی بود که بر هر مجادله ای پایان می داد:
«سائلى از عذاب قیامت که وقوعش حتمى است درخواست نمود (1)آن عذاب را از کافران کسى نتواند دفع کند(2)آن عذاب از طرف خداوند صاحب درجات است (3)فرشتگان و روح الامین براى گرفتن فرمان بسوى او بالا می روند در روزى که اندازه آن پنجاه هزار سال است (4)پس تو اى رسول ما بردبار باش و صبر نیکو در در پیش گیر (5)این کافران روز قیامت را دور مىبینند (6)و ما نزدیک مىبینیم (7)روزى که آسمان چون فلزى گداخته شود (8)و کوهها مانند پشم زده متلاشى گردند (9)» [3] .
بنابراین در قرآن به ایمان حاصل از معرفت و حجت های معرفتی بیشتر بها داده شده تا مقهور کردن مخالفان با استفاده از معجزات (غیر از چند مورد خاص که نیاز به تامل دارد) . این روند یعنی تبعی بودن معجزات در رسالت انبیاء در همه ادیان الاهی کمابیش بوده ولی در اسلام به کمال رسیده و می دانیم که معجزه اصلی پیامبر اسلام، قرآن است که کلام خداوند و کتاب معرفت الله است.
[1] در این مورد می توانید به نمایه : تعریف و اثبات اعجاز، شماره 115 (سایت: 985) مراجعه کنید.
[2] یونس، 81.
[3] المعارج،1-9.